استاد سید محمدباقر علوی تهرانی با موضوع انسان از نگاه قرآن در جلسات شب های ماه مبارک رمضان که در مسجد حضرت امیر علیهالسلام برگزار شد با تاکید بر این که در ماه رمضان زیاد استغفار کنید به راز های استغفار و دعا در ماه رمضان پرداخت که در ادامه بخشی از سخنان ایشان را می خوانید:
رسول اکرم فرمودند: منادی در ثلث اول هر شب از ماه رمضان و یا در ثلث آخر آن ندا میدهد: آیا درخواستکنندهای هست که درخواستی داشته باشد تا اجابت کنیم؟ آیا آمرزشخواهی وجود دارد که آمرزش بخواهد تا او را بیامرزیم؟ آیا توبهکنندهای هست که توبه کند تا توبهاش را بپذیریم؟
در این حدیث مقصود از «شب»، همان زمان نیمهشب شرعی تا اذان صبح است؛ این زمان را که به سه قسمت تقسیم کنید، ثلث اول و آخر آن مشخص میشود.
نکتۀ مهم اینکه: پذیرش خواستهها در این دو زمان را مشروط نکردهاند؛ یعنی قطعیست. اینکه ما این ندا را نمیشنویم مربوط به ثقل سامعه نیست؛ بلکه به نقص سلوک ما ارتباط دارد. یعنی چشم و گوش ما، ملکوتبین و ملکوتشنو نیست.
حضرت امیر فرمودند: بر شما باد به کثرت دعا و استغفار در ماه رمضان.
دعا بلا را دفع میکند و استغفار گناهان شما را محو میکند. از بین بردن عمل گناه بهواسطۀ توبه اتفاق میافتد و از بین بردن اثر گناه بهواسطۀ استغفار. مقصود حضرت امیر این است که علاوه بر ذکر استغفار، ادعیۀ استغفار را نیز بخوانید. مانند: استغفار هفتاد بندی از امیرالمؤمنین. حضرت این استغفار را هر روز بعد از نماز صبح میخواندند.
اگر بتوانید هر شب ۱۰ بند از این استغفار را بخوانید، در طول یک هفته یکبار کامل آن را خواندهاید؛ و این مسئله به از بین بردن اثر گناهان شما کمک شایان توجهی میکند. در نتیجه در لیالی قدر نه عمل گناه در پروندۀ شما وجود دارد و نه اثر گناه.
اما عملی که انجام آن در این ماه بسیار اهمیت دارد و تمام حرفهای ما هم برای کمک به رسیدن به این نقطه است:
رسول خدا فرمودند: قسم به آن کسیکه جان من در دست اوست، هر کس در هر شب و روز از ماههای رجب و شعبان و رمضان سورۀ فاتحه، آیةالکرسی، سورۀ کافرون، سورۀ ناس و سورۀ فلق را (هر کدام) سه بار قرائت کند؛ و در عین حال سه مرتبه «سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله أكبر و لا حول و لا قوة إلا بالله العلي العظيم»، و سه مرتبه «اللهم صلّ على محمد و آل محمد» و سه مرتبه «اللهم صلّ على محمد و آل محمد و عل کل نبی»، و سه مرتبه «اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات» را بگوید و به چهارصد مرتبه «أستغفر الله و أتوب إليه» ختم کند، خداوند گناهان او را میبخشد و در روز عید فطر به او ندا میدهد: ای بندۀ من! تو حقیقتا و حقیقتا دوست خاص من هستی!
در حدیث، ترتیب آیات و اذکار بی کم و کاست به همین صورت باید حفظ و اداء شود.
البته شروع این دستورالعمل از ماه رجب است؛ اما اگر کسانی هستند که نتوانستهاند انجامش بدهند، از فردا شروع کنند.
در ماه رمضان هم به ذکر استغفار توصیۀ اکید شده؛ و هم به مناجات استغفار.
در جلسۀ گذشته گفتیم که ما در دنیا مسافر هستیم و مبداء حرکت ما هم نفس بهیمی و نفس سبعی است. سیر این حرکت هم در مراتب نفس است که از «نفس اماره» شروع میشود و به «نفس مرضیه» پایان مییابد.
همۀ ما باید به نفس مرضیه برسیم، لذا شناخت نفس و مراتب آن وجوب پیدا میکند. در مسیر این سفر روحانی، همچون سفرهای مادی موانعی وجود دارد که مهمترینِ این موانع هوای نفس است.
پس علاوه بر شناخت نفس، شناخت هوای نفس هم واجب است.
حضرت امیر فرمودند: بالاترین حکمت، معرفت نفس است.
حکمت را در جلسۀ گذشته معنا کردیم و گفتیم که حقیقت انسان آنچنان ظرفیتی دارد که میتواند انعکاسدهندۀ تمام خلقت و تمام عوالم باشد. اینکه علما و عملا میتواند تشبه به خداوند پیدا کند. این، حکمت است.
در نتیجه راه رسیدن به حکمت، شناخت نفس است.
کسیکه عالَم علم در او انعکاس پیدا کرده، در جای خود دَرِ خیبر را از جا میکند؛ و در جای خودش هم وقتی به همسرش جسارت میکنند، هیچ اقدام عملی انجام نمیدهد. ایشان میشود: حکیم.
حضرت امیر فرمودند: هر کس نفسش را شناخت، یقینا پروردگار خود را شناخته است.
در یک حدیث دیگر این فرمایش را تفسیر کردند: تعجب میکنم از کسیکه به خودشناسی نرسیده است، چگونه قادر است پروردگار خود را بشناسد؟
پس خودشناسی یک امر واجب است و یک چنین ثمرهای دارد. پس:
تنها راه شناخت و رسیدن به پروردگار شناخت نفس است؛
و تنها راه شناخت عوالم وجود نیز شناخت نفس است.
حضرت امیر در حدیثی دیگر فرمودند: کسیکه خود را نشناسد از راه نجات دور است.
ما در زیارت امام حسین میگوییم: السلام علیک یا باب نجاة الامة. کسیکه به خودشناسی نرسیده باشد، از این لطف امام حسین به دور است.
امام هادی فرمودند: کسیکه نفس خود را نشناخته باشد، از شر او در امان نیستی.
حضرت امیر فرمودند: هر کسیکه به نفسش غش کند (آن را بیارزش بداند)، هرگز نمیتواند خیرخواه دیگری باشد.
اولین مرتبۀ خیرخواهی، تربیت اولاد است.
باز هم امیرالمؤمنین فرمودند: کسیکه به ارزش خود ناآگاه باشد، به گمراهی میافتد.
ارزش انسان به چیست؟ در بهشت یکی از حسرتها این است که به شخص بهشتی نشان میدهند در دنیا قرار بوده است که به چه جایگاهی برسد.
حدود ۱۷ آیه در قرآن دربارۀ این مسئله است که من تنها به چهار آیه اشاره میکنم:
حقیقت اول:
یعنی در نهاد انسان این استعداد قرار داده شده است که گل سرسبد خلقت باشد: او خداییست که همۀ آنچه را که از نعمتها در زمین وجود دارد، برای شما آفرید. (بقره:۲۹)
ما هرگز نفهمیدهایم که چه حقیقتی را در درون ما قرار دادهاند.
حقیقت دوم:
به یقین فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم ... و آنها را بر همۀ آفریدههای خود برتری کامل دادیم. (اسراء:۷۰)
یعنی انسان میتواند به جایی برسد که از مَلک هم بالاتر برود.
حقیقت سوم:
مَلک دارای این خصوصیت نیست؛ چون مَلک با خداوند تناسب دارد: هنگامی که انسان را متعادل قرار دادم و در او از روح خود دمیدم (او را به خود منتسب کردم) ... . (حجر:۲۹)
البته از خداوند چیزی جدا نشده است. چون خداوند دارای مقام احدیت است؛ یعنی بسیط است و دارای اجزاء نیست. اما وقتی میخواهد از حقیقت روحانی خود صحبت کند، میفرماید: و نفخت فیه من روحی. یعنی انسان انتساب به خدا دارد.
حقیقت چهارم:
یقینا من در زمین جانشینی قرار میدهم. (بقره:۳۰) یعنی همۀ ما باید آیت الهی و نمایشگر الله باشیم.
فرشتگان به خداوند گفتند: ما تو را همواره با ستایشت تسبیح میگوییم و تقدیس میکنیم. اما خداوند فرمود: من چیزی میدانم که شما از آن آگاه نیستید. یعنی من «آدم» میخواهم؛ نه «عابد». یعنی انسان موجودیست ماوراء فهم مَلک؛ که اولصفِ عالَم ملکوت است.
لذا اینکه فرمودند کسیکه خودش را نشناسد؛ یعنی کسیکه به موارد چهارگانۀ فوق (و موارد دیگر که گفته نشد) جاهل باشد.
ما باید این حقایق را بفهمیم و یقین کنیم. اگر کسی به ارزش خود واقف شد و یقین کرد که گل سرسبد عالَم خلقت، برتر از همۀ مخلوقات، دارای نسبت با خداوند متعال و خلیفۀ خدا بر روی زمین است، دیگر بهواسطۀ هواپرستی و هوسرانی، به این حقایق خدشه وارد نمیکند. چون ارزش ندارد که با یک هوس، نسبت خود با خداوند را خدشهدار کند. این همان چیزیست که ما از آن به دور هستیم.
فایدۀ معرفت نفس این است که وقتی شما این حقیقت را فهم و یقین کنید که منتسب به خدا هستید، یک «حکمت»ی از شما صادر میشود. و میگویید: حتی اگر بهشت و جهنم هم نباشد، خداوند شایستۀ عبادت شدن است. اگر فهمیدید و یقین کردید که گل سرسبد نظام خلقت هستید، دیگر با گناه به این مسئله خدشه وارد نمیکنید.
بسیاری از افراد هستند که در امور خیریه فعالیت دارند؛ یعنی: تعاون دارند؛ اما این کمال نیست. چون تعاون در حیوانات هم وجود دارد. اساسا تعریف انسان، «انسان ناطق نیکوکار» نیست؛ بلکه «انسان ناطق منسوب به الله» است.
بنابراین، ما چرا نباید آن چیزی باشیم که خداوند متعال اراده فرموده است؟ تمام حرف ما همین است و در آینده به آن خواهیم رسید.