کد خبر:۱۲۴۱۹۶۶

به قدس می‌رسد این خون که بر زمین جاریست/ روایتی از بدرقۀ نصرالله

زمان، از یادبرنده است، فراموش کار است، جوهر قلم نباید بگذارد رنگ خون خشک شود، از یاد برود یا روزمرگی یادش را با خود ببرد. قلم باید یادآوری کند تا ریشۀ نسیان بر انسانیتمان غلبه نکند. هرچند نصرالله فراموش‌شدنی نیست، خاصه روز‌هایی که سخن از مولایش، علی‌بن ابیطالب هم باشد.

گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو-فاطمه ورمزیار، رهبری هوشمند، فرماندهی شجاع، استراتژیستی دقیق، سیاستمداری کارکشته، استاد عملیات روانی، عالمی برجسـته، چهره‌ای کاریزماتیک، او را چه بنامیم که همه‌ی اینها بود و او همه‌ی اینها نبود، که فراتر بود از این موصوفات و محصور در حجاب معاصرت؛ گذر لبنان از آشوب‌ها و اغتشاشات درونی و ماجرای تبدیل پرچم زرد حزب‌الله به خیمه‌ای برای همبستگی و وحدت به دست او و همرزمانش بود که اتفاق افتاد.

او در عمل دو چیز را به مردم کشورش و فراتر از مرز‌های لبنان اثبات کرد که شاید بتوان گفت رمز اصلی محبوبیت او در همین دو چیز بود.نخست آنکه برای اولین بار و در میدان عمل نشان داد که رژیم صهیونیستی، برخلاف آنچه می‌گوید و می‌گویند «شکست ناپذیر نیست» و می‌توان آن را به عقب راند و آنچه اشغال کرده بازپس گرفت.دوم آنکه او در این مسیر تنها اهل سخن گفتن و دعوت دیگران نبود، بلکه خود نیز در راه مقاومت از عزیزترین داشته‌هایش گذشته و صداقت در راه مقاومت را در بالاترین درجه‌ی خود نشان داده بود؛ و این وقتی بود که بر چهره‌ی فرزند بسیار جوانش در تابوت دست کشید؛ هادی همان پسری که در خط مقدم نبرد با دشمن صهیونیستی فدا کرده بود.

فقدان چنین مردی برای جبهه‌ی مقاومت بسی تلخ و سنگین است و نهایتا پس از آن همه مجاهدت و مبارزه مخلصانه و بی امان در راه خدا به آرزویش رسید و از او برای ما دو چیز ماند. اندوه بی پایانِ فراق برادری بزرگ و مجاهدی بی‌نظیر که حسینی زیست و حسینی رفت؛ مولا و مقتدایش را در کربلا مظلومانه به شهادت رساندند و در این روزگار برای کشتن چه کسی ۸۵ تُن بمب به کار برده‌اند؟ میراث دوم او برای ما درس مقاومت است؛ درسی که او با تک تک کلمات و سکناتش به ما آموخت و در پایان نیز با خون پاک خویش آن را امضا کرد.

خورشید بی غروب مقاومت، در اوج عزت

او با اخلاص خود بذری کاشت و با خون خویشتن آبیاری‌اش نمود. تبدیل حزب الله از جمع کوچک مجاهد به تشکیلات قدرتمند، حفظ تمامیت ارضی لبنان و مصون داشتن لبنان از خطر تجزیه و فروپاشی که توسط این رهبر مدبر سیاسی، عالم با فضیلت دینی، چهره محبوب امت اسلام و پرچم بلند مقاومت در برابر ستمگران محقق گشت؛ او که با شجاعت، درایت و صبر و توکل خود حزب الله را رشد داد تا آنجا که اقتدار، توانایی و استحکام سازمانی و انسانی حزب الله علی‌رغم شهادت‌ها در مقابل دیده همگان ثابت گشت و علی‌رغم قرار داشتن در رأس مبارزه‌ای دشوار به مدت سی سال، به عزت و قدرت مضاعف برای اسلام و جبهه مقاومت انجامید.

متابعت از رهبر انقلاب، ستون اصلی اعتقادات سیدحسن و سیدهاشم

سیدهاشم نه تنها بازوی اجرایی سیدحسن بود، بلکه تکیه گاه اصلی او به شمار می‌رفت. بسیاری از کسانی که با حزب الله ارتباط داشتند اشاره می‌کردند که سیدحسن هر تصمیمی می‌گرفت، دقیقاً توسط سیدهاشم اجرا می‌شد. این هماهنگی و وحدت فکری میان این دو به اقتدار و پایداری حزب الله انجامید.

ساحل و دریا

شب تشییع، پیکر سید را از محل تدفین ودیعه خارج کردند. دفن ودیعه از شیوه‌های شرعی تدفین برای شرایط‌های خاص است؛ در شرایط خاص پیکر‌ها باید به صورت موقت دفن شوند تا هنگامه تدفین اصلی فرا برسد. اصلی‌ترین دلیل عدم امکان دفن دائم سید مقاومت شرایط دوران جنگ بود، چنانچه پیکر‌های شهدا نیز شبانه و به صورت مخفی دفن می‌شدند و عدم امکان برگزاری تشییع بود. حالا دیگر همه فهمیده بودند در این چند ماه پیکر سید در کنار فرزند شهیدش سیدهادی و در روضه الشهیدین لبنان بوده است و پس از حدود سی سال گویی مسافر از دریا به ساحلش رفته بود.

آتش زیر خاکستر، لا تبرد ابدا

سعی کردند راه‌ها را ببندند غافل از آنکه «الملک لله» راه دل که بسته شدنی نبود؛ همه آمده بودند؛ نه فقط آدم‌ها که انگار کُن ملائک نیز. هر عکس که قابی از حریر لبخند سید حسن و سید هاشم بود، خوش‌آمد می‌گفت به جگر‌های سوخته صاحبانی که هرگز کمر خم نمی‌کنند، خیابان‌های منتهی از جاده فرودگاه که به ورزشگاه کمیل شمعون منتهی می‌شد مملو از جمعیت بود. بر روی جاده فرودگاه نزدیک به ورودی اردوگاه فلسطینی برج البراجنه جمعیت تقسیم می‌شد، زنان به سمت خیابان‌های فرعی که در میانه راه به آرامگاه سید می‌رفتند، می‌پیچیدند و در انتها به سمت خیابان سفارت کویت و از آنجا به سمت ورزشگاه هدایت می‌شدند، در حالی که مردان راه خود را به سمت پل فرودگاه سابق و از آنجا نیز به ورزشگاه ادامه دادند.

از موکب‌هایی که دیشب نخوابیدند، تا پیر و جوانی که به رسم «اوفیت بالعهد» از روز قبل از جنوب و بقاع و آن جاده طولانی‌اش میان برف راه افتاده بودند تا خط نور این بار از زمین به آسمان منعکس شود، همه بودند؛ در حالیکه طنین صدای سید تسکین دل‌ها شده بود، مسلم جوانی از جنبش امل می‌گفت: «امام حسین (ع) با طاغوت زمان خود بیعت نکرد و سیدحسن نصرالله نیز همین راه را رفت.»

اَیْنَ نَصرالله؟

این را زینب فرحات، زنی هفتاد ساله که با فرزندان و نوه‌هایش آمده می‌گوید و در تمام چشم‌های منتظر این زمزمه است که:

متیٰ نصرالله یا الله؟ مادر شهیدی که از جنوب آمده است در حالیکه تصویر فرزندش روی سینه‌اش است و تصویر دو سید در دست راست‌اش و پرچم حزب‌الله در دست دیگرش، می‌گوید: «امروز روز واقعه‌ای بزرگ است!»

دیگران نیز، چون قطره‌هایی به محضر دریا رسیده باشند شرم می‌کردند تا عکس شهیدشان را بالا ببرند؛ عکس‌های صاحبان مجلس قد کشیده بود در چشم و دل تشییع کنندگان و تصاویر شهداشان شده بود پیکسلی بر روی قلب‌شان..

زنی که خواهرزاده‌هایش «مجتبی و مصطفی ناصر» را در جنگ اخیر از دست داده می‌گوید: «رفتن فرزندانمان را باور کردیم، اما رفتن سیدحسن را هرگز!»

داغ او سرد نمی‌شود و راه او بی رهرو نخواهد ماند.

سنبقی مع الحسین؛ با حسین می‌مانیم

در میان سیلِ خانمانِ ظلم بر انداز جمعیت، چهار جنگده، چون کرکس در آسمان جولان می‌دهند و بدرقه راهشان، فریاد‌های مملو از بغض و ایمان است که: «هیهات من الذله، الموت للاسرائیل».

ویدیویی شامل تصاویر هوایی از لحظه شهادت سید که چند دقیقه پیش به دستان خون بارشان به تازگی منتشر شده است بر آتش این خشم افزوده؛ احمق‌ها آن روز مثل همیشه کاری از دستشان بر نمی‌آمد و به همه چیز چنگ بیهوده می‌زدند.

راه و رسم همگان اینجا حسینی است و زینبی؛ در میان مشت‌های گره شده دُری پنهان شده است و بر آن رسم به فدای خواهر حسین حک شده است.

آن روز ۷۰۰ خبرنگار، از ۸۰ کشور آمده بودند تا روایت کنند که: مقاومت با بمب و موشک از بین نمی‌رود و ریشه در قلب‌ها دارد؛ شاخ و برگش تا ذهن‌ها رسیده و ثمره‌اش پیش چشم همگان که مقاومت عزت‌آور است.

این مکتب در خون ما جریان یافته و آموزه‌های آن دو سید عظیم که دست خدا بودند و ثبت شده در تاریخ که می‌گفتند:

«فلسطین را فراموش نخواهیم کرد و مقاومت به سر منزل مقصود خواهد رسید؛ شهادت پیروزی است و با وقوع‌اش هیچکس از پای نخواهد نشست. کلید هر موفقیتی در امت اسلام به دست «سماحه القائد» است، و خیر و عافیت دنیا و آخرت در پیروی از اوست.»

این قافله به قدس می‌رسد و این پرچم نیز به دست صاحبش به اذن خدا.

 

*انتشار یادداشت‌ها به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروه‌ها و فعالین دانشجویی است.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار