اختلاف ما با لاریجانی و قالیباف سر ارث و میراث نیست بلکه رعایت آییننامه هست/ متاسفانه برخی دولتها بعضاً چند تا مشایی داشتند و دارند! / احمدینژاد در دولت دوم مأموریت اصلیاش را فراموش کرد/ ۱۰ روز گفتند فلانی اسرار نظام را لو داده! +فیلم
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، حجتالاسلام حمید رسایی، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی در گفت و گوی تفصیلی در "ویژهبرنامه ۰۴" مخصوص ایام نوروز خبرگزاری دانشجو به بررسی و تحلیل وضعیت کنونی فضای سیاسی کشور پرداخته است.
ایشان در این مصاحبه بصورت صریح و شفاف، نظرات و دغدغههای خود را در خصوص چالشهای پیشروی کشور، حال و هوای مجلس دوازدهم، رای اعتماد به دولت پزشکیان، برجام، قانون عفاف و حجاب و موضوع دو تابعیتیها بیان کردند.
حمیدرسایی با نگاهی انتقادی به مسائل کلیدی کشور، سعی کرد تا ابعاد مختلف این موضوعات را برای مخاطبان تشریح کند. در ادامه، مشروح بخش اول این گفتوگو را میخوانید:
با ژ۳ روی پشتبام، مراقب صندوق رأی بودم / با یک فریب شیرین، طلبه شدم
سوال: از سال ۱۳۶۳ شروع کنیم؛ عکسی ازشما وجود دارد که با اسلحه ژ ۳ در حال حفاظت از شعبه اخذ رای در انتخابات دوم مجلس شورای اسلامی هستید در مورد این عکس و حال و هوایی آن روزها را بگید؟ چطور شد ۲ سال بعد وارد حوزه علمیه شدید؟
پاسخ: عکسی از من با ژ۳ در شعبه اخذ رأی انتخابات مجلس هست که ماندگار شده است. آن روز، در پشتبام مسجد سادات اخوی در خیابان ایران مستقر بودم.
سه برادر بودیم و هر سه عضو پایگاه بسیج. به خاطر تحرکات منافقین و فضای امنیتی آن سالها، تأمین امنیت صندوقهای رأی با بچههای بسیج بود.
دو سال بعد، در جبهه با یک طلبه آشنا شدم که ما را به قول معروف فریب داد؛ یعنی تشویق و ترغیب کرد که وارد حوزه علمیه بشوم البته همزمان با طلبگی هم رفتوآمد به جبهه داشتیم، تا زمانی که قطعنامه صادر شد و من روی درس و بحث متمرکز شدم.
اگر پای اصول بایستی، به تو میگویند تندرو یا سوپر انقلابی!
سوال: در فضای سیاسی به شما "تندرو یا "سوپر انقلابی " میگویند این گونه عبارات را قبول دارید؟
پاسخ: من معمولاً اهل محاسبات رایج سیاسی نیستم. اگر بخواهم درباره موضوعی سخن بگویم، ابتدا ابعاد مختلف آن را بررسی میکنم و سپس با صراحت نظر میدهم. برخی مرا «تندرو» مینامند، اما رهبر انقلاب صراحتاً فرمودند که تندروی یعنی ایستادگی بر اصول، نه افراط. کسی که روی ارزشها بایستد، کوتاه نیاید و با کسی معامله نکند، او را تندرو میخوانند.
اصطلاحاتی مانند «تندرو» بیشتر از سوی جریانات اصلاحطلب باب شد. متأسفانه اخیراً برخی رسانههای منتسب به اصولگرایان هم از واژههایی، چون «سوپر انقلابی» استفاده میکنند؛ عباراتی که در اصل، همان هدف را دنبال میکنند: تخریب کسانی که بر اصول پای میفشارند.
این ادبیات مرا به یاد داستان قرآنی اصحاب سبت میاندازد: کسانی که ماهیگیری در روز شنبه بر آنان حرام شده بود، اما با فریب، در روز جمعه چاله حفر میکردند تا روز یکشنبه ماهی بگیرند و بگویند قانون را دور نزدهاند! حالا هم میگویند ما نگفتیم تندرو، گفتیم سوپر انقلابی! اما اصل موضوع یکیست: فشار بر نیروهای اصیل انقلاب.
من و بسیاری از دوستانم، بر اصولی که به آنها باور داریم ایستادهایم. برای آنها جنگیدهایم، هزینه دادهایم و سربلند دفاع کردهایم. در رأس این اصول، ولایتمداری و دفاع از حقوق مردم قرار دارد؛ چه در مبارزه با فساد جریان اصلاحطلب، چه در نقد انحراف اصولگرایان.
حتی در مواردی که رهبر انقلاب مصداقی تعیین نکردهاند، ما از فرمایشات کلی ایشان به نتیجه میرسیم. ممکن است برداشت من با شما تفاوت داشته باشد؛ اما بهجای تقابل، باید با گفتوگو و استدلال، تلاش کنیم یکدیگر را اقناع کنیم.
چرا رسایی در سال ۸۴ از احمدی نژاد حمایت کرد؟
سوال: شما درنهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۴ همراه محمود احمدی نژاد بودید علت این انتخاب چه بود؟ قبل از انتخابات ریاست جمهور ایشان را میشناختید؟
پاسخ: سال ۸۴ آقای احمد توکلی من را به مرکز پژوهشها دعوت کرد. ما از سال ۸۰ با ایشان آشنا بودیم و قرار شد در انتخابات از بین چند نامزد، از کسی حمایت کنیم که رأی بیشتری دارد. من گفتم حمایت میکنم ولی تا آخر پای کسی نمیمانم اگر فرد بهتری بیاید.
نزدیک خرداد ۸۴ دوباره جلسهای داشتیم. آقای توکلی گفت از قالیباف حمایت کنیم. من گفتم اگر بخواهم از قالیباف حمایت کنم، فقط سکوت میکنم! چون بسیاری از ارزشهایی که ما سر منبر میگفتیم را ایشان نداشت و اگر حمایت کنم، مردم میگویند اینکه خودش خلاف اون حرفاست.
در آن مقطع، احمدینژاد را به شعارهای انقلاب نزدیکتر دیدیم. حتی به آقای توکلی گفتم تو اقتصاد قالیباف را قبول داری؟ گفت نه، شبیه آقای هاشمی است. گفتم پس چرا حمایت کنیم؟ مگر با آقای هاشمی خصومت شخصی داشتیم؟ البته بعدها احمدینژاد هم در ادامه مسیر، رفتارهایی داشت که قابل دفاع نبود.
به حمایت از احمدینژاد در دولت نهم افتخار میکنم
سوال: آیا همچنان به حمایت از احمدی نژاد افتخار میکنید؟
پاسخ: در دولت نهم، احمدینژاد شعارهای انقلاب را با افتخار بیان میکرد و ما هم با افتخار حمایت کردیم. انتخاب درستی بود اما در دو سال آخر دولت دهم که دولت به حاشیه رفت، صریح نقد کردم و از این هم خجالت نمیکشم.
دولت هایشان بعضاً چند تا مشایی داشتند و دارند!
سوال: برخیها بزرگترین اشتباه احمدی نژاد را میدان به رحیم مشایی میدانند شما در این خصوص نظرتان چیست؟
پاسخ: ایشان در دولت دوم، بهویژه در دو سال پایانی، دچار حاشیه شد و مأموریت و رسالت اصلیاش را فراموش کرد. به جای تمرکز بر مردم و آرمانها، حلقه اطرافیانش را خیلی محدود کرد.
آن روزها میگفتند ۱۰۰ تا احمدینژاد فدای راه انقلاب! اما در عمل، انگار یک احمدینژاد فدای یک نفر دیگر شده بود. این انحراف، خودش را در سیاست نشان داد.
دولتهای مختلف، مشاییهای مختلف داشتند. احمدینژاد فقط یکی داشت، ولی بقیه بعضاً چند تا مشایی دارند!
ماجرای رد صلاحیت رسایی در مجلس نهم چه بود؟
سوال: در دوره دهم مجلس شورای اسلامی رد صلاحیت شدید این اتفاق براساس ضوابط قانونی بود یا نگاه سیاسی و حزبی هیاتهای اجرایی در تهران؟ آیا قانع شدید؟
پاسخ: با اینکه رد صلاحیت شدم، نه شیشهای شکستم، نه پمپبنزینی آتش زدم، نه به اصل شورای نگهبان حمله کردم.
اختلاف ما با لاریجانی و قالیباف سر ارث و میراث نبود!
سوال: اختلاف نظرهای تان با آقایان علی لاریجانی و قالیباف و بگو مگو هاتون داخل صحن واقعا چقدر به نفع منافع ملی و مردم هست؟
پاسخ : اختلاف ما با آقای لاریجانی و حالا با آقای قالیباف، دعوای شخصی یا بر سر ارث و میراث نبوده و نیست؛ بحث رعایت قانون و آییننامه مجلس بود.
آقای لاریجانی سیاستمدارتر بود، سلیقهای عمل میکرد ولی آن را کادوپیچیشده اجرا میکرد و امروز هم متأسفانه همان مسیر ادامه دارد.
اوایل مجلس دوازدهم، خدمت آقای قالیباف رفتم و گفتم دعاگوی شما هستم؛ همانطور که در دوره آقای روحانی، با وجود همه اختلافات، در دعاهایم برایش موفقیت میخواستم. چون مردم، موفقیت مسئولان را موفقیت جمهوری اسلامی میدانند.
اگر آییننامه رعایت شود، ما هیچ مشکلی نداریم، اما وقتی سلیقهگرایی جای قانون را میگیرد، مجبوریم تذکر بدهیم، پیگیری کنیم و بایستیم تا مسیر اصلاح شود.
قالیباف درباره تذکرها سلیقهای عمل میکند
رییس مجلس برخی تذکرها را به سرعت قطع میکند و میگوید “چه ربطی دارد به دستور؟ ”، اما برخی دیگر را نادیده میگیرد
مثالی بزنم در راستای این صحبتم. آقای احمدیسنگر، نماینده رشت، درباره مراسمهای ضداخلاقی در برخی نهادها تذکر داد. آقای قالیباف سه بار گفت “این چه ربطی دارد به دستور؟ ”، اما کمی بعد، آقای نیکبین آمد و تذکری داد درباره تجمع اعتراضی مقابل مجلس و گفت آنها پول گرفتهاند. آقای قالیباف فقط نگاه کرد و رد شد!»
وقتی اعتراض کردیم، گفت من متوجه نشدم نیکبین چی گفت! در حالی که تمام مدت داشت به صحبت او گوش میداد. این یعنی تناقض و برخورد سلیقهای. اگر کسی غیر از دوستان نزدیک آقای قالیباف تذکر بدهد، قطع میشود. ولی دوستانش راحت صحبت میکنند.
وقتی قانون را به اسم مصلحت ذبح میکنیم، سنگ روی سنگ بند نمیشود!
سوال: در اداره امور جاری کشور در قوه مجریه و مقننه تا چه اندازه "مصلحت سنجی " را جایز میدانید؟
پاسخ: بسیاری از تصمیمات نه براساس قانون، بلکه با سلیقه و مصلحتاندیشیهای غیرقانونی گرفته میشود. بهعنوان مثال، وقتی محمدجواد ظریف به عنوان معاون راهبردی رئیسجمهور منصوب شد، انتصابش طبق قانون خلاف بود. قبل از هر تذکر علنی، بارها این مسئله را به معاون پارلمانی رئیسجمهور تذکر دادم، اما ترتیب اثر ندادند. پس از آن، با استناد به آییننامه مجلس، درخواست معرفی رئیسجمهور به قوه قضائیه را مطرح کردیم، اما آقای قالیباف گفت “مصلحت نیست! ”
همین تعبیر «مصلحت نیست» بارها تکرار شده؛ چه درباره استیضاحها، چه درباره اجرای قانون عفاف و حجاب. اگر قرار باشد قانون را به اسم مصلحت اجرا نکنیم، دیگر چه نیازی به مجلس است؟ مگر رهبر انقلاب صریح نگفتهاند حتی در همان مواقعی که به ظاهر مصلحت در اجرا نکردن است، اجرای قانون خودش بالاترین مصلحت است؟ چرا این حرفها فقط برای تزئین است؟
روزی همه از احمدینژاد انتقاد میکردند که چرا قانون را کنار میگذارد و سلیقهای عمل میکند. حالا همان رویه در مجلس جاریست. اگر قانونگریزی آنروز غلط بود، امروز هم غلط است.
جلسات غیرعلنی مجلس به این شیوه غیر قانونی است!
سوال: نظرتان را در خصوص جلسات غیر علنی در مجلس بیان کنید تاچه اندازه بر اتفاقات مهم مجلس تاثیر گذار هستند؟
پاسخ: یکی از ترفندها این است که قبل از بررسی یک موضوع، جلسهای غیررسمی و غیرعلنی برگزار میکنند و در آن، توضیحاتی میدهند که بعداً قابل استناد نباشد. چون این جلسات نه صوت دارند، نه صورتجلسه، و نه رسمیاند، شما نمیتوانید یقه کسی را بگیرید که فلان حرف را فلان روز زدی.
ابر اساس آییننامه داخلی مجلس، تنها زمانی میتوان جلسهای را به شکل قانونی غیرعلنی برگزار کرد که رئیسجمهور، وزیر مربوطه یا ۱۰ نماینده درخواست بدهند و در جلسه علنی، مجلس به آن رأی دهد. اگر رأی آورد، ادامه جلسه غیرعلنی میشود. اما تا امروز، در سه دورهای که بنده در مجلس بودهام، یادم نمیآید حتی یکبار این مسیر قانونی طی شده باشد!
۱۰ روز گفتند فلانی اسرار نظام را لو داده!
سوال: ماجرای پخش فیلم درجلسه غیرعلنی وزیر اقتصاد چه بود؟
پاسخ: آقای همتی آمد مجلس و گفتند جلسه غیرعلنی باشد. در آن جلسه، ۷-۸ نماینده به قید قرعه صحبت کردند. اما واقعاً چه تفاوتی داشت بین آنچه در این جلسه گفته شد با حرفهایی که در جلسه علنی استیضاح مطرح شد؟ هیچ. نه تصمیمی گرفته شد، نه مصوبهای داشتیم، نه موضوعی تازه مطرح شد. هر کسی حرف خودش را زد، چند تأکید هم شد که دولت «تلاش کند» مسائل را حل کند، همین.
بعد از جلسه، آقایان قالیباف و پزشکیان در رسانهها گفتند «تصمیمات خیلی خوبی گرفته شد!» در حالی که واقعاً هیچ تصمیمی گرفته نشد. من هم ۳ دقیقه صحبت کردم، هیچ نکته محرمانهای نگفتم، فقط چند اظهارنظر قبلی آقای همتی درباره دلار را با تاریخ ذکر کردم. آقای قالیباف همانجا گفت: «صحبتهای خوبی بود.»
من فقط گفتم اگر نمایندهای میخواهد حق مردم را بگیرد، باید بگوید آقای همتی نباید استیضاحشود، بلکه محاکمه شود. نه اسرار نظام را گفتم، نه محرمانه بود.
در مورد پِهِن هم بخواهی تصمیم بگیری بیشتر از ۲۰ دقیقه وقت میگذاری چه برسد به برجام !
سوال: از مجلس نهم و ریاست آقای علی لاریجانی تاکنون ممنتقد جدی برجام بوده اید علت اش چیست ؟
پاسخ : برجام نه در قالب معاهده، نه توافقنامه و نه موافقتنامه، هیچکدام بهدرستی به مجلس ارائه نشد. اگر به مجلس میآمد، مجلس لایههای پنهان آن را روشن میکرد؛ از جمله بندهای پنهانی مثل مکانیسم ماشه یا بندهایی که حتی ظریف هم بعداً گفت از آنها بیخبر بوده.
رهبری در نماز عید فطر همان سال فرمودند: کسانی که بررسی میکنند، طوری بررسی کنند که با گردن افراشته در برابر خدا پاسخگو باشند. یعنی بررسی در مسیر قانونی، که همان تصویب در مجلس است. اما آن زمان میگفتند، چون در شورای عالی امنیت ملی بحث شده، نیازی به مجلس نیست؛ در حالی که شورای عالی امنیت ملی هم تا امضای رهبری نداشته باشد، مصوبهاش اجرایی نیست.
آنچه آنروز مجلس تصویب کرد، صرفاً یک قانون برای نحوه اجرای برجام بود، نه تأیید خود برجام. همان هم با عجله، بدون بررسی، در ۲۰ دقیقه تصویب شد. حتی پیشنهادات ما در آن مورد هم قرائت نشد. آقای لاریجانی تلاش داشت القا کند کل مجلس موافق است، در حالی که ما حتی فرصت مخالفت هم نیافتیم.
چرا قانون برای کارگر اجرا میشود، ولی برای رئیسجمهور نه؟
سوال : نظرتان در خصوص "ترک فعل " برخی از مسئولان بفرمایید و تا چه اندازه این مسئله توانسته است عدالت و عمل به قانون اجرا شود ؟
پاسخ : اگر یک کارگر یا یک بازنشسته خلاف قانون عمل کند، آنقدر قانون را بر سرش میکوبند که مثل میخ در زمین فرو برود، اما وقتی پای مسئولان از نماینده مجلس تا رئیس جمهور به میان میآید، بحث مصلحت پیش کشیده میشود!
طبق قانون، اگر رئیسجمهوری تخلف کند و بر آن پافشاری کند، باید محاکمه شود و، اما چرا وقتی پای یک رئیسجمهور وسط است، همه چیز تغییر میکند؟ مگر عدالت، استثنا دارد؟
الان دو وزیر از دولت شهید رئیسی در مسیر محاکمهاند، خدا پدر آقای اژهای را بیامرزد. اما ترک فعلهای اینها بیشتر بود یا وزرای دورههای قبل مثل زنگنه و آخوندی؟ چرا کسی در آن زمان بازخواست نشد؟ مگر بنزین در دوره روحانی یکشبه گران نشد؟ کشته هم داد. چرا هیچکس پاسخگو نشد.
حسن روحانی بی تقوایی می کند !
سوال : نظرتان در خصوص اظهارات اخیر حسن روحانی در خصوص گرانی بنزین در سال ٩٨چیست ؟
پاسخ : آقای روحانی بیتقوایی میکند. نظر رهبری درباره گرانی بنزین آبان ۹۸، بعد از تصمیم سران قوا بود، نه قبل از آن. ایشان گفتند: در این موضوع نظری ندارم، چون نظرات کارشناسی متفاوت است. حالا آقای روحانی، آن موضع پدرانهی بعد از اجرا را منتقل میکند به قبل از تصمیم، که بگوید رهبری تصمیم گرفته!»
این فرافکنیها برای چیست؟ چون آقای پزشکیان اخیراً از رهبری خرج کرده، حالا روحانی هم میگوید ما هم خرج کنیم! اما واقعیت این است که تصمیم، تصمیم دولت و سران قوا بود. رهبری فقط برای حفظ ساختار ورود کردند، نه برای تصمیمسازی.
سال ۸۵ احمدینژاد قبل از گرانی، یارانه را ریخت به حساب مردم، نه پمپ بنزینی آتش گرفت، نه کسی کشته شد. اما در آبان ۹۸، مردم صبح از خواب بیدار شدند، دیدند بنزین سه برابر شده! خب طبیعیست که جامعه دچار شوک شود.
کسانی که هیچوقت دست در جیبشان نکردند که پول بنزین بدهند، نمیفهمند این افزایش برای مردم چه معنایی دارد. همانطور که امام (ره) فرمودند: تا کسی طعم فقر و گرسنگی را نچشد، نمیتواند درد مستضعف را بفهمد.
در موضوعات مختلف پیش آمده آقای پزشکیان ۱۸۰ درجه بر خلاف روحانی هستند. باید انصاف رو رعایت کرد، اما باید مراقب باشند که تصمیمات نادرستی نگیرند.
ایشان باید مراقب اطرافیان خود باشند تا نگذارند چنین تصمیماتی گرفته شود که وجهه مثبت و اعتماد عمومی از بین برود.
اصولگرایی و اصلاح طلبی به اصول سواری و سکولاریسم تبدیل شده است
سوال : تعریف و تحلیل شما از جریان های سیاسی اصولگرا و اصلاح طلب به ویژه در ایام انتخابات چیست ؟
پاسخ: اصلاحطلبی و اصولگرایی گزارههای عقلی نیستند. مثل عدالت و ظلم نیستند که در همه فرهنگها و زمانها حسن و قبحشان بدیهی باشد. اینکه چه چیزی را اصلاح کنیم یا روی چه اصولی بایستیم، هویت این واژهها را مشخص میکند.
واژه اصلاحطلبی بعد از دوم خرداد ۷۶ وارد ادبیات سیاسی ایران شد. آن زمان اصلاحطلبی یعنی اصلاح اصول قانون اساسی یا مبانی دینی. مقابلش شد اصولگرایی؛ اما بعدها بسیاری از اصولگرایان هم در عمل دچار تناقض شدند. برای همین من اصطلاح “اصولسواری” را برایشان به کار میبرم.
در انتخابات ۸۴، احمدینژاد جریان سوم را شکل داد. نه اصلاحطلب بود، نه از اصولگرایان کلاسیک. شعارهایش مردمی بود و برخلاف سازوکار قدرت رایج. همان دولت نهم، به نظر من، دولت موفقی بود؛ چون از دل مردم برخاسته بود و شعارهای انقلاب را روی دست گرفت.
من در این دوگانهها تعریف نمیشوم. اگر بخواهم هویتم را بیان کنم، میگویم پیرو انقلابم، متعهد به اسلام و ولایت، منتقد اصولسواری و اصلاحطلبی سکولار، و در میدان دفاع از حقوق مردم، بیتعارف.
در انتخابات مجلس دوازدهم پاجوش ها بازی چنارها را بهم زدند
سوال: بصورت ویژه تحلیل تان را در خصوص عملکرد جریان های سیاسی خصوصا اصولگراها را در انتخابات مجلس دوازدهم بیان کنید ؟ معتقد به بازی لیست ها هستید ؟
پاسخ: متأسفانه بسیاری در جریان اصولگرایی تمایلی ندارند بدنه فکر کند یا نقد داشته باشد، در حالیکه بنای این جریان، همانطور که رهبر انقلاب فرمودند، بر اصولگراییِ اصلاحطلبانه و اصلاحطلبیِ اصولگرایانه است. اگر اصلاحطلبی به معنای اصلاح خطاها باشد، هیچ اشکالی ندارد. اصولگرایی هم محترم است، بهشرطی که اصول، واقعی و قابل دفاع باشد. در انتخابات اخیر مجلس، هیچ لیستی کامل رأی نیاورد؛ چون بدنه رشد کرده و بهخوبی تشخیص داد که بسیاری از چهرههای لیست وحدت، صرفاً محصول اراده یک فرد بودند، نه نمایندگان واقعی مردم. بدنه انتظار صداقت داشت، اما بسیاری از این افراد، حتی یکبار هم صدای بدنه را در مجلس بازتاب ندادند؛ درحالیکه منِ خارج از مجلس، دقیقاً حرف دل بدنه انقلابی را میزدم.
در انتخابات ریاستجمهوری نیز این تجربه تکرار نشد، چون هنوز مردم به جمعبندی نرسیده بودند. از سوی دیگر، شعارها باید با سابقه افراد همخوانی داشته باشد؛ نمیشود کسی شعار عدالت بدهد، درحالیکه سابقه سیاسیاش در تضاد کامل با عدالتخواهی باشد. در ماجرای انتخابات ١۴٠٣، شکاف بین جریانهای همسو با سعید جلیلی و محمدباقر قالیباف باعث شد رقابت به اختلاف و نزاع بدل شود. نمیشود یکی لگد بزند و از دیگری بخواهیم ساکت بماند.
امروز اکانتها، کانالها و صفحات مشخصی در فضای مجازی هستند که در طول سال خود را انقلابی معرفی میکنند، اما در بزنگاههای انتخاباتی همان خطی را میروند که رقیب سیاسی دنبال میکند. این دوگانگی است که به سرخوردگی و بیاعتمادی بدنه دامن میزند.
جریان انقلابی باید در انتخابات بدنه را قانع کند
سوال: وضعیت و عملکرد جریان انقلابی در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری اخیر را چگونه ارزیابی می کنید ؟
پاسخ: ما چارهای نداریم جز اینکه در انتخابات، واقعاً اصولگرایانه رفتار کنیم؛ اصولگرایانه نه فقط در شعار، بلکه در عمل. یعنی بدنه باید قانع شود، نه اینکه به او تحمیل شود. بدنه جریان انقلابی با بدنه جریان مقابل فرق دارد؛ اهل فکر است، باید اقناع شود. نمیشود فردی با پیشینهای پر از ابهام، بدون انطباق با مبانی فکری جریان، صرفاً بر اساس یک جمعبندی پشت درهای بسته، به عنوان کاندیدا معرفی شود و توقع داشته باشیم همه بیچونوچرا به او رأی بدهند.
ما باید به گزینهای برسیم که هم بتواند بدنه را با خود همراه کند، هم ظرفیت اجماع داشته باشد و هم در صورت پیروزی، گوش به فرمان نماند. متأسفانه برخی از کسانی که لیست میبندند و کاندیدا معرفی میکنند، دنبال چهرهای هستند که بعدها در انتصابات و تصمیمگیریها کاملاً با آنها هماهنگ باشد. در شرایط فعلی، حتی با وضعیت موجود، سعید جلیلی یکی از معدود چهرههاییست که میتوانست بدنه را اقناع کند؛ اما چون تن به سهمخواهیها نداد، فشارها روی او بیشتر شد.
اگر گزینهای پیدا شود که بتواند به زبان مردم سخن بگوید، حتی اگر در بازیهای پشتپرده قدرت نباشد، شانس بالایی برای همراه کردن بدنه و پیروزی دارد.