
از زمین ورزش تا پشت تریبون دانشگاه؛ آیا مدرک دکتری هم سلبریتیپسند شده؟
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، مدرکگرایی، این بیماری مزمن نظام آموزشی و اجتماعی کشور، امروز ابعاد تازهای یافته است. دیگر تنها دانشجویان عادی و خانوادههایشان نیستند که با رؤیای مدرک، راه دانشگاه را در پیش میگیرند. بلکه برخی چهرههای مشهور ورزشی و سلبریتیها نیز با کمترین شایستگی علمی، مدعی صندلی دکترا شدهاند؛ آن هم در حالیکه بسیاری از نخبگان واقعی، شب و روز در تلاشاند تا به سختی وارد دورههای تحصیلات تکمیلی شوند.
ماجرا زمانی تلختر میشود که در صدا و سیما، برخی ورزشکاران، با ژستی تمسخرآمیز، از بیتلاشی خود در ورود به دانشگاه سخن میگویند و حتی از پاسخگویی به سادهترین سؤالات علمی و اجتماعی ناتواناند. در مواردی دیگر، دو چهره ورزشی با تحقیر کتاب و کتابخوانی، زخم عمیقی بر پیکر فرهنگ زدهاند.
برای واکاوی این بحران و بررسی تبعات آن بر نظام علمی کشور، گفتوگویی با فردین شورج، کارآفرین آموزشی ، نویسنده، و مدرس دانشگاه داشته ایم.
چرا مدرکگرایی تا این حد در میان سلبریتیها و چهرههای شناختهشده رشد کرده است؟
سلبریتیها در ایران به نوعی صاحب تریبونهای عمومیاند. در نتیجه، مدرک برای آنان نه ابزار دانایی، بلکه یک نشان پرستیژ اجتماعی است. این افراد از نفوذ رسانهایشان استفاده میکنند تا بدون زحمت و طی مسیر علمی، عنوان دکتر یا مهندس را تصاحب کنند. ما اخیراً شاهد این بودیم که یک ورزشکار در یک گفتوگوی صمیمی در تلویزیون، صریحاً اعلام کرد بدون تلاش خاصی وارد دانشگاه شده و در امتحان، پاسخها را "حدسی" نوشته! و در ادامه از پاسخ دادن به پرسشی بسیار ساده مانند نامبردن تنی چند از فامیلان سببی نیز عاجز ماند. این ماجرا تنها تمسخر دانش نبود، بلکه بیاحترامی به تمام کسانی بود که در مسیر علمی زحمت کشیدهاند.
این قبیل اظهارات چه تأثیری بر جایگاه علم و آموزش در جامعه دارد؟
این قبیل رفتارها، فرهنگ ضدعلمی را ترویج میکند. جوانان با دیدن چنین چهرههایی که بدون سواد علمی، عنوان دانشگاهی دارند و حتی به آن میبالند، دچار سردرگمی ارزشی میشوند. این پیام منتقل میشود که «تلاش علمی بیفایده است، چون میتوان با شهرت، مدرک گرفت». در نتیجه، انگیزه برای مطالعه، پژوهش و پیشرفت واقعی کاهش مییابد و نوعی بیاعتمادی به نهادهای آموزشی ایجاد میشود.
چطور میتوان این روند نگرانکننده را کنترل یا اصلاح کرد؟
به نظر بنده ما نیازمند اصلاحات در سه سطح هستیم: اول سیاستگذاری دانشگاهی: جلوگیری از پذیرش افراد فاقد صلاحیت علمی در مقاطع عالی، حتی اگر چهره مشهور باشند.
دوم رسانهها: صدا و سیما باید الگوی دانایی و سواد را ترویج کند، نه اینکه بلندگوی بیسوادی شود.
سوم فرهنگسازی عمومی: ارزشگذاری به پژوهشگران، معلمان و دانشآموختگان واقعی. همانطور که یک ورزشکار برای رسیدن به مدال باید سالها تمرین کند، یک دکترای واقعی نیز باید سالها تلاش علمی کرده باشد.
ما چند سال پیش هم شاهد تمسخر کتابخوانی توسط دو سلبریتی ورزشی دیگر بودیم. این حلقههای رفتاری چقدر خطرناک هستند؟
بسیار خطرناکاند. وقتی چهرههای محبوب مردم، کتاب و مطالعه را مسخره میکنند، یعنی دارند به نسل جوان میگویند: «دانش مهم نیست، فقط دیده شدن کافیست.» این یک سم فرهنگی است. جامعهای که به مطالعه نمیاندیشد، نمیسازد؛ و جامعهای که به سلبریتیهای کم سواد میدان میدهد، با دست خود، مسیر توسعه را تخریب میکند.
در مقایسه با کشورهای پیشرفته، وضعیت چگونه است؟
در کشورهایی مانند آلمان، فرانسه یا کانادا، افراد مشهور حتی اگر بخواهند وارد دانشگاه شوند، باید مراحل قانونی و علمی را طی کنند. هیچ دانشگاه معتبری به صرف شهرت، مدرک نمیدهد. در آن کشورها، جامعه حساس است که هیچ فردی بدون شایستگی علمی، عنوان دانشگاهی نگیرد. اما در ایران، گاهی دانشگاهها با افتخار، پذیرای چهرههایی میشوند که هیچ سابقه علمی ندارند.
یک جمله برای پایان گفتوگو و هشدار به وضعیت فعلی بفرمایید.
من متاسفم که بگویم وقتی مدرک از ارزش علمی تهی شود، جامعه از درون تهی میشود. اگر علم را جدی نگیریم، در آینده، افراد ناآگاه، تصمیمگیر امور مهم کشور خواهند بود.