
صالحی: فرهنگستان علوم فقط محل تولید علم نیست، پایگاه ترویج تفکر علمی در جامعه است/ دغدغه معاش استاد، مرجعیت علمی او را از بین میبرد

به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران، نهادی است راهبردی که با هدف سیاستگذاری، گفتمانسازی و ارتقای مرجعیت علمی کشور در حوزههای مختلف دانش پایهگذاری شده است. این نهاد، علاوه بر حمایت از پژوهشهای بنیادین، مسئولیتی مضاعف در زمینه ترویج فرهنگ علمی، نقد سازنده سیاستهای علمی، و ترسیم چشماندازهای آینده دانش در ایران دارد. اعضای پیوسته و وابسته فرهنگستان، که از برجستهترین استادان و پژوهشگران کشور هستند، نهتنها در محیط دانشگاه، بلکه در حوزه عمومی نیز میتوانند نقشی کلیدی در تبیین مسائل ملی و جهتدهی به افکار عمومی ایفا کنند.
در شرایطی که جامعه ما با بحران اعتماد عمومی نسبت به بسیاری از نهادها روبهروست، اما همچنان به دانشگاه و استاد دانشگاه بهعنوان منبعی صادق و مورد اعتماد مینگرد، انتظار میرود اعضای فرهیختهای، چون استادان فرهنگستان، در رسانهها بیشتر حاضر شوند و دغدغههای علمی، فرهنگی و اجتماعی خود را با جامعه در میان بگذارند.
در همین راستا، در گفتوگویی صریح با دکتر جواد صالحی، استاد ممتاز دانشگاه صنعتی شریف، عضو پیوسته فرهنگستان علوم و رئیس گروه کوانتوم و هوش مصنوعی این فرهنگستان به بررسی این پرسش پرداختیم که چرا استادان دانشگاه و نخبگان علمی کمتر در فضای عمومی و رسانهای حضور مییابند؟ چه موانعی بر سر راه ایفای نقش اجتماعی آنها وجود دارد؟ و برای شکلگیری فضای اعتمادآفرین و مؤثر میان دانشگاهیان و جامعه، چه باید کرد؟
این مصاحبه کوششی است برای روشن ساختن مسئولیتهای فراموششدهای که بر دوش نهادهای علمی و استادان صاحبنام کشور است؛ مسئولیتی در قبال آینده علمی ایران. در ادامه مشروح مصاحبه را میخوانید.
سوال: خوشآمدید آقای دکتر. نخستین سؤالم دربارۀ خود فرهنگستان و اتفاقات جدید دورۀ اخیر آن است. فرهنگستان در زمینۀ سیاستگذاری علم نقش فعالی داشته، بهروزرسانی نقشۀ جامع علمی کشور را بر عهده گرفته و در آیندهنگاری علم و فناوری و مرجعیت علمی نیز ورود خوب و مؤثری داشته و نشستهایی برگزار کرده است. ارزیابی اولیۀ شما از این اقدامات چیست و فکر میکنید در ادامۀ مسیر، فرهنگستان باید در چه مسیری حرکت کند تا این آغاز را به کمال برساند؟
دکتر جواد صالحی: سؤال بسیار خوبی است. من بیش از شانزده سال است که با فرهنگستان علوم همکاری دارم و در چند سال اخیر، بهویژه دو سه سال گذشته، احساس میکنم فرهنگستان حرکتی را آغاز کرده که همواره آرزوی من بوده است. فرهنگستان باید در جامعۀ علمی ما نقشی فعالتر ایفا کند و، همانطور که در سؤال شما مطرح شد، بله، گروههای جدیدی در فرهنگستان تشکیل شده است؛ از جملۀ این گروهها میتوان به تعلیم و تربیت، مطالعات جهان، علوم پایه، علوم مهندسی و کوانتوم و هوش مصنوعی اشاره کرد. این امر نشاندهندۀ حرکت فرهنگستان بهسمت فعالیت بیشتر است.
اگر بخواهم دیدگاهم را در اینباره بیان کنم، شاید بهتر باشد بگویم وقتی از فرهنگستان علوم سخن میگوییم، با دو واژۀ بسیار والا و کلیدی روبهرو هستیم: فرهنگ و علم. این دو، واژگانی بسیار ارزشمندند و در هر زبان و فرهنگی جایگاه ویژهای دارند. فرهنگستان علوم ما نیز از ترکیب همین دو واژه شکل گرفته است. طبیعتاً آنچه به نظر من این دو واژه به آن اشاره دارند، این است که برای مجموعهای با نام فرهنگستان علوم، این سؤال مطرح میشود که سرلوحهاش چیست؟ هویت و اصالتش چیست؟
اگر از من بپرسید، معتقدم ما به یک سرلوحه برای فرهنگستان نیاز داریم، سرلوحهای که ارتباط با مخاطب عام را تسهیل کند. مثلاً ما میگوییم "فرهنگستان علوم"، ولی باید توضیح مختصر و گویایی هم در ادامه بیاوریم تا ماهیت فرهنگستان علوم روشن شود. فرهنگستانهای علوم در سایر کشورها معمولاً شعاری یا سرلوحهای دارند که هویت و مأموریتشان را بیان میکند. ما این را نداریم.
به نظر من، مثلاً (البته این فقط یک مثال است) میتوانیم بگوییم: «فرهنگستان علوم ایران، پرچمدار فرهنگ علمی کشور.» این میتواند پیامی باشد که این مجموعه به جامعه منتقل میکند. ما باید پرچمدار باشیم، نه دنبالهرو فرهنگ سازی و علم سایر مؤسسات. ما باید در این مکان بهعنوان یک منبع و سرچشمۀ جوشان علم و فرهنگ عمل کنیم و فرهنگ علمی کشور را معماری کنیم، به آن جهت و سبک بدهیم.
مثلاً اگر بخواهم این سرلوحه را بیشتر توضیح دهم، میتوانیم بگوییم: «پرچمدار بیداری علمی و فرهنگی کشور.» منظور من از بیداری این است که جامعۀ ما باید به یک بیداری علمی برسد؛ یعنی فرهنگ جامعه بهگونهای شکل بگیرد که مردم علمی بیندیشند، علمی برخورد کنند و علمی گفتوگو و رفتار کنند. منظورم مطرحکردن مباحث ریاضی یا فیزیک نیست، بلکه منظورم این است که نگاه علمی به زندگی در ژرفای فکر مردم جای بگیرد. باید قوانین را نیز علمی وضع کنیم و علم باید در قانونگذاری ما نقش داشته باشد. باید سیاستگذاریهای علمی کشور را نیز به شکلی علمی طراحی و اجرایی کنیم. نباید هر وزیری که میآید، بر اساس سلیقۀ خود مسیر فرهنگ علمی کشور را تغییر دهد. این نشان میدهد که ما هنوز به بیداری علمی نرسیدهایم.
علم، مرز مشترک بین خالق و مخلوق است و هرچه مخلوق بیشتر به خالق نزدیک شود، از طریق علم است. من اینجا از علم به معنای آکادمیک آن صحبت میکنم. هرچه بیشتر بخواهیم به آفرینش و نقطۀ آغازین حیات نزدیک شویم، جز از مسیر علم راهی نیست. پس علم تا سرحد الوهیت، قابل تقدیس و مقدس است و نباید با آن بازی سیاسی کرد و بر اساس سلیقه با آن برخورد کرد.
اگر میخواهیم تمدن آیندۀ ایرانی–اسلامی را بسازیم، یکی از ستونهای اصلی آن علم خواهد بود. برای رسیدن به این مرزهای دانش، که ما را به خالق، به آفرینش و به نقطۀ آغازین آن نزدیک میکند، جامعه باید به بیداری علمی برسد؛ یعنی علم در تار و پود فرهنگ ما نفوذ کند و در نگاه ما به زندگی نقش اساسی داشته باشد، برای همۀ ما؛ نه فقط برای استاد دانشگاه، معلم یا متخصص. حتی یک شهروند عادی نیز باید مباحث علمی را تا سطح قابل قبولی بداند، اهل مطالعه و فرامطالعه باشد، اخبار علمی و فناوری را دنبال کند و خودش را بهروز نگه دارد.
خوشبختانه با ورود فناوریهایی، چون تلفن همراه، اینترنت و هوش مصنوعی، دسترسی به پایگاههای علمی بسیار آسان شده و همین الان هم داریم به آن سمت میرویم. شبکۀ علم نیز گستردهتر شده است و اگر مثبت به این قضیه نگاه کنیم، میبینیم سطح دانش جامعه بسیار بالا رفته است. من خودم وقتی با واژه یا رشتهای ناآشنا روبهرو میشوم، فوراً در اینترنت جستوجو میکنم و حداقل یک اطلاع اولیه از آن به دست میآورم.
فرهنگستان علوم میتواند پرچمدار بیداری علمی کشور باشد؛ پرچمدار فرهنگ بیداری علمی کشور باشد. این سرلوحه باید در فرهنگستان نهادینه شود. فرهنگستان باید حضور و تأثیرگذاریاش را در جامعه بیشتر و پررنگتر کند. به نظر من، هنوز شناخت جامعه نسبت به فرهنگستان، بهویژه در میان غیردانشگاهیان، کافی نیست. حتی بسیاری از دانشگاهیان هم با ماهیت و مأموریت اصلی فرهنگستان آشنایی ندارند و این به خاطر نبود یک سرلوحۀ واضح و تعریفشده از مأموریت فرهنگستان علوم در جامعه است.
شاید «پرچمدار بیداری علمی» یا «پرچمدار بیداری فرهنگ علمی کشور» سرلوحۀ مناسبی باشد، ولی در نهایت تصمیمگیری در اینباره بر عهدۀ مسئولان فرهنگستان است.
سوال: تصور از فرهنگستان نیز همین است که شما فرمودید: گویی مشعلی است که در تاریکی راه میگشاید و از سایر اقشار ملت، حتی از مسئولان، پیشتر حرکت میکند؛ نهادی که باید زودتر به نتایجی برسد و آنها را در اختیار مردم و مسئولان قرار دهد.
دکتر جواد صالحی: بله، تصور بسیار درستی است. وقتی میگوییم فرهنگستان علوم باید سرچشمه باشد، یعنی علم و فرهنگ علمی باید در آن بجوشد، منتقل کند و بدرخشد؛ و این جوشش و درخشش، چراغ راه جامعه خواهد بود. کاملاً با صحبت شما موافقم. ما در تاریکی مطلق نیستیم. خوشبختانه کشور ما در مسیر پیشرفت قرار دارد و علم در جامعه گسترش یافته است. جوانان ما به دانشگاهها دسترسی دارند. البته کیفیت دانشگاهها متفاوت است، اما امکان دسترسی به آموزش عالی فراهم است و افراد علاقهمند میتوانند وارد دانشگاههای برتر شوند.
مسئله ما این نیست؛ دغدغه اصلی، سیاستگذاری پایدار برای برنامههای علمی میانمدت و بلندمدت است؛ مثلاً برای بازههای پنج، ده یا بیستساله. این سیاستگذاریها باید به گونهای باشد که با تغییر وزیر یا دولت دستخوش دگرگونی نشوند و مسیر مشخصی برای علم و فناوری کشور ترسیم گردد. بهنظر من، فرهنگستان علوم میتواند نقطه تمرکز و محور تدوین این سیاستهای بلندمدت باشد.
برای طراحی چنین برنامههایی، تنها تعیین مسیر علمی و تأکید بر اهمیت فناوری، ریاضیات، فیزیک، شیمی، علوم زیستی و کوانتوم کافی نیست؛ اینها شرط لازماند، اما کافی نیستند. پیمودن این مسیر، نیازمند فرهنگسازی و قوانینی است که از دل فرهنگ ملت برخاسته باشند. مردم باید بخواهند که کشورشان در صدر فناوری جهان قرار گیرد. باید بخواهند دانشگاهها و دانشمندانشان در بهترین جایگاه علمی باشند و در عرصه جهانی بدرخشند.
این خواست عمومی است که باید شکل بگیرد. اگر این خواست اجتماعی پدید آید، تأمین بودجه دانشگاهها نیز آسانتر خواهد شد و دیگر به عنوان هزینهای اضافی به آن نگاه نخواهد شد. در چنین شرایطی، پژوهش و دانش به نیاز حیاتی کشور برای ساختن آیندهای درخشان و تمدنی پیشرفته تبدیل میشود. در این صورت، باید دانشگاهها را از نظر امکانات آزمایشگاهی و بودجه پژوهشی تجهیز کرد تا دانشجویان، استادان، محققان و دانشمندان بتوانند با ذهنی آسوده به پژوهش بپردازند.
این را هم بگویم، علم پدیدهای شکننده است و اگر تصمیمگیری در سیاستگذاری علمی نادرست باشد، مسیر علمی کشور بهراحتی به بیراهه خواهد رفت. ما باید فرهنگ علمی را در جامعه نهادینه کنیم و بهنظر من، این یکی از رسالتهای اصلی فرهنگستان علوم است: ایجاد این خواست در مردم که دانشگاهها، دانشمندان و دانشجویان کشور در میان بهترینهای جهان قرار گیرند. آنگاه باید پرسید برای رسیدن به این هدف چه باید کرد. در این مرحله است که سیاستگذاری معنا مییابد. سیاستگذاری باید بهگونهای باشد که نقشه راه روشنی ارائه دهد و اهداف ما را در افقهای پنج، ده و بیستساله مشخص کند. به باور من، فرهنگستان علوم میتواند «پرچمدار بیداری فرهنگ علمی کشور» باشد و ما را در این مسیر هدایت کند.
سوال: همانطور که فرمودید، فرهنگستان باید به افق علمی کشور بنگرد و آن را ترسیم کند. برای حرکت در این مسیر و رسیدن به آن افق، ملزوماتی لازم است که بیشک باید از سنین پایین آغاز شود. در جلسه قبل اشاره کردید که برای دبیرستانها و مدارس برنامههایی در دست اجرا دارید و توصیف میکردید سرفصلهای جدیدی به دروس آنها افزوده شود. به نظر میرسد این موضوع نیازمند توجهی بسیار جدیتر است. برای شناسایی چالشها و ارائه راهکارها باید مشخص شود که نقطه آغاز این مسیر کجاست و ما باید با آن درگیر شویم. به نظر شما اهمیت این نقطه آغاز چیست؟ فرهنگستان علوم چه سرمایهگذاریهایی باید در زمینۀ ترویج علم انجام دهد تا از سنین پایین و در میان عموم مردم، دستیابی به این افقها ممکن شود؟ به باور من، فرهنگستان باید ارتباطی مؤثر با مدارس برقرار کند، زیرا ما باید سرمایههای آیندۀ کشور را پرورش دهیم. فرزندان ما، خط تولید آیندۀ ما هستند. لطفاً در این زمینه بیشتر توضیح دهید و بفرمایید که تا چه حد باید به این گروههای سنی اهمیت داد تا به اهداف و آرمانهای بلندمدت دست یابیم؟ آیا لازم است از همین امروز سرمایهگذاریها را بر نسلی که اکنون در حال تحصیل است و در آستانۀ انتخابهای مهم زندگی قرار دارد، متمرکز کنیم؟
دکتر جواد صالحی: آموزش و پرورش، اگر در یک کشور بهدرستی اجرا شود، بدون شک آن ملت به سوی پیشرفت و زندگی بهتر حرکت خواهد کرد. نمیدانم این حرف تا چه حد دقیق است، اما گفته میشود در کشورهایی مانند ژاپن، فنلاند و آلمان، معلم از بالاترین جایگاه اجتماعی برخوردار است؛ حتی بالاتر از پزشک و استاد دانشگاه. دلیل آن هم روشن است: پزشک و استاد دانشگاه، روزگاری دانشآموز معلمی بودهاند که مسیر را به آنها نشان داده است؛ بنابراین باید برای آموزش و پرورش، و بهویژه برای معلمانی که زحمات بسیاری میکشند، ارزش والایی قائل شویم.
نکتۀ دوم اینکه در برخی مقاطع تاریخی، برخی فناوریها اهمیتی کلیدی مییابند و دستیابی به آنها ساده نیست؛ بنابراین باید برای آنها برنامهریزی بلندمدت داشته باشیم. بهعنوان مثال، فناوری کوانتوم را در نظر بگیرید. مفاهیم کوانتومی ساده نیستند و حتی در سطح دانشگاه نیز آموزش و درک عمیق آنها دشوار است. دانشجو شاید بتواند تمرینات را حل کند، اما درک این مفاهیم، که با دنیای روزمره و ذهنیت عادی ما تفاوت دارد، کار آسانی نیست.
به باور من، آموزش تفکر کوانتومی باید از سطح دبیرستان آغاز شود. ذهن دانشآموزان در این سن، آمادگی بالایی برای جذب مفاهیم نو دارد. اگر این مفاهیم در ذهن آنها نهادینه شود، در مقاطع بالاتر، بهراحتی میتوانند در این زمینه نوآوری کنند و ایدههای بدیع ارائه دهند. حدود هشت ماه است که با گروهی از دانشجویان در مرکز کوانتوم دانشگاه صنعتی شریف برنامهای را دنبال میکنیم تا مشخص شود چگونه میتوان مفاهیم کوانتومی را بهدرستی و بهزبان قابل فهم در کتابهای درسی گنجاند؛ بهگونهای که هم فهمپذیر باشد و هم به دام شبهعلم نیفتد. زیرا کوانتوم بهراحتی میتواند به بستری برای شبهعلم تبدیل شود، که این بسیار خطرناک است.
دوران آموزش و پرورش، از کلاس اول تا پایان دبیرستان، دورهای برّترویج یادگیری است، نه تولید علم؛ بنابراین باید با دقت بسیار انتخاب کرد که چه محتوایی و چگونه به دانشآموزان آموزش داده میشود. اخیرا فرهنگستان علوم با برگزاری همایشهایی نظیر «کاشتن برای آینده» توانسته توجه جوانان را به موضوعات علمی پایهای روز جلب کند و این اقدام بنیادین که از سوی دکتر مخبردزفولی، رئیس فرهنگستان علوم دنبال میشود مورد توجه آنها قرار گرفته است، بنابراین این اقدام کاری موثر و درست است چراکه نتایج آن نشان دهنده این اثرگذاری است.
مغز انسان ظرفیت محدودی دارد و نمیتوان هر محتوایی را در آن گنجاند. نظام آموزشی هر کشور، متأثر از وضعیت علمی و فناوری روز آن کشور است. بهویژه اکنون که سرعت رشد فناوری بسیار بالاست. در گذشته هر بیست سال یک فناوری نو ظهور میکرد، اما امروز تقریباً هر پنج سال فناوری جدیدی وارد عرصه میشود.
تولید علم نیز شتاب گرفته است. زمانی هر چهل سال یک ایدۀ نو مطرح میشد که ممکن بود جایزۀ نوبل بگیرد. امروز، اما علم بهصورت سالانه تولید میشود. من شخصاً با این پرسش درگیرم که دانشمندان آیندۀ ما چگونه خواهند توانست در این حجم عظیم از دادهها، مسائل حلنشده را بیابند و به آنها بپردازند تا نامشان در تاریخ علم ثبت شود؟ البته دغدغۀ اصلی یک دانشمند پیشبرد مرزهای دانش است، اما همۀ ما مایلیم اثرگذار باشیم.
در نهایت، بحث آموزش و پرورش به موضوع فرهنگسازی علمی در جامعه بازمیگردد. اگر فرهنگ علمی در جامعه به بلوغ برسد، مردم از نظام آموزشی انتظار بهروزرسانی و تطبیق با پیشرفتهای روز را خواهند داشت. در این شرایط، تغییر و تحول بهصورت طبیعی و بدون اجبار شکل میگیرد.
خوشبختانه این موضوع به دغدغهای ملی تبدیل شده و بسیاری از بزرگان و مسئولان کشور به اهمیت آن واقفاند و در این مسیر تلاش میکنند. در این میان، فرهنگستان علوم میتواند پرچمدار باشد؛ چرا که چهرههای برجستۀ علمی کشور در این نهاد حضور دارند، افرادی که جامعه به آنها اعتماد دارد. فرهنگستان از این جایگاه ممتاز میتواند برای فرهنگسازی در سطوح مختلف جامعه، بهویژه در خانوادهها، نقشآفرین باشد.
میتوان این خانوادهها را آگاه ساخت که اگر قصد حمایت دارند، در کنار ساخت مدرسه (که البته کار پسندیدهای است)، به دانشگاهها، اساتید جوان آن و دانشجویان تحصیلات تکمیلی کمک کنند. در حال حاضر، این دانشجویان، جز کمکهزینۀ اندکی از سوی دولت، حمایت دیگری ندارند و حتی برای تأمین هزینههای اولیه زندگی، مانند اجارۀ مسکن، با دشواری مواجهاند. فرهنگسازی در این زمینه میتواند نگاه حمایتی خانوادهها را اعم از ساخت فیزیکی مدارس به پشتیبانی از علم و پژوهش در سطوح بالاتر معطوف کند.
سوال: آخرین سوالم این است که به نظر میرسد اساتید دانشگاه بیشتر درگیر کارهای علمی خود هستند و کمتر تمایل به گفتوگو و مصاحبه دارند. گویی ترجیح میدهند در موضوعاتی که خارج از حیطۀ تخصصشان است، اظهار نظر نکنند و در بیان دیدگاهها محتاط باشند. بهنظر میرسد علم، آنها را در اظهارنظر محافظهکار کرده است. با این حال، کسانی که به عضویت فرهنگستان علوم درمیآیند، طبیعتاً باید دغدغهمند فرهنگ علمی باشند؛ همانطور که شما هم بدان اشاره کردید. آیا شما احساس نمیکنید که برای جلب اعتماد جامعه—که امروز به بسیاری از نهادها بیاعتماد شده، اما همچنان به دانشگاه و سخن استاد دانشگاه اعتماد دارد و به آن گوش میسپارد (در حالی که شاید به سخن مسئولان بیاعتنا باشد) —باید اساتید بیشتر در رسانهها حضور داشته باشند و دیدگاهها و دغدغههای خود را بیان کنند؟ برای آنکه چنین فضایی شکل بگیرد و دانشمندان ما به گفتوگو در رسانهها ترغیب شوند، چه توصیهای دارید؟
دکتر جواد صالحی: پرسش بسیار ژرفی مطرح کردید؛ پرسشی که به عمق احساسات و شخصیت یک استاد دانشگاه بازمیگردد. پیش از پاسخ، اجازه دهید تعریفی از استاد دانشگاه ارائه کنم، سپس به دلیل کمحرفی اساتید بپردازم. یک استاد دانشگاه، یک دانشمند یا پژوهشگر، در تعریف واقعی، باید در محیطی آرام و فارغ از دغدغههای معیشتی فعالیت کند. همچنین، سیاستگذاریهای علمی کشور باید باثبات باشد و هر روز دستخوش تبصره یا آییننامهای جدید نشود.
یک استاد دانشگاه که در مرزهای دانش، در آن نقطۀ پیوند خالق و مخلوق، گام برمیدارد، نمیتواند همزمان دغدغه تأمین معاش نیز داشته باشد یا ناچار به انجام کار دوم باشد. اگر بودجۀ پژوهشی هم نداشته باشد، از آن فضای آرام و خلوت و خالصانۀ لازم برای تفکر و پرواز علمی محروم میشود. چنین دغدغههایی همانقدر برای استاد مضر است که نبود تقوا برای یک روحانی. همانطور که یک روحانی بدون تقوا به مرجعیت نمیرسد، یک استاد هم بدون «تقوای علمی» نمیتواند مرجعیت علمی پیدا کند. تقوای علمی یعنی بتوانی در فضایی آرام و مستمر، فقط به علم بیندیشی. اگر هر روز درگیر امور غیرعلمی باشی، این تقوا از بین میرود.
برای رسیدن به مرجعیت علمی، ثبات و آرامش بلندمدت ضروری است. یک دانشمند نمیتواند تنها دو ساعت در روز تفکر کند و باقی روز را صرف شغل دوم یا امور روزمره کند. علم، با آنکه متعلق به همه است، اما حریمی دارد و بهراحتی خود را به هر کسی نشان نمیدهد. آنان که در علم اثرگذار بودهاند، آنقدر با شور و عشق به موضوع خود پرداختهاند که علم خود را بر آنان گشوده است.
برای نمونه، انیشتین همیشه در حال نوشتن نبود، بلکه چنان به حرکت نور در جهان هستی دلباخته بود که در حالتی شبیه خلسه فرو میرفت؛ در آن لحظهها، نور خود را بر او آشکار میکرد. دانشمند برای رسیدن به چنین حالتی، نیازمند آرامش است.
در پاسخ به سؤال شما، باید گفت که نبود همین فضاست که باعث میشود اساتید ما کمتر سخن بگویند. البته ممکن است برخی معدود، چنین فضایی را برای خود مهیا کنند که بسیار شایسته و ارزشمند است. اما اگر بخواهیم بهصورت سیستماتیک، زمینهای فراهم شود تا استاد دانشگاه بتواند در رسانهها حضور یابد و سخن بگوید، باید فضا را برای او مهیا کنیم؛ فضایی آرام، با بودجه پژوهشی کافی، بدون دغدغۀ معیشتی.
زمانی سخن استاد دانشگاه در رسانه ارزشمند است که از دل باور او برخاسته باشد، نه اینکه کلیشهای و فرمایشی باشد. استاد دانشگاه علاقهای به دیده شدن ندارد، مگر آنکه سخنی برای گفتن داشته باشد.
پرسش شما بسیار عمیق است و سزاوار تحسین. این درد مشترک بسیاری از استادان، پژوهشگران و اندیشمندان ماست. خطاب به دولتمردان و سیاستگذاران: دانشگاه، علم و عالِم چیزی نیستند که هر روز بتوان آنها را با بخشنامه، ماده و تبصره و آییننامه تغییر داد یا با وصلهپینه اداره کرد. تنها کاری که باید انجام دهید، فراهم کردن فضایی آرام برای دانشگاههاست. بودجۀ کافی تخصیص دهید، دغدغههای معیشتی استادان، دانشجویان تحصیلات تکمیلی و پژوهشگران را کاهش دهید.
اگر این کار را انجام دهید، خواهید دید که این کشور چگونه به اوج میرسد؛ در عرض پنج تا ده سال، در فناوری جزو کشورهای پیشرو خواهد شد. جوانان ما نوآوریهایی عرضه خواهند کرد که پرچمدار نسل بعدی دانش و فناوری خواهند بود.
اگر چنین نگرشی حاکم شود، آنگاه سؤال شما پاسخی روشن خواهد یافت و استادان دانشگاه نیز با میل و باور، در رسانهها حضور خواهند یافت و دیدگاههای خود را بیان خواهند کرد؛ چراکه دغدغۀ هر استاد، هدایت کشورش به مسیری است که به صلاح ملت باشد.