
روایت متفاوتی از مباهله؛ فرصتی که پیامبر اسلام (ص) داد

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو، هنگامى که پیامبر صلّى الله علیه و آله و سلّم مکه را فتح کردند و عرب تحت فرمان ایشان درآمد، نمایندگان و نامههایى از سوى خود به مناطق مختلف جهان فرستاده و مردم را به اسلام دعوت کردند.
«عقبه بن غزوان»، «عبدالله بن ابى امیه»، «هدیر بن عبدالله» و «حبیب بن سنان» نمایندگان پیامبر صلّى الله علیه و آله و سلّم بودند که به «نجران» اعزام شده تا مسیحیان آنجا را به اسلام دعوت نمایند و به آنان پیشنهاد کنند یا اسلام را پذیرفته و با مسلمانان برادر شوند، یا در صورت نپذیرفتن اسلام جزیه پرداخته و در صورت رد هر دو پیشنهاد آماده جنگ باشند.
در نامه رسول اکرم صلّى الله علیه و آله و سلّم آمده بود:
بگو: اى اهل کتاب بیایید از سخن حقّى که ما و شما آن را قبول داریم پیروى کنیم، که به جز خداى یکتا هیچکس را نپرستیده، چیزى را شریک او قرار نداده، و برخى را به جاى خدا به خدایى تعظیم نکنیم. اگر آنها از حق روى گرداندند، بگویید شما گواه باشید که ما تسلیم فرمان خداوندیم.
پس از رسیدن پیام پیامبر صلّى الله علیه و آله و سلّم، در معبد بزرگ خود گرد آمدند. عده دیگرى نیز از «مذحج»، «عک»، «حمیر»، «انمار» و خویشان و همسایگان آنها از قبایل «سبأ» - که همگى بجهت سرنوشت مشترک خود و شرایطى که براى آنان بوجود آمده بود خشمگین بودند - به آنان پیوستند.
اسقف بزرگ آنان که انسان موّحدى بود، علاوه بر مسیح به پیامبر علیه السّلام نیز ایمان داشت ولى این مطلب را پنهان مىکرد. وقتى دید مىخواهند به مدینه رفته و با پیامبر صلّى الله علیه و آله و سلّم به مشاجره برخیزند، آنان را پند و اندرز داده و به تأمل و تأنى دعوت کرد. «کرز بن سبره حارثى» - که در آن زمان سرپرست قبیله «بنى حارث بن کعب» و فرمانده نظامى آنان و از اشراف و بزرگان آنان محسوب مىشد - از سخنان او خشمگین شده و به مقابله با او برخاست ولى اسقف بزرگ، «سید» و «عاقب» که آنان نیز از بزرگان قوم خود بودند، به مقابله با او برخاستند؛ و به این ترتیب گفتگوى آنان طول کشید تا جایى که براى تطبیق صفات پیامبر صلّى الله علیه و آله و سلّم با آنچه پیامبران گذشته در مورد او گفته بودند، کتاب «جامعه» را آورده و دیدند سخنان اسقف بزرگ درست است. در این جا بود که «سید» و «عاقب» مضطرب شده و تصمیم گرفتند براى مشاهدهی صفات پیامبر صلّى الله علیه و آله و سلّم و تطبیق بشارتهاى پیامبران گذشته با او به مدینه بروند.
«سید» و «عاقب» به همراه چهارده نفر از بزرگان و علماى مسیحى نجران و هفتاد نفر از اشراف و بزرگان «بنى حارث بن کعب» براى دیدن پیامبر صلّى الله علیه و آله و سلّم به طرف مدینه حرکت کردند. آنان داراى چهرههاى زیبا و بدنى متناسب بودند و هنگامى که نزدیک مدینه رسیدند، براى این که با همراهان خود به مسلمین و مردم مدینه فخر فروشى کنند، سید و عاقب سفارش کردند که از مرکبهاى خود پیاده شده، خود را آرایش کرده، لباسهاى معمولى خود را از تن در آورده، لباسهاى ابریشمى و زیباترین و بهترین لباسهاى خود را بپوشند، خود را خوشبو نموده و با شکلى زیبا و صفى منظم به سوى مدینه حرکت نمایند. وقتى در مسجد رسول خدا صلّى الله علیه و آله و سلّم بر آن حضرت وارد شدند، وقت نماز آنان بود. به طرف مشرق مشغول نماز شدند.
مسلمانان خواستند مانع این عمل شوند ولى پیامبر صلّى الله علیه و آله و سلّم نگذاشتند.
تا سه روز نه پیامبر صلّى الله علیه و آله و سلّم آنان را دعوت به اسلام کرد و نه آنان از پیامبر سئوالى کردند، تا بدین ترتیب آنان فرصت کافى براى دیدن پیامبر صلّى الله علیه و آله و سلّم و تطبیق صفات او با آنچه در کتابهاى خود درباره پیامبر دیده بودند، داشته باشند.