
چهار جمله امام علی (ع) که لشکر معاویه را به عقب راند

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو، در وقتی که لشکر علی علیه السلام و لشکر معاویه در صفّین به یکدیگر میرسند، به علی خبر میدهند که معاویه پیشدستی کرده است و شریعه یعنی محل ورود در آب را گرفته و ما را در مضیقه بیآبی گذاشته است، اجازه بدهید فوراً وارد جنگ بشویم و شریعه را پس بگیریم. فرمود: نه، صبر کنید بلکه بتوانیم با مذاکره قضیه را حل کنیم. نامهای نوشت به معاویه و توسط یک نفر فرستاد که ما اینجا آمدهایم بلکه بتوانیم بدون اینکه احتیاج به به کار بردن اسلحه باشد با مذاکره اختلافات را حل کنیم و تو قبل از هرچیز پیشدستی کردهای و آب را بر لشکریان من بستهای، دستور بده جلو آنها را باز بگذارند. اما معاویه گوش نکرد و این را برای خود شانسی به حساب آورد. عمرو عاص که وزیر مشاور معاویه بود به او گفت: راست میگوید علی، دستور بده مخالفت نکنند، و بعلاوه علی مردی نیست که تشنه بماند و نتواند شریعه را از تو پس بگیرد. معاویه قبول نکرد. بالاخره بعد از چند بار رفت و آمد پیکها، علی علیه السلام ناچار شد که دستور دهد یورش ببرند و سپاه معاویه را عقب برانند.
اینجاست که باید خونها را به جوش آورْد و غیرتها و حمیتها را تحریک کرد.
آمد در مقابل سپاه خود ایستاد و با سه چهار جمله چنان جوش و خروشی به وجود آورد که طولی نکشید معاویه و یارانش از دور آب به کناری رانده شدند. من هر وقت به این جملهها میرسم مثل این است که ارتعاشی در بدنم پیدا میشود. آن جملهها این است: قَدِ اسْتَطْعَموکمُ الْقِتالَ یعنی این جمعیت پیشقدم شدهاند و مانند گرسنهای که غذا بخواهد خواهان نبرد شمایند. فَاقِرّوا عَلی مَذَلَّةٍ وَ تَأْخیرِ مَحَلَّةٍ اوْ رَوُّوا السُّیوفَ مِنَ الدِّماءِ تُرْوَوْا مِنَ الْماءِ بنابراین دو راه بیشتر نیست: یا به این ذلّت و پستی و تأخّر باقی بمانید یا این شمشیرها را از خون این نابکارها سیراب کنید تا بتوانید از آب سیراب گردید. فَانَّ الْحَیاةَ فی مَوْتِکمْ قاهِرینَ وَ الْمَوْتَ فی حَیاتِکمْ مَقْهورینَ زندگی در این است که بمیرید اما غالب و قاهر و پیروز، و مردن در این است که زنده باشید اما مقهور و مغلوب و توسریخور.
این چهار جمله غیرتها و حمیتها را به حرکت آورد. طولی نکشید که یاران معاویه به شدت به عقب رانده شدند.
خطابهای از امام علی علیه السلام که غیرت و حمیت را زنده میکرد
مرتضی مطهری، در کتاب ده گفتار، دربارهی وعظ و خطابه در نهجالبلاغه صحبت میکنند و یک خطبهی حماسی از آن را ذکر میکنند که حمیت و غیرت را در به حرکت در آورد و طولی نکشید که دشمن را عقب راندند. بازخوانی این قسمت از کتاب در این دوران برای ما عبرتانگیز است.