
جنگ تحمیلی، مردمی مهربان، زنانی شجاع

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو، اکنون که در روزهای تقریبا آرامِ پس از نبرد 12 روزه میان حق و باطل هستیم، و با پیروزی کامل، این جنگ تحمیلی دوم و وعده صادق 3 را به اتمام رساندیم، حیف است که وقایع مهم و تاریخی این برهه را با قلممان ثبت نکنیم. این روزها با غصه، استرس، نگرانی و گریه شروع شد، چرا که شاهد شهادت مظلومانه مردم بیگناهمان، کودکان و زنان بودیم، شاهد شهادت قهرمانان ملیمان همچون سردار باقری، سلامی و حاجیزاده بودیم. اما در ادامه با تدبیرهای همیشگی رهبر امت اسلامی، حضرت امام خامنهای، نقاط حیاتی و امنیتی سرزمینهای اشغالی به صورت روزانه توسط ایران، موشکباران شد و روح و وجودمان را جلا داد، در نهایت نیز با پیروزی مقتدرانه ایران اسلامی و انتقام گرفتن از شهدایمان، دلهای ما شاد شد و تسلی گرفت.
درست است که خسارت و داغ دیدیم اما به گمانم، ما به این جنگ نیاز داشتیم، به این جنگی که باعث اتحاد و همدلی بیشتر مردم ایران در فضای حقیقی و مجازی شد. این یکرنگی که اکنون میان هر قشر و تفکری از ایرانیان دیده میشود، فقط با چنین جنگی میسر میشد. اکنون که در ایام اقامه عزای حسینی هم هستیم، این ملت متحدتر و مبارزتر از همیشه دیده میشوند.
مردم ایران
در این میان، زیباییهای فراوانی توسط زنان و مردان غیور ما ثبت و ضبط شد. نانواییهایی که نان صلواتی به مردم میدهند؛ شهرستانیهایی که به مسافران، اسکان رایگان میدهند؛ سلبریتیهایی که هتل برای اسکان رایگان مردم اجاره میکنند؛ کسانی که در صف پمپ بنزین بین مردم، آب و شربت پخش میکنند؛ سوپرمارکتی که محصولاتش را بدون سود میفروشد؛ داروخانهای که بدون تعرفه خدمات دارویی، دارو میدهد.
میوهفروشیهایی که بخاطر مشکل قطعی برخی بانکها، از مشتری هزینه نمیگیرند یا میوه را فقط به قیمت خرید میدهند؛ جایگاه سوختی که بنزین رایگان به مردم میرساند؛ راننده تاکسی که برای رساندن دارو به مردم، اعلام آمادگی میکند؛ پزشکانی که حاضرند رایگان مردم را ویزیت و درمان کنند؛ رستورانی که به افراد نیازمند، غذای رایگان میدهد؛ این صحنهها بسیارند و غیرقابل شمارش، شما این زیباییها را فقط در کشور اسلامی ایران میتوانید مشاهده کنید.
زنان ایران
در کنار این زیباییها، آیا میتوان روایت شجاعت و ایثار زنان سرزمینم را بیان نکرد؟ همسران، مادران، خواهران و دخترانی که در این 12 روز، غوغا کردند. «مادر شهیدی که وقتی خبر شهادت سرباز بدون سرش را به او میدهند، سجده شکر به جای آورده و از خدا بابت این اتفاق تشکر میکند». «ریحانه لاجوردی، دختر خردسال شهید لاجوردی که وقتی در هیئت اباعبدالله حسین(ع) میخواهند به او تسلیت بگویند، میگوید تسلیت نه، تبریک بگویید، میپرسند چرا گریه نکردی؟ پاسخ میدهد که نمیخواهم اسرائیل شاد شود». «همسر شهید احدینژاد که همزمان برادرش نیز به شهادت رسیده است ولی در کمال ایستادگی میگوید که جگرگوشههایم فدای ایران، فدای آرامش مردم، فدای رهبرم».
«پرستار بیمارستانی که بیان میکند ما کادر درمان، عاشق حضرت آقا هستیم و پشت او را خالی نمیکنیم». «مادر شهید یگان ویژه، محمدعرفان رمضانی که میگوید اگر ده تا فرزند هم داشتم، فدای وطن و رهبرم میکردم، من افتخار میکنم که به این جایگاه رسیدم و تنها فرزندم را تقدیم کردم». «همسر شهید جلال کاظمی که بیان میکند من فرزند شهید هستم، دوست داشتم همسر شهید هم بشوم و اکنون نیز میخواهم خودم و پسرانم را فدای وطن و رهبرم کنم». «مادر شهید ایمان وحیدی که برای فرزندش گریه نکرده میگوید من برای اباعبدالله گریه میکنم، به من تسلیت نگویید، بگویید مبارک است چون پسرم راه سردار سلیمانی و شهدا را ادامه داد».
«همسر شهید سردار حسین سلامی بازگو میکند که من خودم را شاگرد او (شهید) میدانستم و از او ممنونم که سالها سرباز ولایت بودند و جهاد کردند و درنهایت توفیق شهادت نصیبشان شد الحمدالله». «همسر شهید سرهنگ محمد علیزاده از شهدای پدافند ارتش بیان میکند که محمد همیشه میگفت ارتش فدای ملت، به من میگفت که یک روزی متوجه این شعار میشوی و من هم شهید میشوم». «همسر دانشمند شهید فریدون عباسی میگوید که او مشتاق شهادت بود و همواره تاکید داشت که این راه بسیار پرخطر است و اگر اتفاقی افتاد، ما نباید بیتابی کنیم؛ امروز نیز بنده با نگاه این شهید، حال آرامی دارم».
«همسر سردار شهید سعید ایزدی(حاج رمضان) با اقتدار پشت میکروفن میایستد و از شهیدش میگوید، حاج سعید یکی از سربازان روحالله و سیدعلی بود که با خدا پیمان بست، پدر یتیمان غزه و فرزندان شهدا بود». «دختر شهید سردار سلامی با خطابهای شورانگیز میگوید که آقای ترامپ شما نه اسلام و نه ایران را نمیشناسید، ما با اتکا بر اسلام، امر ولایت را جدی تلقی کرده و شما را در تمام صحنههای تقابل، با شکست بدرقه خواهیم کرد».
«همسر طلبه شهید اقدسی که همزمان مادر شهید هم میشود و ۲ فرزند خردسالش (محمدرضا و محدثه) را از دست میدهد اما همچنان غم بزرگی در چهره او مشاهده نمیشود و در عین حال بیان میکند که من با مریضی بچهها مریض میشدم اما اکنون با عنایت خدا و اهل بیت آرام هستم، عکس آنها را که میبینم، گویی چشمانشان زنده است و من را مینگرند». «مادر شهید امیرحسین تقوی میگوید که خون دو فرزند من پیشکش ظهور حضرت حجت(عج) است. آمریکا و رژیم کودککش اسرائیل بداند اگر تک تک فرزندان ما را بکشد، خونشان، شهید به عمل میآورد؛ اسلام شکست ندارد؛ انتهای مسیر یا پیروزی یا شهادت است».
«همسر شهید نادی، بازگو میکند که شروع آشنایی من با همسرم اردوهای جهادی بود؛ اعتقاد دارم که خون مظلوم هیچوقت پایمال نمیشود، اگر بهترین آدمها را از ما بگیرند امام زمان (عج) را نمیتوانند از ما بگیرند، کشور ما را امام زمان نگه میدارد». «همسر شهید سردار مسعود شانهای نیز با خواندن رجزی جانانه میگوید که من اینجا در قامت همسر شهید ایستادهام اما نه با بازوان و زانوانی خم، بلکه با سری برافراشته؛ ای صهیونیست جنایتکار بدان که ما از خون حسینیم، الگوی ما بانوی صبر و ایثار است. شهادت همسرم رسالت سنگینی بر دوش من گذاشته، رسالت تربیت نسلی که آرمانهای شهدای اقتدار و قدس را فراموش نکند. نه تنها من بلکه همسر و ۴ فرزندم فدای لبخند رهبری، خدایا این قربانی را از ما بپذیر».
«همسر شهید رستمیان بیان میکند که شهادت افتخاری بود که نصیب همسرم شد، انشاالله همسرم شفاعت کند تا ما هم در آغوش امام حسین(ع) آرام بگیریم». «مادر شهید سرهنگ محمد علیزاده میگوید که پدر محمد هم نیروی پدافند ارتش بود، اگر به عقب برگردیم باز هم به پسرم میگویم در پدافند به کشور خدمت کن؛ محمد ما را سربلند کرد؛ در شب شهادتش اصلا شیفت او نبود، به همکارش گفت تو بچه کوچک داری برو کنار بچههایت باش». «خواهر شهید مرتضی میثمی، میگوید که افتخار میکنم خواهر شهید شدم، نامم نیز زینب است».
«دختر خردسال سرهنگ پاسدار شهید مهدی برزگر بیان میکند که افتخار بزرگیست که بابای من شهید شده، بابای خیلی از بچهها اکنون شهید شدهاند؛ این دختر با حرفههایش، گویی ده سال بزرگتر شده است». «همسر شهید یگان ویژه حمیدرضا ذبیحی، که 5 ماه بیشتر از عروسیشان نگذشته بود، بیان میکند که این شهید 28 سالش بود و جوانی خویش را برای کشور داد، مردم نیز راه شهدا را ادامه دهند». «همسر شهید سردار رشید که فرزند طلبهاش عباس نیز به شهادت رسیده است، با یک آرامشی میگوید زمانی که خانه ما را مورد اصابت قرار دادند، من شهادتین خود را گفتم، در همان زمانی که به خود امیدواری میدادم که شاید پسر و همسرم سالم باشند، یاد حضرت زینب(س) و واقعه عاشورا افتادم. شهادت فرزند و همسرم اراده و امتحان الهی بود».
«رجزخوانی دختر شهید سردار علی شادمانی که میگوید ذرهای در استواری ما خللی ایجاد نمیشود، صهیونیستها فکر نکنند که با افتادن پرچم این سرداران، مشکلی در عزم و اراده ما برای مبارزه ایجاد میشود، اگر همه مردان شهید شوند، ما زنان لباس رزم میپوشیم؛ علی شادمانی اگر به این رتبه رسید، خود را مدیون یک شیرزن صبور میدانست، مادرم ملیحه فرجی، شاگرد مکتب حضرت زینب». «همسر شهید سردار حاجیزاده میگوید شهید به ما گفته بود که اگر اتفاقی برای من افتاد، انتقام انتقام نکنید، بگذارید رهبری هرچه صلاح میداند همان کار را بکند». همه این سخنان پرشور را به همراه وداعهای باصلابت همسران و مادران شهدا را که در این روزها مثالزدنی بود، دیدیم.
زنان رسانهای ایران
همچنین مجریهای دلیر ما، خانم سحر امامی که در میانه جنگ، میدان رسانه را خالی نکرد و با تلاش شبانهروزی در پی نشان دادن حقیقت بود؛ بعد از شنیدن خبر حمله رژیم جنایتکار صهیونیستی، در صداوسیما ماند و ادامه داد و پس از حمله نیز با مقاومت خویش و با طنین بانگ اللهاکبر در آن شرایط که با انگشت اشاره نمایش داده شده بود، صحنهای زیبا و جاودانه را رقم زد. خانم الهام عابدینی که بلافاصله پس از تجاوز به صداوسیما، با دوربین موبایل خود، تصاویری از آن محل را بصورت زنده به تصویر کشید.