آخرین اخبار:
کد خبر:۱۲۹۳۱۸۳
گزارش|

استاد فرشچیان و نگاهی اکسپرسیونیستی به تابلوی «عصر عاشورا»

در نگاه اکسپرسیونیستی، هنر قرار نیست فقط دیده شود، باید تجربه شود؛ «عصر عاشورا» نه‌تنها روایتی از یک واقعه تاریخی، بلکه بازتابی از حالات درونی مخاطب نیز هست. هر بیننده، غم خود را بر بوم می‌افکند و نقش خود را در این مرثیه می‌بیند.
صدرالدین فلاح

استاد فرشچیان و نگاهی اکسپرسیونیستی به تابلوی «عصر عاشورا»

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو، اکسپرسیونیسم نه به دنبال کمال‌گرایی در شکل است و نه تعهدی به طبیعت دارد. هنرمند بیان‌گرا، واقعیت بیرونی را فدای شهود درونی می‌کند. تابلو «عصر عاشورا»ی فرشچیان، در دل سنت نگارگری ایرانی، با قدرت تمام در این مسیر قدم برمی‌دارد: تصویری نه از کربلا، بلکه از دل یک انسان سوگوار

بازنمایی درونی رنج: تحریف آگاهانه برای حقیقت‌مندی بیشتر


نگاهی به زنان در تابلو بیندازیم، دستان به طرز غریبی بزرگ و کشیده‌ هستند، قامت‌ها خمیده‌تر از طبیعی‌ترین اندوه. این‌ها نقاشی واقع‌گرایانه نیستند، اما حقیقت‌مندند. در اکسپرسیونیسم، تحریف وسیله‌ای برای خلوص عاطفی است. اینجا زنان، نه ‌تنها مادران سوگوار، بلکه «نمادهای ازلی غم بشری» شده‌اند. گویی کربلا تنها یک بار رخ نداده، بلکه هر روز در جان آدمی تکرار می‌شود.

 

اسبِ بر‌گشته، یک شخصیت دراماتیک


اسب بی‌سوار، زین آویخته و نگاه پراضطرابش را می‌توان به مثابه یک شخصیت محوری در درام تابلو دید. در سنت نگارگری، حیوانات معمولاً خنثی هستند اما اینجا، فرشچیان از اسب، زبانی برای فریاد خاموش حسین ساخته است.
اگر اکسپرسیونیسم در نقاشی اروپایی از فریاد (تابلوی «جیغ» ادوارد مونک) استفاده می‌کند، فرشچیان همان فریاد را در چشم‌های یک اسب خون‌آلود روایت می‌کند. این همان بیانی است که فراتر از کلمات می‌رود.

رنگ‌ها به جای واژه‌ها


تابلو از رنگ‌های تند و متضاد تهی است؛ خاکستری، زرد سوخته، و سبز محزون، اما با غلظتی که نمی‌توان از کنارشان بی‌تفاوت گذشت. این رنگ‌ها مثل صدایی بم در موسیقی هستند؛ فشار روانی را منتقل می‌کنند، نه زیبایی تزئینی را
اکسپرسیونیسم به رنگ‌ها اجازه می‌دهد «احساس» را فریاد بزنند. فرشچیان، در وفاداری به این اصل، پالت خود را به پچ‌پچی در گوش وجدان مخاطب تبدیل کرده است.

 

زمانِ بی‌زمان


تابلو هیچ نشانه‌ای از گذر زمان ندارد: خورشیدی نیست، سایه‌ای نیست، دشمنی در دور دست دیده نمی‌شود. اینجا، لحظه‌ای ابدی از اندوه به تصویر در آمده است؛ همان‌گونه که در اکسپرسیونیسم، لحظه به جای تداوم اهمیت دارد، فرشچیان به ما نمی‌گوید «چه شد»، بلکه می‌پرسد: «چه احساسی داشت؟»

از روایت به شهود: مخاطب درگیر درون خویش


در نگاه اکسپرسیونیستی، هنر قرار نیست فقط دیده شود، باید تجربه شود؛ «عصر عاشورا» نه‌تنها روایتی از یک واقعه تاریخی، بلکه بازتابی از حالات درونی مخاطب نیز هست. هر بیننده، غم خود را بر بوم می‌افکند و نقش خود را در این مرثیه می‌بیند. 

فریاد بی ‌کلام هنر


در زمانه‌ای که تصویر اغلب به سطحی‌ترین لایه‌های معنا تقلیل می‌یابد، «عصر عاشورا» برآمده از سنتی معنوی، اما همزمان در امتداد مدرن‌ترین برداشت‌های زیبایی‌شناختی غربی - یعنی اکسپرسیونیسم - توانسته است بر مرز فرم و احساس، شاهکاری در ستایش اندوه شریف بیافریند. فرشچیان با واژگان رنگ، ژست و اغراق، نه واقعه عاشورا، بلکه حقیقت آن را بازآفرینی کرده است؛ و این، جوهره اکسپرسیونیسم است: بیان چیزی که نمی‌توان گفت، اما می‌توان حس کرد.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار