کد خبر:۱۴۸۵۳۹
اختصاصي// شهيد هاشمي نژاد به روايت دخترش؛
كرامات شهيد هاشمي نژاد و ماشيني كه بدون بنزين حركت كرد
... پدرم گفت: آية الكرسي را بخوانيد و پاي خود را روي گاز بگذاريد و به راهتان ادامه دهيد؛ ما اين كار را انجام داديم و به پمپ بنزين رسيديم بعد پايم را روي ترمز گذاشتم و ماشين خاموش شد...
سيده عذرا هاشمي نژاد در گفتوگوی اختصاصی با خبرنگار «خبرگزاري دانشجو» در مشهد، با بيان اينكه من در زمان ترور پدرم 11 ساله بودم، اظهار داشت: ما شش بچه بوديم و من چون كوچكترين فرزند خانواده بودم وابستگي زيادي به پدر داشتم. چيز زيادي از پدرم به لحاظ كمي سن به خاطر نمي آورم تمام خاطرات من بعد از شهادت پدر است و آن مطالبي است كه دوستان و آشنايان تعريف كرده اند و يا در كتاب ها خوانده ام.
محافظ پدر خبر شهادتش را برايمان آورد
دختر هاشمي نژاد بيان كرد: پدر بعد از نماز صبح حدودا ساعت شش به حزب جمهوري مي رفت و ساعت هشت براي صبحانه به منزل مي آمد اما آن روز ساعت هشت تاخير پدر سبب نگراني ما شده بود. مادرم راديو را روشن كرد و راديو قرآن پخش مي كرد و اين عامل سبب نگراني بيشتر ما شد تا اينكه رفت و آمدهاي فاميل و همسايه ها شروع شد. بعد از مدتي محافظ پدر كه وظيفه حفاظت ايشان را به عهده داشت، خبر ترورش را به ما داد.
پدر به مسئله ولايت فقيه تاكيد بسيار داشت
عذرا هاشمي نژاد بيان كرد: پدر روحاني و مكتبي بود. هميشه در سخنراني ها و نوشته هاي خود تاكيد بسياري بر مسئله ولايت فقيه و مكتب اسلام داشت و سعي مي كرد آن را در جامعه و خانواده خود نشر دهد.
وي ادامه داد: اين پافشاري پدر بر اعتقاداتش باعث شد در دوران رژيم شاهنشاهي به زندان برود و نهايتا ترور شود.
دختر شهيد هاشمي نژاد بيان كرد: پدرم قبل از انقلاب به دليل سخنراني هايش بيشتر در زندان به سر مي برد. روزهاي جمعه ما براي ديدن ايشان به زندان مي رفتيم. در ابتداي انقلاب و تغييراتي كه بر روي ارزش ها به وقوع پيوسته بود پدر همانند شخصيت هاي ديگر انقلاب درگير مسائل بود و وقت كمي در خانه بسر مي برد.
وي افزود: پدر صبح ساعت شش مي رفت و شب ساعت 12 به خانه بر مي گشت كه در اين ساعات ما خواب بوديم براي همين اهداف پدر را از زبان مادر و افرادي كه نزديك ايشان بود مي شنيديم.
ياد پدر ما را ياد سخنراني هاي پرشورش مي انداخت
دختر شهيد هاشمي نژاد اظهار داشت: وقتي من و يا كساني كه ايشان را مي شناختند اسم پدر را مي شنيدند ياد سخنراني هاي پرشور و آتشين ايشان مي افتاديم، همين سخنراني هاي پرشور باعث شد انقلاب مردم در مشهد هيجان خاصي به خود بگيرد و اين شور و حرارت مردم را به صحنه آورد.
وي با بيان اين كه براي فرزندان اين شهيد خلا وجود پدر هميشه يك حسرت است، خاطرنشان كرد: آرزوي داشتن يك تكيه گاه و كسي كه او را پدر بگوييم در زندگي ما بعد از شهادتش بشدت احساس مي شد.
عذرا هاشمينژاد با اشاره به نقش تاثيرگذار مادر در خانواده اظهار داشت: در زمان حيات پدرم ايشان در خانه حضور پررنگي نداشت و مادرم هم پدر بود و هم مادر؛ بعد از شهادت پدرم نيز مادر اين بار را به دوش گرفت و خوشبختانه مشكلي از اين مسئله در زندگي نداشتيم.
پدر داراي كرامات زيادي بود
دختر شهيد هاشمي نژاد گفت: يكي از دوستان پدرم نقل مي كرد قبل از انقلاب پدر در شاهرود سخنراني داشت همان شب بايد به تهران بازمي گشتند، همراه چند نفر ديگر با يك ماشين سواري به سمت تهران حركت كردند اما نيمه هاي راه بنزين ماشين تمام شد و ما چند كيلومتري با پمپ بنزين فاصله داشتيم.
زماني كه پدر از دوستان مسئله را جويا مي شود، دوستانشان مي گويند: بنزين نداريم و با پمپ بنزين فاصله زيادي داريم.
پدرم گفت: آية الكرسي يا توحيد را بخوانيد (من الان حضور ذهن ندارم كدام يك از اين دو سوره بود) و پاي خود را روي گاز بگذاريد و به راهتان ادامه دهيد تا به تهران برسيد.
دوست پدرم گفت: با شنيدن اين موضوع كمي خنده ام گرفت مگر مي شود، دعا خواندن كه براي ماشين بنزين نمي شود، ولي ما اين كار را انجام داديم و به پمپ بنزين رسيديم كه پايم را روي ترمز گذاشتم و ماشين خاموش شد؛ پدرم گفت: اگر ترمز نمي كرديد تا تهران مي توانستيد به راهتان ادامه دهيد.
عذرا هاشمي نژاد بيان كرد: پدر به تفريح و گردش خانواده نيز توجه مي كرد، قبل از انقلاب كه ايشان گواهينامه نداشتند ماشين كرايه مي كردند كه ما را به خارج از شهر براي گردش ببرند.
وي بيان كرد: پدر هميشه براي دختر يك تكيه گاه است در زمان تحصيل چون مدرسه در انجمن اولياء و مربيان پدر را مي خواست نبودشان خيلي سخت بود و هنگام ازدواج نيز اين نبود سخت تر اما براي من زماني كه مادرم از دنيا رفتند نبود پدر بيشتر احساس مي شد؛ مادر خيلي مراقب ما بود تا نبود پدر را احساس نكنيم.
دختر شهيد هاشمي نژاد در پايان گفت: هدف شهدا رسيدن به سعادت واقعي انسان هاست اين انسان به تمام تعلقات خود پشت پا مي زند و براي شهادت آماده مي شود.
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰