صداي سيد شهيدان اهل قلم از بلندگو به گوش ميرسيد، روايت ميكرد آنچه را كه از حاج بخشي و يارانش ديده بود، بزرگي اين مرد و همرزمانش به قدري بود كه سيدشهيدان اهل قلم به تحسين آن ميپرداخت.
به گزارش خبرنگار فرهنگي «خبرگزاري دانشجو»، وقتي وارد محدوده بهشت زهرا شديم صداي آشنايي به گوش ميرسيد، «ماشاءالله حزب الله»، آري صداي حاج بخشي بود، بلندگوي هاي بهشت زهرا هنوز صداي حاج بخشي را فراموش نكرده بودند و ياد پير جبهه را زنده نگاه ميداشتند.
هنوز مدتي به شروع مراسم باقي مانده بود كه مردم ولايت مدار به مزار پير جبهه ها آمده بودند و ياد پدر معنوي بچه هاي حزب الله را زنده نگه ميداشتند و فاتحه ميخواندند.
صداي سيد شهيدان اهل قلم از بلندگو به گوش ميرسيد، روايت ميكرد آنچه را كه از حاج بخشي و يارانش ديده بود، بزرگي اين مرد و همرزمانش به قدري بود كه سيدشهيدان اهل قلم به تحسين آن ميپرداخت.
تلويويون هاي داخل مهديه تصاوير حنابندان شهيدان به همراه حاج بخشي را نشان مي داد، شور وصف ناپذيرشان ديدني بود و همانگونه كه حاج بخشي مي گفت براي شب عروسي آماده ميشدند، شب عمليات.
سيدمرتضي روايت ميكرد فتح انسانهاي بزرگي همچون حاج بخشي را كسي كه تاآخرين لحظه عمر لباس رزم بر تن داشت و جواناني مبارز و انقلابي تربيت كرد، همچون شهيداني كه چندين نفر از آنان را خود درون خاك گذاشت و همانند فرزند شهيدش كه بعد از شهادت او آنچنان استوار ماند كه تحسين سيدمرتضي را بر ميانگيخت.
مراسم شروع شد، بعداز تلاوت قرآن راوي به روي سن رفت و از حاج بخشي گفت، خاطره گفت تا رسيد به اصل داستان، «ماشاءالله حزب الله» كجا ميري؟ كربلا با كي ميري؟ روح الله، فضاي سالن و همه حاضران جواب ميدادند.
يك اتوبوس روحاني از مشهد از راه رسيد، بوي امام رضا (ع) هم به مراسم دميده شد اين گروه از حوزه علميه مشهد آمده بودند، از كنار حرم و بارگاه امام هشتم (ع) آمده بودند بالاي سر حاج بخشي تا تقدير كنند سرباز ولايت را.
مداح كه پشت تريبون رفت فضا حال و هوايي ديگري يافت، شب جمعه بود و كنار مزار شهدا وقتي كه نام صاحب الزمان (عج) آمد همه بغضها سر باز كرد، مناجات مداح با آقا امام زمان (عج) بهترين فضا را براي چهلم يكي از منتظران آن حضرت بوجود آورد.
حضور يكي از يادگاران دوران دفاع و يكي از فرماندهان بزرگ دفاع مقدس رنگ و بوي مجلس را عوض كرد، حاج علي فضلي، فرمانده اسبق لشكر 10 سيدالشهدا و جانشين فعلي بسيج مستضعفين بود كه به خاطر حاج بخشي، پدر معنوي جبهه ها در اين مراسم حاضر شده بود.
فضا باز هم تغيير كرد وقتي حاج سعيد قاسمي يكي از پرچم داران جبهه نرم فرهنگي در سالن حاضر شد؛ با در آغوش كشيدن حاج علي فضلي، ياد و خاطرههاي جبهه دوباره براي همگان زنده شد.
احوال پرسي گرم حاج سعيد با حاج علي به نحوي بود كه فضاي جالبي به سالن مراسم بخشيد.
حاج سعيد پشت تريبون رفت و سلام كرد از رسول خدا تا امام خميني و از شهيدان راه حق تا حاج بخشي جبهه ها، كل كار حاج سعيد و روايتش با سلام بود، ميگفت و سلام مي كرد، كارهاي حاج بخشي را يكي يكي معرفي ميكرد و پيش از آن سلامي را نثار اين پدر شهيد ميكرد.
حاج سعيد گفت كلام امام خود را علي (ع) كه حزب الله حامل سلاح نيست بلكه حامل اعتقاد است و از سلاح براي آن استفاده ميكند.
حاج سعيد روايت كرد لحظهاي را كه علمدار جبهه ها بالاي سر پسرش حاضر ميشود و بر چهره پسرش بوسه ميزند و بعد از چند لحظه بلند ميشود و شعار دادن را آغاز ميكند، «ماشاءالله حزب الله.»
حاج سعيد گفت كه چگونه پدر معنوي حزب الله در خط حاضر مي شد و بمب روحيه جوانان بود در اوج درگيري با همه بچه شوخي مي كرد و فشار خط مقدم را كاهش ميداد عطر و شكلات به بچهها تعارف مي كرد و طوري رفتار ميكرد كه حتي جوان ترين و شاداب ترين آدمجبهه ها جلوي حاجي كم ميآورد.
حاج سعيد از مظلوميت حاج بخشي و توهين ها و تمسخرهاي دوران اصلاحات، از بايكوت رسانهاي حاج بخشي گفت و گفت: بيش از ده سال تصوريش را از تلويزيون حذف كردند گفت كه در روزنامه هاي اصلاحات او را شعبان بيمخ نام نهادند و هر توهين كه خواستند به پدر پير حزب الله كردند.
در زمان مجلس ششم و جام زهر نمايندگان اصلاحات به رهبري، حاج بخشي يكه و تنها جلوي مجلس آمد و گفت: اگر نامه توهين آميز خود را از رهبر پس نگيرد من خودم مجلس را به توپ ميبندم.
حاجي گفت: حتي الان كه پدر حزب الله رفته هم آمدند از من دوباره مصاحبه بگيرند براي تلويزيون، 6 خاطره گفتم، آنها هم گفتند 4 تاي اين خاطرهها را نميتوانيم پخش كنيم! همان خاطرههاي كه از زمين نگذاشتن سلاحش بود همان خاطراتي كه از حج خونين سال 66 حاج بخشي به همراه داشت، اين خاطرات را صدا و سيما حذف كرد!
مراسم هم در ادامه با وداع در كنار قبر اين پدر شهيد به اتمام رسيد.