
کد خبر:۱۸۹۹۰۵
آقاتهراني در جمع معتكفين دانشگاه امبركبير:
سيد علي قاضي در سجده طولاني خود چه ذكري گفت؟/ ماجراي شيعه شدن دختر مسيحي به خاطر علي (ع)
دخترم از من پرسيد خداوند چرا يكي است و من برهان صديقي، برهان نظم و يك برهان عقلي و فلسفي و يك كلمه حرف دلم را نوشتم كه «حضرت علي ميگويد خدا يكي است و آن مرد بزرگ حرفي را بيهوده نميزند» دخترم ...
به گزارش خبرنگار فرهنگي «خبرگزاري دانشجو»، در اولين روز از مراسم اعتكاف در دانشگاه اميركبير كه در مسجد اين دانشگاه در حال برگزاري است، حجتالاسلام آقاتهراني به سخنراني پرداخت.
متن كامل اين سخنراني به شرح زير است:
در اسلام براي قرب خدا عبادات حالت توفيقي دارد و يكي از علومي كه براي رسيدن اجتهاد لازم است اين است كه اصول فقه را ياد بگيريم به اين معنا كه مباني فقه را اصول فقه ميگويند.
در اصول فقه برخي از توفيقات را بايد اشاره اعلام كنند مانند اينكه چگونه ميتوان عبادت كرد، نماز خواند و وضو گرفت.
تمام انواع عبادت و خواندن براي نزديك شدن به خداست و براي اين نزديكي علاوه بر اين ظواهر چيز ديگري نيز لازم است يعني به تنهايي ما را به خداوند نميرساند و با خواندن اين نمازها احساس ميكنيم كه هنوز به جايي نرسيدهايم.
آن حال عبادت و ارتباط است كه بايد به آن برسيم و آن حال بسيار كمتر اتفاق ميافتد كه بايد آن را دنبال كرد.
خواندن سه صفحه دعاي ابوحمزه باحال يا تمام دعاي ابوحمزه را بيحال خواندن كدام بهتر است به نظر من آن سه صفحه بسيار بهتر خواهد بود.
پيرزني در محل ما زندگي ميكرد كه در حال نماز خواندن كارهاي ديگر خود را نيز انجام ميداد مثلا در را ميبست تلفن را جواب ميداد روزي به او گفتم كه اول كارهاي ديگرت و تعلقات خود را رها كن سپس نمازت را بخوان و من هم هنگام نماز خواندن زماني كه كفشهايم كنارم قرار ميگرفت حواسم پرت ميشد براي اين كار و جلوگيري از اين كار كفشها را مقابل خود قرار ميدادم و سپس به عبادت مشغول ميشدم.
خود را از تعلقات خلاص كنيد اگر به مراسم اعتكاف آمدهايد و موبايل خود را برداشتيد و به اين و آن زنگ ميزنيد يعني هنوز در كوچه و محله خود هستيد اين ارتباط را قطع كنيد اين اعتكاف نيست اين يعني فقط گرسنگي كشيديد و تني چند از دوستان خود را ديديد اين ارتباط را قطع كنيد.
يكي از بهترين شاگردان آقا سيد قاضي كه جزو اساتيد علامه طباطبايي و آيتالله بهجت بودند شخصي به نام سيد محمد بروجردي است كه ايشان فرمودند خداوند به ما توفيق داد كه يك اعتكاف را در محضر ايشان باشيم ايشان هميشه در زمان اعتكاف به مسجد كوفه يعني جايي كه حضرت علي عليهالاسلام معتكف ميشدند ميرفتند كه من خود را به ايشان رساندم و حواس خود را جمع كرده بودم كه ايشان چه كارهايي را انجام ميدهند.
شب آخر فرا رسيد و من ديدم كه يك سجده طولاني ولي دلچسب و دلنشين ايشان انجام دادند و حال معنوي ايشان فوقالعاده بود كه مسجد و ديگران را فرا گرفته بود و من گفتم كه چه ذكري ميگويند كه آنقدر پرجاذبه بوده است.
ايشان خيلي با آقاي قاضي ندار بود و ادامه دادند كه به طور پيوسته يك ذكر را ميگفت كه هر چه سعي كردم متوجه نشدم و شايد سه ساعت ايشان در سجده بودند و خيلي معنوي شده بودند.
برنامه اعتكاف به پايان رسيد و فردا سر درس پرسيدم كه در آن سجده چه ميگفتيد.
آقاي قاضي گفتند خداوند بزرگ چند وقتي است به ما پسري عنايت كرده كه اسمش را حسن گذاشتهايم و چند وقت پيش زماني كه به خانه آمدم ديدم مادرش در حال عوض كردن جاي بچه است و اين بچه توسط دستان مادر تسليم محض بود و اصلا نفس نميكشيد و من از اينگونه تسليم بودن بچه لذت بردم و گفتم حسن، حسن، حسن، خدايا مرا همانند حسن كن.
به اين معنا كه جوري باشد عشقم، حواسم، عمرم، پولم، مقامم، شهوتم و شهرتم تو باشي و در همه جهات مهم رضايت تو باشد و من را مثل حسنم كن من ذكرم همين بوده است.
ابوحامد محمد غزالي كه يكي از دانشمندان اهل تسنن بوده است و در اواخر عمر شيعه شد ذكري درباره حق و باطل داشتند كه بسيار زيبا بود كه ميگفتند حق را بشناس و سپس حق و باطل را تنظيم كن ولي با شخصيت افراد اين كار را انجام ندهيد.
حق را با شخصيت افراد نشناس و دليلش اين بود كه عليبنابيطالب اين جمله را بيان داشتهاند.
دو سه سال گذشته يكي از دوستانم كه مسيحي بود و دوست داشت كه دخترش شيعه شود و به من گفته بود كه دخترم را به كلاس تو ميفرستم و آن را با افرادي آشنا كن كه در راه شيعه شدن گام بردارد از او پرسيدم دخترت در چه حالي است؟
وي جواب داد در اروپا است و در حال گرفتن دكترايش ميباشد.
دوستم گفت،دخترم از من پرسيد خداوند چرا يكي است و من براي بيان خود برهان صديقي، برهان نظم و يك برهان عقلي و فلسفي و يك كلمه حرف دلم را نوشتم كه بابا: حضرت علي ميگويد خدا يكي است و آن مرد بزرگ حرفي را بيهوده نميزند.
دخترم جواب داد كه آن سه دليل اول را خوشم نيامد و متوجه نشدم ولي دليل چهارم را قبول ميكنم.
گفتم خداوند هم در قرآن اين را ميگويد و آمده است تنها كسي كه امالكتاب در دستش قرار دارد حضرت علي است او مرد حكيمي است كه حكيمانه عمل ميكند.
من هم كه معتكف نيستم در خانه خود مانند شما همين كارها را انجام ميدهم اما در اين سه روز پيوند با خدا و انقطاع با دنيا ايجاد كنيم.
چه بسا پيروزمنديهايي كه آدم به واسطه آن به بهشت ميرود و چه شكستهايي كه آدم را به جهنم ميبرد و چه بسا كشتهشدنهايي كه آدم بهشتي ميشود.
ظاهرا امر مهم نيست بلكه مهم اين است كه شما چگونه اين مقام و شهرت را دنبال ميكنيد.
مظلوم بودن، شكست خوردن، بيپولي و بي خبري هنر است و بزرگي گفته كه بيخبري خوشترين خبر است.
دقيقا مانند روزه عيد فطر است اگر آن را بگيري حرام و اگر نگيري قضا ميشود و ما هميشه سر دوراهي قرار داريم كه بايد درستترين مسير را انتخاب كنيم كه به كدام طرف ميروي؟ ترازت چيست؟ با چه كسي خودت را تراز ميكني؟
بين اصحاب امام صادق عليهالسلام برخيها يك ويژگيهايي داشتهاند علم رجال كه در حوزهها آن را ميآموزيم علمي است كه اگر آن را ندانيم نميتوانيم فتوا دهيم.
بعد از 1400 سال روايتي وجود دارد كه ميتواند دروغ هم باشد و در علم رجال دنبال اين هستند كه افراد را بشناسند كه يكي از آنها آل عين است كه همران بن عين نزد امام صادق آمد و گفت تزار من شماييد و من خود را با شما تنظيم ميكنم و اجازه بدهيد درآمدهايم را با شما تنظيم كنم و در مورد امامت، معاد، نماز و درآمدهاي ديگر با امام سخن بگويم كه امام در پايان جواب ايشان را به اين گونه داد اگر ميخواهي درست شوي خودت را با نخ بنايي تنظيم كن.
نخ بنايي به اين گونه است كه اگر سنگ اول و آخر را درست تنظيم نكني نميتواني درست راه بروي و مانند اره ميشود مهم بنا كردن آن سنگ اول است كه بايستي درست تنظيم شده باشد و عبادت نيز اين گونه است.
بندگي چه كسي را ميكنيد؟ آزادي انسان را چه كسي ميتواند محدود كند؟ به نظر من هيچ كس و فقط خداوند ميتواند اين كار را انجام دهد و حتي نفس و شهوت هم كارهاي نيستند.
چند وقت پيش خانمي از آمريكا تماس گرفت و به واسطه آشنايي كه كه با يكديگر داشتيم به من گفت طلاقم را بخوانيد با او صحبت كردم و نپذيرفت در مرحله دوم با شوهرش صحبت كردم و آن را نصحيت كردم كه ايشان هم در پايان گفتند ديگر ما نميتوانيم با يكديگر زندگي كنيم و طلاقمان را بخوان.
من تازه از سركار به منزل آمده بودم و در آشپزخانه نشسته بودم و دو داماد خود را صدا زدم دختران خود را هم صدا كردم و خطاب به خانمي كه از آمريكا تماس گرفت گفتم بسمالله الرحمن الرحيم از جانب موكل خودم انتطالق دخترم پرسيد چي شد طلاق گفتم بله و هي دخترم از من پرسيد همين دو كلمه؟ يعني زن ارثي از شوهر خود نميبرد؟ ديگر نميتوانند به يكديگر نگاه كنند؟ و من در جواب همه آنها گفتم بله.
در زمان مرحوم شهيد بهشتي صبح لايحه قصاص را دادند و هشت صبح در روزنامه اصولگرايان چاپ شد كه لايحه قصاص خلاف است و 9 صبح امام خميني در جماران آمدند و فرمودند كساني كه گفتند لايحه قصاص خلاف است مرتد هستند به اين معنا كه خونشان حلال است.
آنها اعلام كردند كه اشتباه كرديم پس مراقب حرفها و صحبتهاي خود باشيد يعني آدم بايد به سمت خداوند يگانه برود.
امام صادق فرمودند همران تراز است و با اين شخص تراز شويد يعني امام خود تراز است و همران نخ تراز بوده است.
در دوران غيبت حاكميت اسلامي با مقام ولايت فقيه تنظيم ميشود جالب اين جا است كه با وليفقيه روز و نه وليفقيه ديروز بايد تنظيم شويد.
يعني اينكه شايد آقا ديروز يك چيز ديگري بخواهد و بگويد و ديروزِ او، حتي تراز امروز من نيست و به خاطرهمين بايد به روز باشد يعني تا ديروز قرآنها را بالا نياورده بودند اما امروز كه بالا آوردند شايد يك چيز ديگري بگويند كه هر چه گفت.
چندي پيش نزد پدر يكي از مسئولين كه به رحمت خدا رفته بودند بودم و پرسيدم پدر جان شما ناراحت نيستيد و ايشان جواب داد خداوند خواسته است و خداوند تا حالا كاري را نكرده كه اشتباه باشد و ببينيد اين افراد به كجا رسيده بودند.
از حرفهاي من هر كسي يك چيز ميگيرد يك جوري نگاه ميكند كه من بايد درست مطالعه كنم و حرف بزنم و مهم اين است كه من تكليف خود را بدانم و تلاش كنم خودم را پيدا كنم.
در مرحله بعد بايد به اين نتيجه برسيم كه خدا يقينا كار درستي را انجام ميدهد.
خداوند به حضرت عيسي گفت به ديدار يكي از بندگان ما برو و يك پيرزني كه در خرابهاي بود و مشغول عبادت و شكرگذاري بود كه ميگفت خدايا شكرت، نعمت، بزرگي و امثال اينها را به ما دادي اين پيرزن از كمر به پايين فلج و از ناحيه چشم نابينا بود و تنها زبان داشته است امام برايش سوال پيش آمد كه چرا چنين فردي عبادت ميكند.
حضرت عيسي وارد خانه اين پيرزن شد و سلام داد و پيرزن در جواب گفت عيكمالسلام يا روحالله امام پرسيد شما از كجا فهميدي من كي هستم؟ پيرزن جواب داد همان كسي كه گفت به ديدار من بيا به من نيز گفت كه چه كسي خواهد آمد امام پرسيد به تو چه چيزي داده كه اين گونه تشكر ميكني و پيرزن جواب داد اينكه اين گونه شدهام آيا خودم شدهام يا اينكه خواست او بوده است امام گفت او خواسته است پيرزن گفت پس او ارادهاي كرده كه شايد براي ديگران انجام نداده باشد ولي براي من اين كار را انجام داده كه بايد تشكر كنيم كه نگاهي نيز به ما داشته است.
دوستان ارتباطي كه با اهلبيت مخصوصا امام حسين و امام عصر داريد را دست كم نگيريد.
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.