سید رضی که خود نهج البلاغه را گرآوری کرده از میان تمامی مطالب این کتاب، یک حکمت را برای اندرز کافی میداند و میگوید: «اگر در نهجالبلاغه ...
گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ قبل از این نهج البلاغه را در «هلوهای خواندنی» معرفی کرده بودیم؛ حدس زدیم که این کتاب را در کتابخانه خود داشته باشید و احتمالاً در حال خاک خوردن است؛ کتابی که سید رضی، توسط عالم و فاضل عالی قدر گردآوری شده است.
در آن معرفی گفته بودیم اگر انسان در زندگیش هیچ کتابی نخواند و فقط سه کتاب قرآن، نهج البلاغه و صحیفه سجادیه را مطالعه کند، به همه چیز میرسد.
همچنین گفته بودیم نهج البلاغه کتاب زندگی است در تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی؛ کتابی که با خواندن چندین و چند باره آن به ناگفته هایی از جهان هستی واقف میشویم که فقط و فقط از زبان معصوم بیان میشود.
اینک سید رضی که از علما و فضلای تاریخ شیعه است و این کتاب گرانقدر را گرآوری کرده از میان تمامی مطالب نهج البلاغه، یک حکمت را برای اندرز کافی می داند و می گوید: «اگر در نهجالبلاغه جز این حکمت وجود نداشت، همین یک حکمت برای اندرز دادن کافی بود.»
متن این حکمت با ترجمه مرحوم دشتی که از بهترین ترجمه های نهج البلاغه است، به شرح ذیل می باشد:
حکمت 150؛ ضد ارزشها و هشدارها (اخلاقی، اجتماعی، سیاسی)
مردی از امام درخواست اندرز کرد و درود خدا بر او فرمود: مانند کسی مباش که بدون عمل صالح به آخرت امیدوار است و توبه را با آرزوهای دراز به تاخیر میاندازد؛ در دنیا چونان زاهدان سخن میگوید، اما در رفتار همانند دنیاپرستان است؛ اگر نعمتها به او برسد، سیر نمیشود و در محرومیت قناعت ندارد؛ از آنچه به او رسید شکرگزار نیست و از آنچه مانده زیادهطلب است؛ دیگران را پرهیز میدهد، اما خود پروا ندارد؛ به فرمانبرداری امر میکند، اما خود فرمان نمیبرد؛ نیکوکاران را دوست دارد، اما رفتارشان را ندارد؛ گناهکاران را دشمن دارد، اما خود یکی از گناهکاران است؛ با گناهان فراوان مرگ را دوست نمیدارد، اما بر آنچه که مرگ را ناخوشایند می سازد پافشاری دارد؛ اگر بیمار شود پشیمان میشود و اگر تندرست باشد سرگرم خوشگذرانیهاست؛ در سلامت مغرور و در گرفتاری ناامید است.
اگر مصیبتی به او رسد به زاری خدا را میخواند، اگر به گشایش دست یافت مغرورانه از خدا روی بر میگرداند؛ نفس او با نیروی گمان ناروا، بر او چیرگی دارد و او با قدرت یقین بر نفس خود چیره نمیگردد؛ برای دیگران که گناهی کمتر از او دارند نگران، و بیش از آنچه که عمل کرده امیدوار است؛ اگر بینیاز گردد مست و مغرور شود و اگر تهدیدست گردد، مایوس و سست شود؛ چون کار کند در آن کوتاهی ورزد و چون چیزی خواهد زیادهوری نماید؛ چون در برابر شهوت قرار گیرد گناه را برگزیده و توبه را به تاخیر اندازد و چون رنجی به او رسد از راه ملت اسلام دوری گزیند؛ عبرتآموزی را طرح میکند، اما خود عبرت نمیگیرد؛ در پند دادن مبالغه میکند، اما خود پندپذیر نیست.
سخن بسیار میگوید، امار کردار خوب او اندک است؛ برای دنیای زودگذر تلاش و رقابت دارد، اما برای آخرت جاویدان آسان میگذرد؛ سود را زیان، و زیان را سود میپندارد؛ از مرگ هراسناک است، اما فرصت را از دست میدهد؛ گناه دیگری را بزرگ میشمارد، اما گناهان بزرگ خود را کوچک میپندارد؛ طاعت دیگران را کوچک و طاعت خود را بزرگ میداند؛ مردم را سرزنش میکند، اما خود را نکوهش نکرده و با خود ریاکارانه برخورد میکند؛ خوشگذرانی با سرمایهداران را بیشتر از یاد خدا با مستمندان دوست دارد؛ به نفع خود بر زیان دیگران حکم میکند، اما هرگز به نفع دیگران بر زیان خود حکم نخواهد کرد؛ دیگران را هدایت، اما خود را گمراه میکند؛ دیگران از او اطاعت میکنند و او مخالفت میورزد؛ حق خود را به تمام میگیرد، اما حق دیگران را به کمال نمیدهد؛ از غیر خدا میترسد، اما از پروردگار خود نمیترسد!
مرحوم سید رضی فرموده است: «اگر در نهجالبلاغه جز این حکمت وجود نداشت، همین یک حکمت برای اندرز دادن کافی بود؛ این سخن، حکمتی رسا و عامل بینایی انسان آگاه و عبرتآموز صاحب اندیشه است».
ممنون