گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» - زهرا جعفری؛ این روزها همه جای شهر پر از شور حسین است و همه سعی دارند که به هر نحوی که شده دین خود را به حسین و خاندانش ادا کنند.
چند روز پیش بود یکی از دوستان از جایی در خیابان پانزده خرداد برایم تعریف کرد که چندین سال است صبح تاسوعا همه برای پخت حلوای نذری به آنجا می آیند.
امروز صبح که به خیابان 15 خرداد رسیدم چیزی که اول از همه جلب توجه می کرد بوی حلوایی بود که در هوا پخش شده بود.
شلوغی جمعیت در نزدیکی حسینیه کربلائیها بیشتر از همه جا بود؛ در پیاده رو همه نزدیک هم نشسته بودند و بر روی پیک نیک حلوا درست می کردند.
نگاهم بین جمعیت می چرخید که همه با شوری غیرقابل وصف در حال کار بودند نزدیک حسینیه کوچه ای بود که فقط خانم ها می توانستند وارد آن شوند؛ در همین حین شنیدم که خانمی به دخترش می گفت: «برو دستت و بکش به در اون خونه بیا تا انشاالله حاجت بگیری.»
از آن خانم در مورد خانه پرسیدم:« گفت فقط می دونم که این حلوا پختن از آن خانه شروع شده و همه از آنجا حاجت گرفتن.»
برایم جالب شد که راز این خانه را بدانم. از هر کس که پرسیدم جواب های مختلفی شنیدم.
یکی گفت:«خانه یک ارمنی بوده که حاجت گرفته.»
یک خانم دیگری گفت:«من 30 ساله که میام اینجا، اونم به خاطر اعتقادی که ابوالفضل و امام حسین دارم وگرنه دخترم این خونه و بقیه چیزا بهانه است.»
از آقایی که آنجا مغازه داشت در مورد پختن این حلوا در این خیابان پرسیدم که گفت: خانه انتهای کوچه برای شخصی به نام آقای طاهری بود که حیاط خانه را وقف عزاداری کرده بود، همسر آقای طاهری به این خانه می آمد و در روز تاسوعا حلوا می پخت، و چندین نفر هم حاجت گرفتند.»
مرد ادامه می دهد: «البته آن موقع تعداد انقدر زیاد نبود فقط در همین خانه جمع می شدند تا اینکه تعداد کسانی که حاجت گرفتند زیاد شد و الان به این حد رسیده.»
این خانه بهانه ای شده است که مردم این طور با نیت پاک کنار هم بیایند و با اعتقادی که به امام حسین(ع) دارند نذر کنند و حلوا بپزند و حاجت بگیرند.
حلوا که آماده می شود کسی که نذر کرده بود، حلوا را بین مردم پخش می کند و همه بعد از گرفتن حلوا صلوات می فرستند تا حاجت دوباره صاحب نذر برآورده شود.
خانمی که حدودا 35 ساله که در حال پخت حلوا بود می گفت: من 4 ساله که میام اینجا خواهرم هم خارج از کشور زندگی می کنه حاجتی داشت و من براش نذر کردم و به یاری امام حسین حاجتش گرفت الان دو سال که خودش روز تاسوعا می آد اینجا و حلوا می پزه.»
هر کس به نیتی و حاجتی اینجا اومده؛ جایی که فقط بهانه ای شده که عده ای در صبح تاسوعا کنار هم جمع بشوند و نیت امام حسین(ع) و برای حاجت روا شدن نذرشان را ادا کنند.
گوشه پیاده رو دختر جوانی در حال شربت ریختن آخر حلوایش است و بعد از ریختن صدای صلوات بلند می شود از او هم نیتش را می پرسم که می گوید: «یکی از دوستانم سال گذشته منو آورد به اینجا منم نذر کردم که اگر دکتری قبول بشم سال بعد بیام و خودم حلوا بپزم امسال هم اومدم تا نذرم ادا کنم.»
ساعت حدود 11 است و همین طور به سیل جمعیت اضافه می شود و خانمی که در حال خواندن زیارت عاشورا است توجهم را جلب می کند آهسته گریه می کند و سر کودکش که حدودا 5ساله است در آغوش گرفته؛ خانم دیگری که کنارش نشسته به او می گوید:« حلوایت را هم بزن الان دیگر آماده می شود.»
می روم جلو علت حلوا پختشان را می پرسم که هردو اشک هایشان به گونه هایشان می ریزد و می گویند:« علی کوچمان مریض است سرطان دارد؛ امسال اولین بار است که اینجا می آییم همه حاجت می گیرند و بعد برای پخت حلوا می ایند اما من و خواهرم آمدیم که امسال از امام حسین حاجتمان را بگیریم.»
صحبت زن که به اینجا می رسد کسانی که صدایش را شنیده اند یا حسینی می گویند و همه برای شفا این علی 5ساله دعا می کنند.
پختن حلوا بهانه ای شده است تا مردم این سرزمین که دل هایشان به امام حسین گره خورده و کربلائی شده اینجا در این خیابان جمع شوند و دل های حسینی به هم نزدیک تر شود و همه برای حاجت دل هم دعا کنند.
صدای اذان از بلندگوهای حسینیه پخش می شود و کم کم پخت حلوا هم تمام می شود، تاسوعای امسال هم می گذرد و همه در دل دوباره حاجتشان را می گویند تا به حق این روزها و شب های عزیز حاجت روا شوند.
کاش
قبول باشه
بخدا اين اهل بيت عصمت و طهارت شفا دهنده ،راهنما،ضامن ،مهربا ن با قلوبي که دل به آنها بسپارند هستند .
خدايا به آبروي اهل بيت آقا و عزيز مارا تا ظهور حضرتت از تمام بليات حفظ بفرما