استاد دانشگاه امام صادق (ع) گفت: یکی از مهمترین وجوه فعالیت بسیج دانشجویی، فعالیتهای علمی این تشکل دانشجویی است که در این راستا وظایف خطیری بر دوش آنها قرار میگیرد.
گروه علمی «خبرگزاری دانشجو»؛ جریان های فعال دانشجویی از ابتدای انقلاب تاکنون یکی از اثرگذارترین جریان های حاضر در فضای دانشگاه ها بوده اند که برای خود نقش پیشگامی، جهت دهندگی و تولید گفتمان های فکری، سیاسی و فرهنگی در فضای دانشجویی را قائل اند.
در این میان بسیج دانشجویی بعنوان رکنی از ارکان نظام که با تعبیر شجره طیبه از سوی حضرت امام (ره) بنیان گذاری شد، دارای نقشی بی بدیل در دانشگاه بوده و درصدد ایجاد نشاط در دانشگاه ها و عمل در راستای منویات امامخمینی(ره) و مقام معظم رهبری و پاسداری از آرمان های انقلاب اسلامی، فعالیت های خود را در دانشگاه دنبال می کند.
یکی از مهمترین وجوه فعالیت بسیج دانشجویی، فعالیت های علمی این تشکل دانشجویی است که در این راستا وظایف خطیری بر دوش آنها قرار می گیرد، بخصوص آنکه مقام معظم رهبری در آخرین دیدار خود با نمایندگان تشکل های دانشجویی، آنها را به کارهای فکری و فرهنگی برنامه مند، هدفمند و عمیق توصیه کرده و فرمودند: «در شرایط فعلی مجموعه های دانشجویی باید توجه و توان خود را به سمت کارهای عمیق فکری و تحقیق در زمینه مسائل کلامی، اخلاقی، تاریخی، مسائل انقلاب و مسائل گوناگون کشور معطوف کنند.»
حرکت در جهت سمت و سوی علمی همواره مهمترین خواسته رهبری از این قشر بوده است و در حال حاضر جامعه علمی و دانشگاهی جمهوری اسلامی در برهه ای از زمان قرار دارد که یکی از مهمترین کارویژههایش تولید علم دینی است که خود این امر، وظیفه سنگینی را بر دوش این قشر از فضای دانشجویی قرار می دهد.
به منظور ارزیابی از فضای فعلی بسیج دانشجویی و مهمترین کارویژه هایی که از وجه علمی در این برهه زمانی بر عهده آن است، به سراغ دکتر عادل پیغامی، استاد اقتصاد و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع) که خود در دوره دانشجویی، از فعالان این حوزه محسوب می شدند، رفتیم و طی گفت و گویی چند ساعته دیدگاه وی را در این خصوص جویا شدیم.
وی با صبر و حوصله بسیار ضمن بیان اولویت های کنونی فضای دانشجویی، نکات بسیار قابل تاملی را در خصوص آسیب شناسی فضای علمی موجود در میان دانشجویان ارزشی بیان داشتند.
نقشی که دانشجویان بسیجی می توانند در رفع مسائل کنونی کشور داشته باشند
«خبرگزاری دانشجو»- اصلیترین اولویتهای که هماکنون فضای دانشجویی باید به آنها بپردازند، چیست؟
پیغامی: شکی نیست که انقلاب اسلامی ایران چه در بدو آغاز چه در تداوم و چه در دوره اخیری که در حال سپری شدن است با یکسری پروژهها و ماموریتهای ویژهای مواجه بوده است؛ انقلاب اسلامی ایران «یک حرکت تمدنی» و «یک انقلاب فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بزرگ» و در یک کلام یک انقلاب انسانی ژرف بوده، لذا در عرصههای مختلف انسانی، ایده و حرف داشته است.
اما هرچقدر این انقلاب رشد و بالندگی بیشتری پیدا میکند با جبهههای جدیدی از ماموریت و پروژههای جدیدی مواجه میشود که مستلزم توجه جدی کسانی است که یاران این انقلاب هستند؛ کسانی که نیروهای اصلی این انقلاب محسوب میشوند که دانشجویان بسیجی یکی از نمونهها و شاید مهمترین مصداق این مسئله باشند.
ماموریت ویژه دیروز انقلاب و ماموریت ویژه امروز انقلاب
ما شاید در دهه اول انقلاب خیلی با مقولهای مثل جهاد علمی مواجه نبودیم، بعد از انقلاب سیاسی، انقلاب فرهنگی کردیم و سئوال و مسئلهمان این بود که چگونه فضای دانشگاه، فضای مناسبی شود و از برخی آسیبهای فکری و فرهنگی دور شود؛ یعنی تمام مسئله انقلاب پاکسازی به مفهوم بهینهسازی فضای دانشگاه بود، اما آنچه ما امروز نسبت به بحث دانشگاه دنبال میکنیم مقولهای خیلی متکاملتر و پیشرفتهتری از آن بحث است به اسم جهاد علمی، تولید علم و جنبش نرمافزاری.
شاید دغدغه اولیه ما در اوایل انقلاب این بود که متون ما اسلامی شوند و با اندیشهها و مبانی اسلامی ما متناسب شوند، ولی الان بحث ما فراتر از این است گرچه نه به این معنا که آن مسئله از بین رفته باشد.
پروژههای انقلاب نه تمام بلکه تکامل و تجمیع میشوند
نگاه من این است که هر چقدر انقلاب جلوتر میرود، مسئلهها و ماموریتهای ابتدایی آن کماکان باقی هستند؛ چون مسائل صفر و یکی نیستند که بگوییم آغاز و پایان دارند، مسئله حالت تفکیکی است؛ بنابراین هر چقدر ما متونمان را متناسب با انقلاب کنیم باز جا دارد که بیشتر وارد این عرصه شویم، اما ماموریتهای جدیدی به ماموریتهای قبلی افزوده میشود، مثلاً ما در دهه دوم انقلاب با بحث جنگ فرهنگی و شبیخون فرهنگی دشمن مواجه شدیم، شبیخون فرهنگی دشمن آن موقع آغاز شد، ولی پایان نیافت به همین دلیل اقدامات ما در مواجهه با شبیخون فرهنگی دشمن تداوم دارد و پایانی برایش نیست.
اکنون جنگ های علمی، نرمافزاری، امنیتی، روانی و اقتصادی در طول دهههای بعدی انقلاب اسلامی به جنگ های قدیمی افزوده شده؛ بنابراین جنگهای قدیمی کنار نرفتند و ما هنوز جنگ نظامی و امنیتی برایمان متصور است و حتی جنگهای تحمیلی از ناحیه ستون پنجمی ها از درون به شکل فتنه، نفاق و غیره در مقابل ما قرار دارند؛ به همین دلیل پروژههای انقلاب در سیری تکاملی جدیدتر و پیچیده تر و بیشتر می شوند و اگر به اندازه لازم حل مسئله و رفع اشکال نکرده باشیم چه بسا همچون زخم های کهنه بر هم تلنبار شده و بر هم اضافه میشوند.
با این نگاه اگر ما به این قائل باشیم که انقلاب در حال رشد خودش قاعدتاً با مسئلهها و ماموریتهای جدید علاوه بر مسئلههای قبلیاش مواجه میشود، یاران و مدافعان انقلاب که نیروهای بسیجی بزرگترین مصداقش محسوب میشوند نوعی از تکامل را باید در خودشان داشته باشند.
اگر نیروی بسیج دانشجویی امروز ما، بسیج پایگاه محلی ما صرفاً بخواهد یک نیرویی شود که متناسب با ماموریتها و مصالح دهه اول انقلاب عمل کند؛ یعنی متناسب با رشد انقلاب، نیروی انقلاب رشد نکند، در اینصورت ما دچار یک نارسایی و شکافی بین نیاز و امکانات میشویم.
هم اکنون که انقلاب به این تکامل رسیده، دشمن پس از نومیدی از موفقیت در سایر عرصه ها دل به عرصه اقتصاد بسته و لذا انقلاب بیش از پیش دچار جنگ اقتصادی شده؛ جنگی که البته از اول انقلاب هم با آن مواجه بوده است، ولی الان برای دشمن مایه امید شده و از سوی دیگر ویژگیهای این جنگ و عمق و گستردگی آن برای ما ملموستر شده است.
مقام معظم رهبری از سال 80 در این خصوص فرمودهاند: «اولویت اصلی نظام الان بحث اقتصادی است، اگر یک نیروی بسیجی در دانشگاه متوجه این مسئله نباشد به نظر من این شکاف و فاصله بین نیروی انقلاب و نیاز انقلاب میتواند بسیار خطرناک و قابل تامل باشد. این مطلب بحث بنده است.»
انقلاب با چه جنگهایی علاوه بر جنگهای قدیمیاش مواجه است؟
حالا سوال اینجاست که انقلاب با چه جنگهایی علاوه بر جنگهای قدیمیاش مواجه است؟ ما جنگ نظامی داشتیم، هم دشمن خارجی در داخل و هم دشمن داخلی در داخل و اکنون هم این جنگ پروندهاش برای ما باز است؛ نیروهای بسیجی نمیتوانند نسبت به فضای داخلی و جنگهای که به شکل نظامی و سخت افزارانه میتواند اتفاق بیفتد بیتفاوت باشند، اما حال و در دهه سوم و چهارم انقلاب، جنگ نرم هم بر این افزوده شده است؛ یعنی اگر ما یک زمانی شهید حسن باقریها را داشتیم که باید به جنگ سخت افزارانه ملموس نظامی وارد میشدند الان آقا فرمودهاند، «من افسران جبهه جنگ نرم میخواهم.»
امروز ما وارد عرصه های نرم شده ایم؛ جنگ ها وقتی فرهنگی می شود، سیاسی و در مذاکرات بین المللی رخ می دهد، روانی و ذهنی می شود، سایبری می شود و حال اقتصادی می شود.
چهار ساحت الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت و ماموریتهای ویژه دانشجویان
افسر جبهه جنگ نرم یک فهرستی از ماموریتهای جدید پیدا میکند؛ مثلاً در نشست اول اندیشههای راهبردی، مقام معظم رهبری چهار ساحت و عرصه را در الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت مطرح کردند؛ عرصه اول عرصه علم، عرصه دوم عرصه فکر، عرصه سوم زندگی و عرصه چهارم معنویت بود. شما حساب کنید یک دانشجوی ارزشی امروز در این ساحتهای مختلف چه ماموریتهایی برایش وجود دارد؟
در ساحت معنویت از ابتدای انقلاب یک سری ماموریتها بر دوش نیروهای انقلاب ما بود، حضرت امام و آقا همیشه معنویت را از ما خواستار بوده و هستند، یعنی توجه به ابعاد روحانی و اخیراً هم در دیدار با نخبگان یکی از توصیههای مقام معظم رهبری بحث معنویت بود.
توصیه دوم ایشان به نخبگان عرصه فکر بوده؛ یعنی دقیقاً آن عرصهای که یکی از عرصههای چهارگانه الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت است، خب ما باید ببنیم و فکر کنیم یک افسر جبهه جنگ نرم در حوزه فکر باید چه کار کند؟
سومین خواست دوباره مبتنی بر عرصههای چهارگانه، بحث علم، جنبش نرم افزاری، تولید علم، کرسی آزاداندیشی، علوم انسانی مبتنی بر قرآن مخصوصاً برای دانشجویان علوم انسانی و انواع گفتمانهای جدیدی که حضرت آقا مطرح کردهاند، است.
در عرصه زندگی هم آقا از ما ورود مسئولانه و مسئله حلکن انتظار دارند، مخصوصاً از بدنه دانشجوی بسیجی که بالاخره جزو بدنه نخبگانی کشور محسوب میشود، تولید ثروت از علم، توجه به الگوکردن انقلاب برای جهانیان، بویژه برای جهان اسلام، مقولههای است که برای عرصه زندگی محسوب میشود.
ما در عرصه زندگی هم مسئلههای خاصی داریم، انقلاب اسلامی در تنگههایی قرار گرفته و پیچهای تاریخی در تکتک این چهار حوزه دارد که نیروهای ارزشی نمیتوانند نسبت به اینها بیتفاوت باشند؛ هر کدام از اینها را وارد شویم مقدماتی لازم دارد مثلاً میگوییم جنگ اقتصادی، خب یک دانشجویی مهندسی، در جنگ اقتصادی چه نقشی بر عهده دارد؟ نقش دانشجویان ارزشی دانشگاهها در جنگ اقتصادی چیست؟
سئوال این است که آیا در جنگ اقتصادی مخاطب جنگ و مامور جنگ، بدنه دولت و یا مجلس است؟ یعنی مردم و دانشجویان ارزشی در این نوع جنگ هیچ نوع نقشی ندارند؟ ما نقشمان در این جنگ چیست؟ در جنگ نظامی ما نگفتیم سپاه و ارتش بروند کار کنند، گفتیم که من زن خانهدار، بقال سرکوچه، ماها هم یک نقشی داریم و در حد خودش انواع نقشها فهرست شد و اقدام شد.
سئوال الان این است که بچههای ارزشی دانشگاهها نقششان در جنگ اقتصادی چیست؟ نقش شان در جنگهای نرمی که اتفاق میافتد چیست؟
اگر عنصری مثل تولید ثروت از علم و شرکتهای دانش بنیان مطرح میشود، این فقط برای بچههای دانشکده اقتصاد و مدیریت نیست، دانشجوی دانشکده فنی و مهندسی و دانشجوی نانو تکنولوژی هم باید وارد شود.
آقا از ایشان میخواهد که در قالب شرکتهای دانش بینان، تولید ثروت از علم کنند، این کار «مهارت» لازم دارد، من ممکن است فرمولهای نانو تکنولوژی را خوب بلد باشم، محصول جدیدی اختراع کرده باشم ولی بحث این است که من که حالا علاوه بر نوآوری فنی، مامور به تولید ثروت از علم شده ام؛ مهارتهای این کار چیست؟ دانشجویان رشتههای مختلف در عرصه زندگی و در عرصه مسائل تاریخی انقلاب اسلامی ایران، مسائل ژئوپولتیک انقلاب، پیچهای تاریخی که مقام معظم رهبری فرمودند، تنگههای احدی که داریم، در اینها نباید شناخت ها، گرایش ها و مهارتهای لازم و متناسب را داشته باشند؟ آیا نباید عنصر بصیرت خاص هر حوزه را داشته باشند؟!
بصیرت نه واجب کفایی بلکه واجب عینی همگان است
بصیرت یک مقولهای نیست که مسئولان مملکتی ما و نمایندگان مجلس ما داشته باشند، کافی است، واجب کفایی نیست که اگر یک عده انجامش دادند از ما ساقط شود. واجب عینی همگان است؛ یعنی بقال سرکوچه یک حدی از بصیرت باید داشته باشد، نداشته باشد همانجا شکست میخوریم و هزینه برای نظام و کشور ایجاد میشود و دانشجو هم به طریق اولی، بصیرتش جزو مقدمات لازم است.
شما ببنید در همین جنگ اقتصادی مثلاً در مورد مرغ چه اتفاقی میافتد، جنگ اقتصادی با جنگ روانی همراه میشود و برخی از مردم در این امتحان رفوزه میشوند، بعضی از مردم ایران در جنگ مرغ از سوی دشمن شکست خوردند، در جنگ ارز بعضی از اهالی تهران شکست خوردند؛ چون در یک جنگ روانی وارد شدند و متوجه نشدند که این مسئله، فارغ از مصالح انقلاب و نظام و کشور چه تبعاتی و ضررهایی حتی مادی برای معیشت خود و خانواده شان دارد.
دلایل برهم خوردن جو اقتصادی کشور در ماه های اخیر
اینها سئوال ماست، من مثال میزنم، بین سالهای 1371 تا 1376 در ترکیه نرخ برابری لیره ترک در مقابل دلار آمریکا بیش از هزار برابر تغییر پیدا کرد و قریب 1200-1300 برابر تضعیف شد؛ یعنی از هر دلار قریب 1600-1700 لیره ترک تبدیل شد به دو میلیون و 600-700 لیره ترک در ظرف 5 سال.
در پنج سال گذشته دلار ما پنج برابر تضعیف شد،9000 برابر؛ یعنی کمتر از یک دویستم قضیه ترکیه اینجا اتفاق افتاد و شما ببنید مجلس، پارلمان و دولت ترکیه چقدر بابت هزار برابر تضعیف ترسیدند و به هم ریختند و مجلس ما چقدر ترسیده و به هم ریخته، ببینید این هراس و ترس و استرس مسئولان، بویژه وقتی به بدنه مردم عادی منتقل شد چقدر خرابکاری میکند و چقدر استرس این دو نهاد بزرگ به مردم الان دارد منتقل میشود و مردم را میترساند و مردم هم وقتی ترسیدند، بار روانی شدیدتری به بازار ارز ریخته میشود.
این مسئله ناشی از چیست؟ ناشی از این است که در این جنگ نرم بعضی از مسئولان و معدودی از اقشار مردم ما آمادگیهای لازم را ندارند. نوسانات نرخ ارز را که چه بسا می توان تبدیل به فرصت و نعمت برای پیشرفت اقتصاد کرد، تبدیل می کنیم به تهدید و بحران!
این را هم دقت کنید ما در علوم انسانی شاید با علوم فنی و مهندسی یک تفاوت داشته باشیم، در علوم فنی و مهندسی خیلی وقتها روابط به نحوی است که اگر سیستم 10 درصدش کار نکند، چه بسا با 90 درصد راندمان میشود کار را انجام داد، اما در علوم انسانی ما معمولاً اگر 10 درصد اذهان مردم دچار توهم شود و یا استرس پیدا کنند، همان 10 درصد اثرات بیرونیاش را میگذارد ولو اینکه 90 درصد مردم ایران وارد بازار مرغ نشوند و تقاضای مرغ را زیاد نکنند، اما همین که 10 درصد مردم ایران بجای یک مرغ، دو مرغ تقاضا کنند و با دو برابر تقاضا وارد بازار شوند، یک دفعه حجم عظیمی از تقاضا پیدا شده و قیمت لاجرم بالا میرود و آسیبهای روانی و آسیبهای اجتماعی وارد میکنند.
نکته اینجاست که هیچ سیستم عرضه و تولیدی نمی تواند ظرف مدت یک هفته تولید خود را دو برابر کند؛ حتی اگر قصد واردات هم داشته باشیم باز هیچ کشور مقتدری هم نمی تواند در یک هفته به اندازه تقاضای بازار از خارج واردات داشته باشد، نتیجه چیزی جز بر هم خوردن بازار و بد شدن شرایط اقتصادی مردم در کوتاه مدت نیست؛ مشکلی که با دست خود ایجاد کرده اند!
شما بینید در همین قضیه تضعیف نرخ ارز چه اتفاقی می افتد! آن هم در شرایطی که تضعیف از نظر اقتصادی به مفهوم بد نبوده و تنها یک مشکل روانی است، ما تضعیف پول ملی داریم منتهی تضعیف پول برخلاف فهم عمومی مردم و برخی مجلسیان یا مسئولان، الزاما به معنای ضعیف شدن اقتصاد ایران نیست، تضعیف برای ما اقتصاددانان یک اصطلاح است، ولی برای مردم همیشه تضعیف مترادف بوده با ضعف و مشکل که متاسفانه در این بین و بدلیل همین اشتباه ساده در برداشت و فهم از مسئله، یک سرمایه اجتماعی و ملی در ذهن برخیها تخریب شد و فکر کردند اقتصاد ایران به دلایل تحریم و غیره ضعیف شده یا درحال فروپاشی است، در حالی که اقتصاد ایران ضعیف نشده بود.
البته وقتی قاطبه مردم فکر کنند ضعیف شده و مطابق این ذهنیت غلط خود نیز رفتار کنند، در بلند مدت و یا حتی در میان مدت، واقعا هم ضعیف می شود، این قانون علوم انسانی است که افراد براساس شاکله های ذهنی خود رفتار می کنند و دنیای پیرامونی خود را آنگونه که تصور می کنند، می سازند و یا حداقل متاثر می کنند، در اینصورت وقتی فکر بکنی قحطی شده، رفتارهایی می کنی که واقعا قحطی را به خود و دیگران می چشانی و بدیش اینجاست که فکر می کنی که پیش بینی تو درست بوده، اما نه، رفتار غلط تو وضعیتی را که قرار نبود پیش بیاید، پیش آورد.
اغلب مردم ما چین را بعنوان یک اقتصاد موفق می شناسند، خب اگر ما قوم متفکر باشیم باید از خود سوال کنیم همین چین که قویتر شده، دو دهه است که مدام پول ملی خود را تضعیف می کند، بقدری که آمریکا تقویت پول ملی چین را پیش شرط ورود وی برای سازمان تجارت جهانی گذاشته است. آیا اقتصاد چین رو به بحران و افول است؟ تضعیف پول ملی کمکی است برای بخش صادراتی کشور تا مشکلات ناشی از کمبود ارز و موانع پیش آمده در مبادلات بین الملل یا منفی شدن تراز خارجی را حل کند، تمایل نرخ ارز به افزایش، نعمتی است برای کم کردن آسیب های تحریم، البته مثل هر نعمت دیگری اگر خوب استفاده نشود می شود نقمت و زحمت که ظاهرا در این مسئله، بدنه کارشناسی اقتصادی مجلس و دولت از فهم اولیات اقتصادی ضعیف و ناتوانند؛ لذا کشور را دچار بحران می کنند.
در عرصه فکر، همه مردم و افسران نرم بطور ویژه، باید نگاه صحیحی به ارز و تحولات قیمت دلار داشته باشند؛ اینکه ای کاش بگوییم برای زمانی که دلار هفت تومان شود یا مانند عربستان نرخ ارز چند دهه تغییر نکند، نشان از منتهای بی اطلاعی است. دشمن از همین منفذ جهل و بیسوادی عمومی مردم وارد می شود.
اینها مثال هایی است از مقولههایی که من فکر میکنم افسران جنگ نرم حداقل باید به آنها ورود پیدا کنند.
افسران جنگ نرم یک بدنه خاصی از مردم هستند که در محدوده خودشان و مخصوصا در طبقه نخبگانیشان حضور دارند، اگر افسران جنگ نرم از مسئله فکر، از بصیرت، از شناخت مقتضیات و شرایط اقتصاد ایران، از شناخت نظام اجتماعی و سیاسی ایران، از پیچهای تاریخی و نقاط عطف ایران، از مرحلهای که انقلاب اسلامی در آن قرار گرفته، از آیندهشناسی که انقلاب اسلامی مدنظر دارد، از جریان شناسی و سناریوهای دشمن و غیره تصور خوبی نداشته باشند، نمیتوانند افسری جنگ نرم را بکنند.
یاران انقلاب اسلامی نمیتوانند نسبت به عرصههای جدید انقلاب بیتفاوت باشند
خلاصه حرف من این است که ما باید ببینیم انقلاب اسلامی ایران چه ماموریتی دارد و چه ماموریتهایی برایش جدیداً مطرح شده است، خود را متناسب با این جبهه های جدید و ماموریت های جدید تربیت کنیم.
اگر ما جنگ سایبری داریم من بعنوان یک مصرفکننده سایبر یا بعنوان تولیدکننده این عرصه باید در این جنگ نقش خود را ایفا کنم، منتهی تولیدکننده نقشش با مصرفکننده ساده فرق میکند و البته پیچیده تر و عمیقتر است. بدیهی است که زن خانه دار سواد تخصصی سایبری ندارد، اما یک مصرف کننده ساده که هست و یا مثلا در وبلاگ خود یک تولید کننده ساده سایبری که می تواند باشد! در همان حداقل هم باید برای جنگ سایبری انقلاب، نقش آفرینی کند که اگر نکند گویی این انقلاب یک سرباز خود را از دست داده است.
عرصههای جدید انقلاب را حضرت آقا تعیین میکنند، اگر اینها را کسی خوب دنبال کند از قافله عقب نمیماند.
انقلاب و یاران انقلاب اسلامی نمیتوانند نسبت به عرصههای جدید انقلاب بیتفاوت باشند؛ عرصههای جدید را حضرت آقا تعیین میکنند، از تولید ثروت از علم شروع کنید تا شرکتهای دانشبنیان، عرصه فکر، عرصه علم، جنبش نرمافزاری و پیچهای تاریخیای که آقا مدنظرشان است.
بنده معتقدم پیام حضرت آقا برای شورای عالی مجازی فقط برای مهندسان و برنامه نویسان فضای مجازی که نبود، در همه سطوح حتی برای زن خانه دار و کارگر ساده نیز دلالت و نقش آفرینی دارد؛ اگر اینگونه نبینیم خیلی ساده اندیشیم و زمانی چشم باز می کنیم و می بینیم دنیای مجازی و انواع فضاهای سایبری آحاد جامعه حتی عوام ما را نیز درنوردیده است.
آقا با نامگذاریها برای سالها، سینگالهایی را به افسران جنگ نرم منتقل کنند
اگر اینها را کسی خوب دنبال کند از قافله عقب نمیماند، یکی از ابزارهایی که در این دو دهه مقام معظم رهبری استفاده کردند نامگذاری های سال است، ایشان سعی کردند با نامگذاری سال یک سینگالهایی را به جامعه نخبگانی، به بدنه عموم مردم و به افسران جنگ نرمشان منتقل کنند.
هر کس باید از خودش سوال کند چه اقدامی برای این موضوع کرده است؛ مثلا در سال «همت مضاعف و کار مضاعف» من دانشجو چه سهمی از موضوع دارم و چه اقدامی برای این موضوع کردهام؟ قطعا هر اقدامی ابتدا مستلزم فهم قوی است؛ تا وقتی که ما در فهم قضیه و دریافت آنچه مدنظر رهبر بوده، مشکل داشته باشیم، مقصود ایشان و نیاز انقلاب برآورده نمی شود؛ مثلا در سال «همت مضاعف و کار مضاعف» کار با پلاکارد که حل نمیشود، بحث اینجاست که من اول باید «همت مضاعف و کار مضاعف» را بفهمم، یعنی چه؟ این خواست آقا چه گسترهای از مفهوم را در بر دارد؟ در آن گسترده از مفهوم، نقش من چیست؟ بپرسم، سوال کنم، نقش من در این جنگ چیست؟
در زمان جنگ نظامی یک خانم خانه دار، برای خودش نقشی همچون پر کردن آجیل، خرد کردن سیبزمینی، چسب زدن کاپشنها و بادگیرهای ضد بمب شیمیایی و غیره را تعریف کرده بود، اما حالا چی؟ آیا یک خانم خانه دار در محورهایی که هر ساله تعیین می شود، در پروژه های بزرگ انقلاب برای خود نقشی تعریف می کند؟ اگرنه، ناشی از کم کاری ماست.
در پیامهایی که آقا سالانه میفرمایند، هر کس باید نقش خود را بشناسد ولو حداقل نقش را ایفا کند، والا اینها در وجه شعار باقی میمانند و تبدیل به شعور و شور نمیشوند.
شعارهای سال، گویای ماموریتهای انقلاب اسلامی هستند که باید آنها جدی گرفت
من نکته اولم در این بحث این است که شعارها، گویای ماموریتهای انقلاب اسلامی هستند و برای خودم و شما توصیه ام این است که این شعارها را جدی بگیریم.
فهم صحبتهای آقا مقدمه کار است
اینکه حرف های آقا فهمیده شود حداقل و مقدمه کار است؛ مثلا اگر آقا فرمودند اقتصاد مقاومتی همان اقتصاد کارآفرینی است اگر دانشجو نداند کارآفرینی چیست این برای ما مشکل ایجاد میکند؛ یعنی پیام سرلشکر و فرمانده کل قوایتان به شما بعنوان افسر نرم یا دانشجوی نخبه نرسیده است.
اگر یک فرمانی در اواسط جنگ از ستاد مشترک وارد میشد به رمز یا غیررمز و من نمیتوانستم از روی آن بخوانم من چه افسری بودم؟! من چه افسری هستم که نمیتوانم پیام را بخوانم یا دریافت کنم؟ ما الان با یک مشکل مفهومی مواجه هستیم که مربوط به کمبودها و کم کاری های عرصه فکر است که ما نمی توانیم نسبت به اندیشه مقام معظم رهبری و شعارهای سال ایشان خوب فکر کنیم، بحث تئوری پردازی در باب فرمایشات ایشان نیست، آن میشود عرصه علم.
اینکه مثلا من بیایم برای اقتصاد مقاومتی یک تئوری بدهم این مربوط به حوزه نخبگانی در عرصه علم پژوهشگران و اساتید و مربوط به جنبش نرمافزاری و تولید علم است نه، من عوام و جزو مردم عادی، آیا اندیشهها و پیامهای حضرت آقا را میفهمم، فهم میکنم، میتوانم نوعی پذیرش قلبی نسبت به مسائلی که ایشان مطرح میکنند داشته باشم؟ اگر این را نداشته باشم پایه اول میلنگد یا اگر بخواهم اندیشههای آقا را با خاستگاههای دیگر، زبان دیگر، با چارچوبهای مفهومی دیگران و با عینک دیگران بخوانم، این نقض غرض است.
خروج یک سرباز از تحت امر و فرمان فرمانده خود است؛ مثلا ایشان بفرمایند حمایت از کار و سرمایه ایرانی و من بروم از نگاههای مکتبهای حمایتگرای غربی، یا الگوهای رشد درونزا بخواهم معنا و تفسیر کلام ایشان را بفهمم، خب این یعنی خوانش اندیشههای آقا با تئوریهای غرب! این جفای به رهبر هوشمند و فرزانه ای چون ایشان است و قطعا مشکل ایجاد میکند و برای ما مفید به فایده نخواهد بود.
فهرستی از این اقدامات جزو ماموریتهایی هستند که هر کسی باید خیلی هوشمندانه و دغدغهمند با آنها شبش را روز کند؛ شب اگر روز شود و روز اگر شب شود و من نسبت به دغدغههای نظام اقدام نکنم، وجود یا عدم وجود این رهبر و انقلاب دیگر معنا ندارد.
سه ساحت پیش روی دانشجو در دانشگاه
«خبرگزاری دانشجو»- حضرتعالی برای عملیاتی کردن این دغدغهها، با توجه به فضای متفاوت دانشجویان در دانشگاه چه قالبهایی را پیشنهاد میکنید؟
پیغامی: در دانشگاه ما با سه جریان مواجه هستیم، سه برنامه درسی و سه فرصت تعلیم و تربیت.
یک جریان رسمی دانشگاه که من از آن به برنامه درسی رسمی و آشکار دانشگاه یاد میکنم که در آن مجموعهای از استاد و دانشجو نقشآفرینی میکنند و دیگری برنامههای فوقبرنامه و به عبارت علمی، برنامه های درسی ضمنی و نیمه رسمی و در آخر هم برنامه درسی غیر رسمی و پنهان.
اگر سه ساحت برنامه درسی پنهان، برنامه درسی فوق برنامه و برنامه درسی رسمی را در پیش رو داشته باشیم، فکر میکنم ما باید در این سه قالب حرفها و اهدافمان را دنبال کنیم؛ چون فضای دانشگاه جز این 3 لایه، لایه دیگری ندارد؛ من دانشجو وقتی وارد دانشگاه میشوم یا در حال گذراندن برنامه درسی رسمی خودم هستم یا در حال برگزاری برنامههای نیمه درسی یا فوق برنامه و یاتحت تاثیر برنامه درسی پنهان.
این سه لایه و سه ساحت از مدیریت فرهنگی و مدیریت فکر در دانشگاه است که میتوان در مورد آن بحث کرد.
خواندن جدی برنامه رسمی دانشگاه و رسیدن به مرز دانش؛ اولین ماموریت دانشجو در دانشگاه
حَسَبِ رشتهها، برنامههای درسی رسمی، مجموعهای از دروس، تئوریها و تخصص ها به افراد منتقل می کند؛ اولین ماموریت بنده بعنوان یک دانشجو این است که ضمن اینکه آنها را خوب یاد میگیرم سعی کنم در تکتک درسهایم به مرز دانش برسم و نقشآفرینی آن درس را در پازل وسیع مسئلههای انقلاب اسلامی ایران، دغدغهمند و سوالمند دنبال کنم.
من اگر فیزیک سیالات میخوانم باید ابتدا مرز دانش این درس را در داخل خوب بخوانم، سپس در سطح بهترین دانشگاه های دنیا، سیلابس درسی، کتابهای درسی و کمک درسی آنها را ببینم، تکالیف و مسئله هایی که در بهترین دانشگاه های دنیا به دانشجو داده می شود را برای خودم تکلیف کنم و حل کنم، و خودم را علیرغم همه کمبودهای موجود داخلی اعم از ضعف احتمالی استاد و منابع آموزشی و فضای علمی، در معیار بالای جهانی تعریف کنم، سپس ببینیم این مبحث مثلا فیزیک سیالات در پهنه بزرگ مسائل و نیازهای انقلاب و کشور چه معنایی دارد، چه مسئلهای را میتواند حل کند، در فهرست مسئلههایی که میتواند وارد شود، اهم و مهم چیست؟ چه عرصه ای راهبردی است، این انتظار را باید هر دانشجوی دغدغهمندی که به خود، کشور، میهن، اسلام، نظام و انقلاب خود علاقه دارد داشته باشد.
انقلاب یک پروژه بزرگ است که داعیههای بزرگ دارد، این آرمان ها، با فعالیتهای علمی معمولی قابل حصول نیست
پاس کردن دروس رسمی، خوانش مطالعات سطحی آن و اکتفا کردن به جزوات چند صفحهای و چند ده صفحهای استاد، قطعا با پروژههای انقلاب نمیخواند، انقلاب یک پروژه بزرگ است که داعیههای بزرگ دارد و این آرمان ها با فعالیتهای علمی معمولی قابل حصول نیست، انقلاب هم جز این جوانان نیروی دیگری ندارد من اگر درس نخوانم، مقاله ننویسم و پویایی علمی کشور را در عرصه های مختلف حفظ نکنم این انقلاب به داعیههای خود نخواهد رسید.
البته شدت و ضعف رشتهها در پرداخت به مباحث راهبردی انقلاب متفاوت است، ولی کشور به همه رشته های درسی نیاز مبرم دارد؛ ملت ما مسئله ها و نیازمندی های گوناگونی در همه عرصه ها دارد و ما نیازمند جهش و پیشرفت در همه زمینه هاییم.
پس اولین ورود و نیاز انقلاب اسلامی این است که همان برنامه درسی رسمی به جد خوانده شود، نقادانه خوانده شود، مرز دانش رصد و پیگیری شود و با مسئلههای انقلاب، مردم و میهن گره بخورد.
برنامه درسی فوقبرنامه هم حدالامکان باید با برنامه درسی رسمی همسو باشد
برنامه درسی فوقبرنامه هم حدالامکان باید با برنامه درسی رسمی همراه و همسو باشد؛ منظور از برنامه درسی فوقبرنامه الزاما خروج از برنامههای تخصصی علمی نیست، مثلا اردوها میتوانند اردوهای هدفمند باشند و یا برنامه های فوق برنامه در هر نیمسال تحصیلی به نحوی برنامه ریزی شود که با برنامه های رسمی همگونی و تناسبی داشته باشد.
این برنامه ها، تکمیل کننده حلقه برنامه رسمی دانشگاه محسوب میشوند؛ مثلا کسی که فیزیک سیالات میخواند میتواند برود ببیند کدام وزارتخانه یا کدام بخش از صنایع ما، مدیرانش به فیزیک سیالات نیاز خاص و ویژه دارند، باید در فضای دانشجویی وی را آورده باشند و یا برایشان سخنرانی کرده باشد و دانشجویان را بازدید برده باشیم؛ اینها میشود کارهای فوقبرنامهای که موازی برنامه درسی اجرا میشود و هر کدام اینها که ثمر بخشی داشته باشد مورد نیاز انقلاب و مورد خاص و توجه مقام معظم رهبری هستند.
بحث پایاننامههای بیارتباط با مسئله انقلاب را که دوباره حضرت آقا اخیرا مطرح کردند، هم یک مصداق دیگر از مشکل است که با همسویی برنامه های فوق برنامه با برنامه رسمی می توان این مشکل را کاست.
این برنامههای نیمه رسمی و فوق برنامه که اسمش را در دانشگاه فعالیت های فرهنگی میگذاریم، می شود و می توان به حلقه تکمیل کننده برنامه های رسمی دانشگاه تبدیل شوند؛ دانشجویی که درس ریشه های انقلاب اسلامی می خواند همزمان و بعدها چند برابر مطالب حفظی آن درس می تواند نسبت به تاریخ انقلاب و دفاع مقدس از برنامه های فوق برنامه مطلب دریافت کند، منتها این منوط است به برنامه ریزی دقیق که من معتقدم در این زمینه کمبود داریم.
معاونتهای دانشجویی- فرهنگی نه در وزارت علوم و نه در دانشگاه ها، جدول هدف و محتوا و توالی اهداف ندارند! و اساسا فکر میکنند نباید و یا نمیشود برای دانشکدهها و برنامه درسی رسمی، سرویسهای فرهنگی این تیپی ارائه دهند.
وزارت علوم برای برنامه درسی پنهان در دانشگاه ها چه برنامه داشته و دارد؟ اصلا به این مقوله فکر کرده یا معنای آن را در مدیریت فرهنگی می داند؟
باید دانشجویان را به دو مهارت «جستجو بازیابی اطلاعات» و «زبان» مجهز کرد
در هر رشته، یکسری از دانشهای مهارتی هستند که این ها را باید نهادهای فرهنگی به کمک دانشکدهها بیایند و تامین کنند؛ مثلا دانشجو در هر رشتهای که باشد به روش تحقیق، کارگاههای مختلف حل مسئله، انواع نرمافزار، مهارت جستجو و بازیابی اطلاعات و search پیشرفته، مهارت ارتباط گرفتن در فضای مجازی، مهارت presentation (ارائه) و ... نیاز دارد که این نیازها در برنامه درسی رسمی قابل تامین نیستند.
در پیام تشکیل بسیج، امام میفرمایند: «دانشجوی بسیجی باید در فضای جهانی نقشآفرینی کند» دانشجوی بسیجیای که search اینترنتی نمیتواند کند، معنا ندارد، دانشجوی بسیجی باید حداقل به یک زبان غیر از زبان خودش آشنا باشد، عربی، انگلیسی، آلمانی و چینی و در فضای بین المللی ولو مجازی حضوری فعال داشته باشد.
دانشجویان ارزشی برای حل مشکل ارتباطی (زبان) با آسیای شرقی اقدام جدی کنند
بسیجی وار باید به سمت یادگیری زبان رفت، نه اینکه همه بروند و انگلیسی یاد بگیرند ما الان در ارتباطگیری با چین و آسیای شرقی مشکل داریم؛ دانشجویان ارزشی باید بلند شوند و برای این مسئله اقدام جدی کنند و در دانشگاه برنامه داشته باشند.
ما زمانی در جنگ میگفتیم، یک گردان در پدافند دیجیتالی متخصص باید داشته باشیم، اما امروز ما گردانی لازم داریم که بگوییم نقشش چینشناسی است؛ چند نفر را داریم که برویم در وبلاگهای چین جنگ سایبری راه بیندازیم یا وبلاگ عربی راه بیندازیم و بگوییم حالا که در کشورهای عربی بیداری رخ داده در عرض سه ماه نسبت به یک سوال و مسئله جنگ راه بیندازیم؟ داریم؟ 10 نفر اسپانیولینویس قوی در بسیج داریم؟ اگر بگویید نداریم میگویم کار کنید! نداشتن و ندانستن عیب نیست بروید تا شش ماه دیگر هدفگذاری کنید، بگوید شش ماه دیگر شش نفر داریم، یک سال بعد 10 تا داریم.
مسئله نظام اینطوری است، یکی دو تا هم نیستند، فهرست بلندبالایی از اینها داریم که منتظرند تا گردانهای 10 نفر و گروههایی راه بیفتد؛ اینها نیازمند یک برنامهریزی است اینها نیازهای انقلاب است و اصلا فرض کنید انقلاب هم نبود و ما یک کشور سکولار مثل مالزی بودیم و اسلام، شهید، خون و امام و ... را هم کنار بگذاریم، من باید بگوییم به هرحال من که قرار است با چین مبادله تجاری داشته باشیم؛ لذا در این میان به 10 مترجم، بازرگان و ... نیاز داریم وقتی این نباشد، مسئله است.
این برنامه درسی نیمه رسمی و فوقبرنامهای هستند که باید خود را عهده دار خدمت رسانی برنامه درسی رسمی کنند، من دانشجویی مهندسی و صنایع باید بدانم در تاریخ معاصر در قاجاریه چه گذشته، آقا چند بار ما را به تاریخ معاصر توجه دادهاند؟ اما ما چه اقدامی کردهایم؟ آیا بسیج این برنامه را دارد که بگوید در محورهایی که مقام معظم رهبری تعیین کرده در شش ماه دیگر دانشجویی که با ما همراه باشند به فلان نقطه میرسند؟
خیلی وقتها دشمن عملیات روانی که راه میاندازد بابت اطلاعات عمومی است که ما نداریم
ما نیازمند این هستیم که سیستمهای تعلیم و تربیتی در بسیج تعریف شود که دانشجو را در حوزههای فرهنگی مثل تاریخ، انواع اطلاعات و سوادهای عمومی، عرصههای مختلف علوم انسانی و ... گام به گام جلو ببرد.
خیلی وقتها دشمن عملیات روانی که راه میاندازد بابت اطلاعات عمومی است که ما نداریم؛ مثال آن در دانش اقتصاد،بحث «تحریم» که یک رشته است، میباشد.
در این دانش هزینههای تحریم محاسبه میشود و به ما می گوید بهطور متوسط در 120 سال گذشته در 204 تحریمی که مطالعه شده دیده شده بخصوص از سال 1985 که تحریمها کمی پیچیدهتر شدهاند، متوسط سهو نیم درصد GDP(Gross domestic product))) تخریب میآورد؛ یعنی دشمن با تحریم، متوسط سه و نیم درصد GDP برای ما هزینه ایجاد کرده، گویی اگر فردی صدهزار تومان حقوق میگرفته با کسر سه و نیم درصد میشود 96.5 هزار تومان، خوب، با این اتفاق آسمان که به زمین نمیآید، اعلام بحران که نباید بکنیم که واویلا، نداریم و بدبخت شدهایم که چی؟ دشمن به من چهاردرصد ضربه زده است!
حالا اگر جوانی این در ذهنش تعریف شود، دیگر از تحریم نمیترسد و دچار جنگ روانی که سایتها و برنامههای ماهواری راه انداختهاند، نمیشود.
موسسات مطالعاتی خودشان به ما این حرف را میگویند و جوان ما میفهمد که دشمن دنبال جنگ روانی است، میفهمد که تحریم در کنار هزینه، فایده هم دارد؛ خود اقتصادانان آمریکا میگویند اگر کشوری چهار سال تحریم را تحمل کند، فایدهاش بیشتر از هزینه است، اگر این را در ذهن داشته باشیم بوضوح می بینیم که از بعد از انقلاب توسط آمریکا ما تحریم شده ای اما این فقط ضرر و هزینه نبوده، برای ما فایده هم داشته همچنان که امام فرمودند جنگ برای ما برکاتی داشت، مطمئنیم که جنگ اقتصادی هم برای ما برکات داشته و خواهد داشت.
اگر اینها در ذهن بچههای ما گنجانده نشود دشمن دانه دانه سنگر اذهان ما را فتح میکند. آدم که هیچ وقت یکباره چپ نمی کند، ما آرام آرام به جبهه دشمن میرویم؛ اول کمی نگرانمان میکند، بعد کمی منتقدمان میکند، بعد کمی مخالفمان می کند، بعد می شویم مسئول یک از گردان های فتنه!
ما توصیه شدهایم به مراقبت از هم، به مواظبت از خواهر و برادر و اقربای اطراف خود، به مواظبت از دوستانمان، امر به معروف و نهی از منکر یکدیگر، بخشی به این است که همدیگر را مراقبت کنیم؛ اینها جزو حداقلکارهای است که باید بسیج انجام دهد.
یک مشکلی که در عرصه مدیریت فرهنگی داریم که بسیج هم به آن مبتلاست، این است که مستند سازی و حرکت انباشت تجارب نداریم؛ مثلا زمانی در عرصه فعالیت های فوق برنامه، اردوی مشهد میگذاریم که این خود مستلزم الگو مدیریت فرهنگی خودش است.
یک وقت میشود شما اردو میبرید با این تفاوت که شما برنامه بیشتری دارید و اسراف کمتری دارید و ... آیا تجارب و برنامه های ما مستند شدند؟ انباشت تجربه اتفاق افتاد؟ بسیج یک سازمان یادگیرنده است؟ اگر نه اشتباهات خود را تکرار می کنیم. بسیج اگر «برنامه درسی نیمه پنهان» نداشته باشند، می بازد.
شما بلدید در حوزه «برنامه درسی ضمنی و پنهان» فعالیت کنید؟ اصلا میدانید برنامه درسی ضمنی و پنهان چیست؟
بسیج اگر برنامه درسی ضمنی و پنهان نداشته باشد و اگر بلد نباشد این را عملیاتی کند می بازد با شعار دادن و سروصدا نمیشود کاری کرد، جنگ نرم، برخورد نرم میخواهد من اگر یک نقشه عملیاتی نرم در ذهنم نباشد، چطور افسر نرمی هستم؟ من اگر نقشههایی که در بالا نوشته میشود را نتوانم بخوانم، اگر نقشه خوانی بلد نباشم چه افسر جنگ نرمی هستم؟!
مقام معظم رهبری در بحث اصلاح الگوی مصرف نقشه راهی دادهاند، آیا توان خوانش این نقشه را دارید؟ ما نشست هفتگی در دانشگاه امام صادق (ع) در خصوص تبیین پیامهای اقتصادی مقام معظم رهبری داریم که اتفاقا در مرحله نقشه خوانی هستیم، این نشستهای هفتگی یک تمرین نقشهخوانی برای خودم و بچههاست برای اینکه بلد نیستیم، الگوی اصلاح مصرف آمده و ابلاغ شده، اما خیلی ها آن را نخوانده اند، پس تو چطور افسر جنگ نرمی هستی؟ اگر شما و من افسر جنگ نرم نباشیم احتمالا باید برویم و افسر جنگ نرم از چین وارد کنیم! افسر نرم آقا کیست؟
باید رصد کاملی از فضای دانشگاه داشته باشید
اینها مراتبی هم دارند ورودی سال اول یک حدی، دانشجوی دکتری یک حدی، عضو هیئت علمی یک حدی، حوزوی یک حدی همه مشغول این صحبتها هستیم، اما هر کدام در عرصه خود و سطح توانایی های خود موظف به تکلیفیم؛ این هم حوزه پنهان شماست که یک بحث مستوفی میطلبد، ولی توصیه میکنم در حوزه برنامههای درسی پنهان، حوزههای فرهنگی، حوزههای خرده فرهنگ معارض، جریانهای فرهنگی، حداقل رصد فضاهای عمومی به شکل نرمافزاری وارد شوید.
شما باید در فضاهای مختلف دانشگاه حضور داشته باشید و بشنوید چه شبهاتی گفته میشود و چه شبهاتی شنیده میشود اگر خبر نداشته باشید شبیه این میماند که به شما گلولهای اصابت کند، اما متوجه نشوید یا دوست کناری شما ضربهای به او وارد شود و شما متوجه نشوید.
من میگویم شما باید بتوانید رصد کنید. یک دختری که روز اول محجبه و چادری وارد دانشگاه شده و بعد بدحجاب بیرون میرود، باید ببینید در چه گردونههای و چه فضاهایی به لحاظ فرهنگی، تاریخی و روانی قرار گرفته که نهایت این شده است؛ اینها را باید دقیقا رصد کرده باشید که چرا اینطور میشود، اگر رصد نکرده باشیم عملیات هم نمیتوانیم بکنیم یا عملیات هم بکنیم تخریب میکنیم و میرویم برخوردهای فیزیکی و سختافزارانه کرده و آن بیچاره را بدتر میکنیم.