به گزارش گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»، حسین شریعتمداری در سرمقاله روزنامه کیهان نوشت:
1- همه از مؤمنان بودند، دلسوخته و پاکباخته که از آزمون سخت روزهای بد حادثه نیز، روسفید و سربلند بیرون آمده بودند. آن روزها اما، شماری از آنان درباره چگونگی برخورد با منافقان، دیدگاه و نظری متفاوت با دیگر مؤمنان داشتند.
منافقان را می شناختند و خیانت آنها را به چشم خویش دیده بودند. می دانستند که در پس معرکه، با مشرکان و اشراف قریش ساخته و در همراهی با آنان جنایات بسیاری علیه مردان و زنان مسلمان مرتکب شده بودند، ولی با این همه، تظاهر سالوسانه آنان را باور کرده و با کم توجهی آمیخته به دلسوزی ناموجه- که مردم سوز بود- اصرار داشتند خیانت و جنایت منافقان نادیده گرفته شود و درحالی که کمترین نشانه ای از قطع رابطه پنهان منافقان با دشمنان تابلودار اسلام نوپای آن روز در دست نبود، بر دیدگاه و نظر خویش اصرار می ورزیدند.
اصرار این گروه که به درازا کشید، نوبت به کلام خدای سبحان و مهربان رسید؛ «فمالکم فی المنافقین فئتین والله ارکسهم بما کسبوا.... شما را چه می شود که درباره منافقان دو گروه شده اید؟ و حال آن که خدا آنان را به خاطر اعمال و کرداری که داشته اند، مردود کرده است.
آیا می خواهید کسی را که خدا - به سبب اعمال خود او- گمراه کرده است، هدایت کنید؟.... آنان- منافقان- دوست دارند که شما را نیز مانند خود به کفر بکشانند تا با آنها یکسان شوید. پس هرگز با آنان دوستی نکنید، تا آن هنگام که در راه خدا مهاجرت کنند» سوره نساء آیات 88 و .89
در کلام خدای سبحان، آن عده از مؤمنان که نسبت به حضور منافقان در ساز و کارهای تصمیم ساز و سیاست پرداز نظام اسلامی بی توجه بوده اند مورد ملامت قرار گرفته اند و این ملامت حاکی از آن است که پی بردن به خطر منافقین و آسیب های جدی و فراوانی که می توانند برای مردم و نظام داشته باشند، دشوار نبوده است، چرا که، اگر غیر از این بود، ملامت گروه یاد شده از مؤمنان- هر چند به لطافت و هشدارگونه- صورت نمی پذیرفت.
2- فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 به گواهی اسناد مکتوب و موجود، دستکم از 10 سال قبل طراحی شده بود و تمامی مراحل آن بی کم و کاست- تأکید می شود که بی کم و کاست- براساس فرمول دیکته شده مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس، به اجرا درآمده است. از 10 سال قبل، دهها تن از برجسته ترین نظریه پردازان و مدیران کودتاهای مخملی با مأموریت آموزش و آماده سازی سران و عوامل فتنه به ایران سفر کرده و مراحل مختلف و پلکانی فتنه را با هدف براندازی نظام اسلامی به آنان آموزش داده بودند که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد؛
«جان کین» رئیس مرکز مطالعات دموکراسی در لندن و دانشگاه وست مینستر انگلستان و کارشناس ارشد MI6
- سرویس اطلاعات خارجی انگلیس- دوبار در مهرماه 1378 و آبان 1383 / «یورگن هابرماس» مشهورترین نظریه پرداز «نافرمانی مدنی» در اردیبهشت ماه سال 1381/ «ریچارد رورتی» از مسئولان برجسته و بلندآوازه عملیات سری سازمان «سیا» با گرایش «جنگ های عقیدتی» در خرداد 1383/ «مانوئل کاستلز» نظریه پرداز رسمی سازمان سیا و عضو «کمیته خطر» آمریکا D.C خرداد 1385/ «جان هیک» عضو برجسته اینتلجنت سرویس انگلیس اسفند 1383/ «آلن تورن» از سرویس اطلاعاتی فرانسه زمستان 1380/ «تیموتی گارتن اش» دستیار آیزایا برلین و مشاور ارشد MI6 و صاحب نظریه معروف «فشار از پایین و چانه زنی از بالا» شهریور 1384/ «اگنش هلر» رهبر کودتای رنگی مجارستان اردیبهشت 1384/ «آدام میچنیک» از رهبران جنبش همبستگی لهستان و عوامل اصلی کودتای مخملی منجر به فروپاشی بهار 1384/ «الکساندر اسمولار» از رهبران کودتای رنگی لهستان اردیبهشت 1384/ «مایکل ایگناتیف» رهبر لیبرال های پارلمان کانادا خرداد 1384/ و.... که شرح مفصل ماموریت آنان با راهبرد مشترک و هماهنگ براندازی به درازا می کشد و امید آن که خدای مهربان توفیق نگارش کتابی همراه با اسناد و موضوع آموزشی آنان برای سران و عوامل فتنه را به نگارنده عنایت فرماید.
و اما، تمامی این ماموران برجسته، در پوشش های آکادمیک به ایران آمده و برای سران و عوامل فتنه 88 کارگاه های آموزشی برپا کرده اند.
نگاهی به موضوعات آموزشی آنها و مقایسه آن با اظهارنظرها، مصاحبه ها، یادداشت ها و تحلیل ها و تفسیرهایی که فتنه گران بر زبان و قلم داشته و دارند، به وضوح نشان می دهد که سران و عوامل فتنه در تمامی ماه های قبل و بعد از فتنه 88 و در سال های حاکمیت مدعیان اصلاحات، آموزه های برگرفته از نظریه پردازان یاد شده آمریکایی، انگلیسی و اسرائیلی را روخوانی و رونویسی می کرده اند.
و این همه جدای از آموزش ها و روابط خیانت آمیز دیگری است که سران و عوامل فتنه در خارج از کشور با کارشناسان برجسته سرویس های اطلاعاتی دشمن داشته اند.
نظیر دوبار ملاقات آقای خاتمی با جرج سوروس صهیونیست، اعزام عوامل فتنه به دفاتر دوبی و لاهه هلند که «الیزابت چنی»، دختر دیک چنی با همکاری بنیاد هیفوس در این دو کشور برپا کرده بود و.....
3- حالا نگاهی به چرخه وطن فروشانه و خیانت بار فتنه 88 بیندازید، ائتلاف آشکار با منافقین، بهایی ها، سلطنت طلب ها و مارکسیست ها- پروژه موسوم به ائتلاف سفید ریچارد هاوس- دریافت کمک های مالی از شیوخ دیکتاتور عرب، نظیر ملک عبدالله سعودی، شعار در حمایت از اسرائیل، شعار به دفاع از آمریکا، ایجاد بلوا و آشوب خیابانی، به اصطلاح هشدار درباره احتمال تقلب در انتخابات و ادعای تقلب بعد از انتخابات، آتش زدن مسجد، آدمکشی، اهانت به ساحت عاشورای حسینی(ع)، پاره کردن تصویر مبارک حضرت امام(ره)، حذف قید اسلام از جمهوری اسلامی ایران، سنگباران عزاداران نمازگزار در روز عاشورا و در همان حال، حمایت های بی پرده و آشکار آمریکا، اسرائیل، انگلیس و اتحادیه اروپا از فتنه گران و ده ها و صدها جنایت دیگر را چگونه می توان بیرون از دایره وطن فروشی و ماموریت بیرونی سران و عوامل فتنه ارزیابی کرد؟
4- با کسانی که فتنه 88 و جنایات فتنه گران را دیدند و سکوت کرده و پا پس کشیدند و امروزه زبانی را که آن روزها به کام کشیده بودند، به نق زدن دراز کرده اند حرفی نیست، چرا که خود را به خواب زده اند و به خواب رفته نیستند که با نهیب و هشدار، بیدار شوند.
اما با برخی عزیزان و مخصوصا یکی از برادران بزرگتر و بزرگوار نگارنده، این سخن در میان است که آیا هیچیک از خیانت ها و جنایات یاد شده- که فقط اندکی از بسیارهاست- قابل انکار است؟!
اگر قابل انکار نیست- که نیست- پرسش بعدی آن است که چرا و با استناد به کدام معیار و ملاک اسلامی، قانونی، منطقی و حقوقی می توان انبوه جرم و جنایاتی را که سران فتنه88 مرتکب شده اند نادیده گرفت و آنان را «فتنه زده» دانست و نه «فتنه گر»؟!
تردیدی نیست که مدیریت بیرونی فتنه با مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس بوده است و این واقعیت غیرقابل انکاری است که مقامات رسمی مثلث یاد شده نیز هرگز آن را انکار نکرده اند ولی چه کسانی دستورالعمل این مثلث بیرونی را در داخل کشور به اجرا درآورده و دنبال کرده اند؟!
«فتنه زده» افراد و جماعتی بودند که از هویت واقعی سران فتنه به عنوان «ستون پنجم» دشمن خبر نداشتند و دیدیم که به تدریج پا پس کشیدند و در یوم الله ماندگار و بی نظیر 9 دی با توده های چند ده میلیونی مردم علیه فتنه گران همصدا و همراه شدند.
نه سران فتنه که آگاهانه و عامدانه و با برنامه ریزی قبلی- آنگونه که به نمونه هایی از آن اشاره شد- برای براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و فروش میهن اسلامی به قدرت های استکباری ماموریت گرفته بودند.
این برادر بزرگوار از میزان ارادت نگارنده به ایشان باخبر است.
جایی فرموده اند «من به عنوان یک شهروند ایرانی...» که باید گفت؛ حضرتعالی به حق یکی از استوانه های پایدار و ماندگار نظام و انقلاب هستید ولی به مصداق «که مور ران ملخ می برد سلیمان را» از محضر استاد اجازه می خواهم با تواضع خدمتشان عرض کنم که براساس واقعیت ها و اسناد غیرقابل انکار مورد اشاره، سران فتنه 88 و مدیران آمریکایی و اسرائیلی و انگلیسی و در یک کلمه مدیران غربی و عبری و عربی آنها، سر و ته یک کرباسند.
حسین شریعتمداری