به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، در آخرین به روز رسانی وبلاگ «زمبور» آمده است:
همه فیلمهای توکلی از منظومه فکری خاصی برخوردارند و به دلیل این چهارجوب بندی هویتی خاص، شخصیتها اجازه جَوَلان اجتماعی مناسبی پیدا نمیکنند و مجبورند با دست و سرو پای قطع شده، رفتارهایی متناسب قاب ساختة کارگردان بخود بگیرند. به همین دلیل است که فیلمهای توکلی به شدت جامعه گریز و انزوا طلبند.
هر 4فیلم پابرهنه دربهشت، پرسه درمه، اینجا بدون من و این یکی آسمان زرد کم عمق، نگاه و قالب بندی محتوایی مشابهی دارند. اومانیستی، سیاه نما و نهیلیستی. یعنی پایههای اصلی شکل دهنده سینمای شبه روشنفکری غرب زدة پس ازانقلاب اسلامی. آسمان زرد کم عمق البته فیلمی است دور ازانتظار ازتوکلی وبا فاصله زیاد ازسه اثر قبلی حتی ازنگاه فنی. قصهای ازهم گسیخته و بدون انسجام درونی درفضایی سردو هولناک. خانة متروک فیلم به نظر نمادی از جامعه است. جامعهای که جوانهای امروزش روانی و له شده و جوانهای دیروزش، باید فقط برای مرگ به آن بازگردند. به همین دلیل شاید به نظر تماشاگر برسد که همه اجزای این خانه، نمادهایی برای القای این فکر است. اما به نظر من فیلم کوچکتر از آنست که تا این اندازه بها بگیرد.
ازتصویر برداری نه چندان دلچسب و دوربین روی دستهای بیمورد گرفته تا برفهایی تصنعی درحیاط که نشانهای در درختهای بک گراند همان نما ندارند. ازمضمامین مشابه این چهار فیلم برمیآید که بهرام توکلی قدم درراه یک نهیلیسم مضمن نهاده که پیش ازاو موجب خودکشی صادق هدایت1ها وغزاله علیزاده2ها شد. دردو فیلم آخر توکلی دو دیالوگ کاملاً مشابه با همین مضمون به چشم میخورد. دراینجا بدون من و پس از فشار آوردن مشکلات به خانواده، در سکانسی که خانواده دور میز غذا جمع شدهاند، مادر – یا یکی دیگر که الآن به خاطر نمیآورم – بدون زمینه سازی و هر مقدمه و مؤخرهای به بقیه میگوید نظرتون چیه که شیر گازو باز کنیم و همه راحت بشیم. درسکانس مشابه فیلم آسمان زرد کم عمق، مهران بازهم بدون دلیل و منطق داستانی، درماشین به غزل میگوید. دارم شک میکنم اون تصادفی که همه خانوادت کشته شدن، یک اتفاق بود یا خودت به عمد فرمونو پیچوندی!؟
[1] - ازنویسندگان ضد دین ایرانی، صاحب اثرمشهور بوف کور. متولد1281 در تهران، مرگ در اثر خودکشی با گاز 19 فروردین 1330 در آپارتمان اجارهای مکرر، خیابان شامپیونه.
[2] - فاطمه (غزاله) علیزاده متولد بهمن 1327 درمشهد، نویسنده رمان مشهور خانه ادریسیها ست. او که از بیماری سرطان رنج میبرد، بعد از دو بار خودکشی ناموفق، سرانجام در 21 اردیبهشت 1375 در روستای جواهرده رامسر، خود را از درختی حلقآویز کرد.