کد خبر:۲۲۶۶۴۳

«هیچ کجا هیچ کس»؛ فیلمی که همه‌اش هیچ است

اگر فیلم «هیچ کجا هیچ کس» برای عموم مردم هیچ نکته‌ای ندارد، اما یک نکته‌ مهم برای کارگردانش کاملاً محسوس است؛ آن هم اینکه ...
گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ وقتی در سال 1994 کوئنتین تارانتینو فیلم زیبای «پالپ فیکشن» (Pulp Fiction) را ساخت، همگان فهمیدند که با روایت «غیر خطی» نیز می‌توان فیلم خوب و جذاب ساخت که هم به مذاق منتقدان خوش بیاید و هم کام مخاطب عمومی را شیرین کند.
 
خود او تقریباً 10 سال بعد در دو گانه‌ «بیل را بکش» (Kill Bill) همین روش را دوباره امتحان کرد و جواب گرفت، البته گونه‌ پیچیده‌تر همین تنوع روایت را در فیلم «یادگاری» (Memento) ساخته‌ کریستوفر نولان نیز می‌توان مشاهده کرد.
 
هر چند الگو گرفتن از نمونه‌های موفق سینمایی هیچ اشکالی ندارد، اما این کار باید روش‌مند و بر اساس چارچوب مشخصی صورت بگیرد؛ یعنی الگوی مورد نظر باید درست شناخته شود، بومی شود و از همه مهم‌تر به بهترین شکل پیاده شود.
 
کارگردان فیلم «هیچ کجا، هیچ کس» نیز ظاهراً خواسته از فیلم‌هایی که در بالا به آنها اشاره شد و نیز سایر نمونه‌های مشابه آنها استفاده کند، اما به هیچ عنوان در این کار موفق نبوده است.
 
این فیلم سوژه‌ای است تکراری که داستانی یک خطی دارد: «چند نفر به خاطر مشکلات مالی نیاز به پول زیادی دارند و برای این منظور قصد دارند دست به آدم‌ربایی، اخاذی و سپس فرار از کشور بزنند.»
 
شیبانی که پس از دو فیلم «زهر عسل» و «صحنه‌ جرم، ورود ممنوع» این بار به سراغ فیلمی به ظاهر روشنفکرانه رفته است، با استفاده از تعداد زیادی بازیگر خوب و مطرح، نیم‌نگاهی نیز به گیشه دارد، اما به دلیل ضعف‌های مفرط، نتیجه‌ کار بجز فیلمی خسته‌کننده با بازی‌هایی کاملاً معمولی چیزی از آب در نیامده است.
 
کارگردان برای آن که فیلمنامه‌ و بازی‌های بشدت معمولی فیلم خود را از دید مخاطبان پنهان کند، به جای روایت ساده و مستقیم داستان، به بهانه‌ استفاده از روایت غیرخطی، کلیه‌ سکانس‌ها را به هم ریخته و فقط باعث سردرگمی بیننده شده است. شاید روش بیان غیرخطی برای برخی فیلم‌ها روش خوبی باشد، اما در صورتی که قاعده‌های آن نظیر ترتیب منطقی سکانس‌ها و گره‌افزایی و گره‌گشایی‌های درست و بموقع در فیملنامه رعایت شود، اما «هیچ کجا، هیچ کس» هیچ آداب و ترتیبی ندارد و قطعه‌های پازل فیلم بدون هیچ دقتی و کاملاً در هم و بر هم کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند.
 
جایی از فیلم گرهی در ذهن مخاطب به وجود می‌آید که قبلاً به آن پاسخ داده شده است. رفت و برگشت‌های زمانی و مکانی فیلم نه تنها هیچ جذابیت و تعلیقی به فیلم نیفزوده، بلکه باعث گیج ‌شدن بیننده ‌گردیده است.
 
در یک کلام باید گفت که این فیلم نه تنها به هیچ کجا و هیچ کس تعلق ندارد، بلکه اصلاً هیچ چیز دیگری نیز - بجز اندکی فیلمبرداری خوب - ندارد و همه‌ فیلم هیچ است.
 
اگر چه این فیلم برای عموم مردم هیچ نکته‌ای ندارد، اما یک نکته‌ مهم برای کارگردان در فیلم کاملاً محسوس است؛ آن هم اینکه به فیلم‌سازان یاد داده است که اگر فیلمنامه‌ خوب نداشتید، برای آن که کسی به شما ایراد نگیرد سکانس‌ها را به هم بریزید و یک آش شلم شوربا به بینندگان تحویل دهید، هر کس هم که اعتراض کرد، بگویید که این یک فیلم روشنفکرانه است و شما چیزی از آن سر در نیاورده‌اید! همین!
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار