گروه فرهنگی«خبرگزاری دانشجو»؛ چند سالی است که جشنواره فیلم فجر را تحریم کرده ام! چند سال پیش یکی دو تا فیلم را رفتم و دیدم و بسکه بیهوده بودند دیگر دلم نمی آمد وقتم را آن جا تلف کنم. البته در این مدت طبعا فیلمهای خوب هم ساخته شده اند و خدا خیر بدهد سازندگانشان را اما به نظرم خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج ! سینمای ما خشت اولش کج است و جشنواره فجر هم در ادامه این خشت کج برآمده است. برای دیدن تصویر خودمان در آینه سینما باید همت بیشتری داشته باشیم و خانه ای بسازیم در شان ملت ایران . ملت که گفتم منظورم ملت ی است که در تعبیر بسم الله و بالله و علی مله رسول الله آمده است . وگرنه من به این اصطلاح وطن که غربیها انداخته اند در دهان روشنفکران ما و از این منجنیق دارد مدام شلیک می شود به قلعه افهام ما، اعتقادی ندارم. و خود آن ها هم اعتقادی ندارند که بین اینهمه کشور اروپایی لغو ویزا شده است و آلمانیها کمر پول ملی شان را شکستند برای تقویت پول واحد اروپایی یعنی یک ایثار ملی ! آن هم در حد کامیکازه و انتحاری و اینها، در ثانی به تعبیر استاد معلم آن که حب الوطن از خلق به ایمان می خواست / محو این کنگره را از بن دندان می خواست! وطن در تفکر ما این نیست!
بگذریم. امسال جشنواره فجر برایم جذاب شده بود چون شنیده بودم از دوستان که چند فیلم خوب هست مثل تنهای تنهای تنها که گویا به همت برادران احسان و ادریس عیدی پور - که خدا خیرشان بدهد- در بوشهر ساخته شده و با هزینه ای اندک و یا سر به مهر هادی مقدم دوست -که خدا به زندگی و فکر و ذکرش برکت بدهاد- و یا ...
خلاصه جشنواره برایم در این حد جذاب شد که بنشینم و اختتامیه را از شبکه نمایش ببینم. مانی حقیقی که اصلا از فیلم ها و مصاحبه هایش خوشم نمی آید جزو هیئت داوران بود و خوشحال شدم که دیدم جزو داوران است چرا که مملکت فقط مال من نیست بالاخره مال او هم هست و من حق ندارم از دیدن قیافه اش حالم به هم بخورد و باید با همدیگر تعامل و همکاری هم داشته باشیم، بخاطر کشورمان و سرنوشت مشترکمان وگرنه قطر و عربستان می آیند و گلشیفته وار نفت و مفت ما را در آغوش می کشند و آقایی منطقه را مال خود می کنند و هی هم پول خرج می کنند تا امثال من و مانی حقیقی توی خیابان هی بدویم دنبال هم و همدیگر با به انحای مختلف در نت و خیابان و اینها تعقیب و محاکمه کنبم و ... انگلیس و رفقاش هم که در یکی دو قرن اخیر زبان فارسی را در هند برانداخته اند و دارد در افغانستان هم همین کار را می کنند، برای ما یک سری شبکه فارسی زبان می زنند و در آن به شیک ترین صورت سخن چینی می کنند و دو به هم زنی تا ما هی در خیابان ها دنبال هم بدویم و بدویم و بدویم و در نتیجه قطر که یک قطره کشور هم نیست بشود آقای جهان اسلام و ...بگذریم.
(و ما ادراک که چه جالب است قیافه روشنفکری که چشمهایش صبح از تماشای بی بی سی و چی چی چی فارسی پف کرده!)
در ادامه پگاه آهنگرانی که قبلا برای شبکه دولتی انگلیس کار کرده بود و به خاطر این کار بازداشت هم شده بود، جایزه گرفت که خوشحال شدم که رویکرد دولت ما جذبی است و می خواهند سرنوشت گلشیفته غیر دولتی! تکرار نشود و من از بازی آهنگرانی خوشم می آید هر چند از آن مسخره بازی خوشم نیامد، گلشیفته را هم دوست داشتم بخاطر بازی درخشانش در میم مثل مادر . یک بنده خدایی که به نظرم تهیه کننده بود جایزه بهترین فیلم را برای دهلیز گرفت و بعد کنایه ای به هیئت داوران زد و رفت که به نظرم کار نادرستی بود. خب وقتی پذیرفته ای و آمده ای حق نداری متلک بیندازی و این نباید رویه باشد و کسی نباید به خود اجازه بدهد به این راحتی هم جایزه بهترین فیلم را بگیرد و هم به کارگردان دیگری و هیئت داوران متلک بیندازد و کامشان را تلخ کند به طوری که داور برافروخته شود و بیاید جوابش را بدهد، بنده خدا- آن طور که رفقای ما گفته اند- تو فیلم ساخته ای درباره قصاص و لابد با هنر تلاش کرده ای بگویی هر چند حق شماست ولی خب در عفو لذتی است که در انتقام نیست. بعد این طور مسخره می آیی همکار کارگردانت را که جایزه گرفته و داور را می رنجانی، یک ذره فکر کن ببین چه کار داری می کنی و آیا سر و ته ماجرا به هم دست تکان نمی دهند!؟ ولو با نیت خیر!
بعد هم یک عده جایزه گرفتند و تکه انداختند و اینها که به نظرم همه نادرست است . مثلا خانم ملک جهان خزاعی که آمده بود جایزه یک نفر دیگر را اعلام کند، بی هیچ ربطی حرفی درباره اینکه چرا فلانی جایزه نگرفت زد، هر کسی سلیقه ای دارد، خب بنده خدا این کار تو اهانت به هیئت داوران است به هر حال یک قراردادی و قانونی شده که یک عده داور باشند و این ها هم که کم آدمهایی نبوده اند. یکی دو تاشان از بهترین کارگردانان کشورند و بهروز افخمی هم با اینکه آخرین اثرش یک افتضاح بود و از عواملی که باعث شد من جشنواره فیلم فجر را تحریم کنم به هر حال فیلم خوب در کارنامه دارد و ....خب این چه ادبیاتی است؟ شما معلم اجتماع می دانید خودتان را؟ و روشنفکر!؟ عجبا! این کارها که با کارهای امروز سیاسیون ما خیلی تفاوتی ندارد! اینها بعد می آیند می گویند مثلا چون رئیس جمهور ما قانونگرا نیست من قبولش ندارم، خب تو برای چند میلیون جایزه که حق خودت می دانی اعتبار قانونی را که خودت پذیرفته ای زیر پا می گذاری، چرا ایشان را محق نمی دانی که برای چیزهایی مهم تر و بالاتر که حق می داند یا حق خودش می داند، همین کار را بکند
یکی از بدترین قسمت های اختتامیه و رسوایی واقعی روشنفکری ما وقتی بود که قرار بود کاندیداهای بهترین بازیگر مرد معرفی شوند، اینجا بود که حبیب رضایی هنرمندی خود را بروز داد و باعث شد من این پست را بنویسم! طرف خجالت نمی کشد! قرار شده تو فقط یک دو خط چند تا اسم را بخوانی و خدا را شکر که توان و مقدورات تو بیشتر از این نیست،-ضرب المثلی هم هست که نمی نویسمش- آن وقت جنابعالی کی هستی که اسم فیلم را حذف می کنی؟ خب بنده خدا لااقل به اکبر عبدی احترام بگذار! بازیگری که واقعا حقش بود سیمرغ بگیرد، و به خاطر همین فضای منحوس نگرفت! عجیب نیست بازیگری که آن قدر طنز بازی کرده که تا قیافه اش را می بینی می خندی، موفق شده نقشی را بازی کند که کاملا برعکس این ذهنیت است و به گواهی گریه های مخاطبان در سینما- به قول مبین اردستانی از رفقای ما- از پس بر آمده، بعد سیمرغ نگیرد!؟ خب معلوم است که همین فضای سنگین دست هیئت داوران را بسته البته احتمالا! خدا عالم است!
بعد از این صحنه زشت که تعریف کردنش هم زشت است! به فکر افتادم که بابا یک جشنواره ای که در آن به همکار دولت دشمن و متخاصم که در ادبیات سیاسی معنی اش مشخص است هم جایزه می دهند و این قدر با تساهل برخورد می کنند، و یا به تعبیری با بزرگواری ، چرا شاهد این صحنه زشت است؟ واقعا این جماعت که مدعی تساهل و روشنفکری و تحمل مخالف اند اگر کار دستشان بود چه می کردند؟ طرف زورش می آید اسم را بخواند آن هم نه به احترام کارگردان که به احترام دو هیئت داوری بخوان ! بخوان برادر ! چراغی را که ایزد برفروزد هر آنکس پف کند، ریشش بسوزد! بخوان که فردا نامه ات را به دستت می دهند و می گویند بخوان! بخوان !
(خوب است من هم بنویسم ای وزارت ارشاد مثل قصه جعلی یهود بنی قریظه عمل کن با این گروه، یعنی به فتوای جناب سعد بن معاذ همان کن که خودشان در چنین مواردی عمل می کنند.
خب حالا فرض کنید این جایزه های بالای بیست میلیونی دست آقای روشنفکر و گلی به اسم حبیب رضایی یا هرچه بود! واقعا چه می شد؟ آدم از فکرش هم می ترسد! اینها کی اند دیگر؟ خیلی عجیب است! خیلی خیلی ! تو در جشنواره ی دهانت که چار تا دندان سالم و مصنوعی و یک دو لب ناقابل بضاعتت است و همنوازی چند تار صوتی، دلت نمی آید اسم (مسعود ده نمکی ) یک بنده خدایی را ببری که برای اعتقاداتش و برای حفظ تو و امثال تو بارها تا پای مرگ رفته، او هم به تو نقد دارد و تو هم به او و من هم به هر دو تایتان! ، و حالا هم به هر حال فیلم ساخته و از میلیونها تماشاچی در چند سال پیاپی خسته نباشی و خداقوت گرفته ! و آخرین کارش هم به گواهی دو هیئت انتخاب و داوری در این حد،جزو بهترین های امسال است و آن وقت این همه بغض و کینه ! بابا روشنفکر! بابا تحمل مخالف ! ای ول ایوله ای ول! روشنفکرا رو ای ول! روشنفکر ما رو ای ول!
بعد هم آقای حمید فرخ نژاد در همین فضای کاملا روشنفکرانه در همین راستا آمد و از همین حرفها زد و خوشحال هم بود که یک عده دارند تشویقش می کنند، یک عده که می دیدشان و هیچ فکر نکرد که خب عده و گروه های زیادی هستند که شما نمی بینی شان و عده های زیادی هستند که شما را می بینند مثلا ملائکه بی شمار الهی و ...