گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ این روزها باز هم حال و هوای شهرهامان بوی اسفند و گلاب و اشک مادران و پدرانی را گرفته که سال هاست قاب چشمانشان به در خانه گره خورده تا شاید خبری، نشانی یا حتی نسیمی از عطر فرزندانشان را پذیرا باشند.
به بهانه تشییع و تدفین پیکر مطهر 176 شهید در 29 استان کشور پای حرف های سردار گمنامی نشستیم تا روایتی هر چند کوتاه از معراج شهدای تهران بشنویم؛ دوستی می گفت: میخواهی بروی به بهشت، برو به این آدرس؛ خلوتی در بهشت: تهران، خ بهشت، کوچه معراج، «معراج شهدا»
به قول سید مرتضی آوینی که می گفت «شرف المکان بالمکین»، اعتبار مکان ها به انسان هایی است که در آن زیسته اند؛ معراج شهدا هم از این قانون خدایی بی نصیب نمانده و از سال 60 تا امروز، تقریباً هر چه شهید داده ایم گذری به این نقطه از زمین - بلکه آسمان - داشته اند.
سرهنگ ابراهیم رنگین، مسئول اطلاعات و آمار کمیته مفقودان ستادکل نیروهای مسلح و مسئول ستاد معراج شهدای مرکزی یکی از آنهایی است که سال هاست با شهدا زیسته و حتی حالا هم که دیگر خبری از جنگ و جهاد رزمی نیست، ایشان و دوستانشان بی وقفه در حال کارند.
این روزها هم که عاشورای فاطمیه با برگشت ده ها شهید مفقود رنگی دیگر به شهرها داده، معراج شهدا پر جنب و جوش تر به کار خود ادامه می دهد تا شهدای شناسایی شده را به آغوش خانواده ها برساند و گمنامان شهید را به گوشه گوشه شهرهامان برساند، شاید کمی از غربت ما خاک نشین ها کم شود.
«خبرگزاری دانشجو» - از نحوه شکلگیری معراج بفرمایید؟
رنگین: زمان جنگ اسم این مرکز، ستاد تخلیه شهدا بود که بعدها توسط سردار باقرزاده اسم ستاد معراج شهدا روی آن گذاشته شد، ما زمان جنگ سه نوع معراج داشتیم؛ معراج اولیه (یگان)، معراج ثانویه و معراج اصلی. معراج اول نزدیک خط بود، معراج دوم؛ معراج غرب (قرارگاه نجف) شهرکرمانشاه و معراج شمال غرب (قرارگاه حمزه) شهر ارومیه و معراج جنوب(قرارگاه کربلا) در شهر اهواز و اندیمشک و معراج سوم که در بعضی از شهرهای استانها مثل اصفهان، تبریز، مشهد، رشت، کرمان، شیراز، ساری، بوشهر، بندرعباس و برخی دیگر از شهرها قرار داشت و معراج مرکز در تهران که در همین مکان بوده است.
در معراج دوم، یعنی معراجهای کرمانشاه، ارومیه و اهواز کار شناسایی شهدا و اعزام انجام میگرفت و شهدایی که مربوط به مرکز کشور و شمال، شمال غرب و شرق کشور بودند به معراج مرکز (تهران) اعزام، و پس از شناسایی کامل از آنجا به معراج شهدای شهرها اعزام می شدند.
کلیه شهدای مجهول الهویه که در معراج قرارگاهها شناسایی نمیشدند به معراج مرکز فرستاده میشدند، یعنی کار شناسایی شهدای مجهول در تهران صورت میگرفت. اگر امکان شناسایی وجود نداشت، از آنها عکس می گرفتند و جهت رؤیت خانواده معظم شهدا به معراج شهدای شهرها می رفتند که بعضاً شناسایی میشد. سایر شهدا که شناسایی نمیشدند، در بهشت زهرا یا اگر مطمئن میشدند که مربوط به استان دیگری است، به صورت شهدای گمنام در آن استان دفن میشدند، بنابراین میتوان گفت پیکر مطهر 70 تا 80 درصد شهدای دفاع مقدس در زمان دفاع به همین مکان منتقل میشد.
شکلگیری این مکان در سال 1360 توسط سرهنگ تاجیک، یکی از برادران پاسدار جانباز انجام گرفت و تا چندین سال مسئولیت معراج مرکز به عهده همین برادر بود که زحمات زیادی کشیدند.
ایشان علاوه بر نیروهای نظامی (سپاه، ارتش، ناجا و بسیج) از کمک نیروهای مردم همین محل و کسبه بازار جهت آماده سازی و اعزام شهدا استفاده میکردند که البته در حال حاضر نیز به همین منوال اداره میشود.
«خبرگزاری دانشجو» - شما از چه سالی در معراج حضور داشتید؟
رنگین: من در سال 62 وارد تعاون سپاه شدم، ولی از سال 70 در معراج تهران هستم.
« خبرگزاری دانشجو» - چه مراحلی برای شناسایی شهدای تازه تفحص شده صورت میگیرد؟
رنگین: اولین بار بعد از دفاع مقدس با شکلگیری کمیته جستجوی مفقودین در دو منطقه عملیاتی پنجوین و فکه در اواخر سال 69، کار تفحص پیکر مطهر شهدا آغاز شد؛ اولین کار این ستاد که معاونت اطلاعات و آمار کمیته مفقودان نیز هست، شناسایی ابدان مطهر است.
معمولاً اعظم شناساییها از روی پلاک هویت صورت میپذیرد؛ در صورت نبود پلاک، اسامی که روی لباس نوشته شده، کارتهای شناسایی و سایر مدارک بدست آمده از تفحص، با آمار مفقودان چک شده و بعد، مراحل تکمیلی شناسایی انجام میگیرد. در نهایت از بقایای پیکر شهدا DNA می گیرند و با استفاده از نتایج آزمایش، شناسایی کامل میشود.
«خبرگزاری دانشجو» - سن شهدای گمنام چطور برآورد میشود؟
رنگین: سنگذاری از روی آناتومی و استخوانها توسط متخصصان این امر انجام میشود.
«خبرگزاری دانشجو» - بین شهدای ایرانی و جنازههای عراقی چطور تفکیک قایل می شوید؟
رنگین: اول اینکه لباس شهدای ما متفاوت بود، کلاه خودها، کوله پشتی، وسایل، شعارهایی که روی لباسها و وسایل بچهها نوشته میشد و سربندهای ما کاملاً شهدا را از عراقیها مجزا میکند. ضمناً وقتی یک منطقه توسط رزمندگان آزاد میشد، به دلیل مناسبسازی برای استقرار نیروها، جنازههای عراقی را جمع آوری و دفن میکردند و همین کار را عراقیها نیز انجام میدادند.
در خطوط حائل هم پیکر شهدای ما با استفاده از راهنمایی فرماندهان گردانها و گرونها یا طبق نقشههایی که در همان زمان اعلام کرده اند، قابل شناسایی هستند. از نظر ژنتیکی و آناتومی نیز تفاوتها قابل تشخیص هستند و همچنین محورهای عملیاتی کاملاً مشخص است.
ما چه در خاک خودمان در اوایل تفحص و چه هم اکنون در خاک عراق، پیکر سربازان عراقی را نیز تفحص میکنیم و تحویل کشورش میدهیم که همیشه در هر مبادله جنازههای عراقی چند برابر بوده است، یعنی اینکه بچههای تفحص با شناختی که از مناطق و مکانها پیدا کردهاند، کاملاً این موضوع را تشخیص میدهند؛ هم اکنون که در مناطق عملیاتی فاو مشغول تفحص هستند، تمامی این نکات اجرا میشود.
«خبرگزاری دانشجو» - واکنش خانواده هایی که شهدایشان بعد از سال ها برمی گردند، چگونه است؟
رنگین: مادر یک شهید بسیجی که از محله خزانه تهران اعزام شده بود، بسیار تشکر می کرد و می گفت: آدم وقتی یک چیزی را 20 سال پیش در جایی گم کند باز وقتی از آن خیابان رد می شود، ناخودآگاه به دنبالش می گردد؛ شما گمشده 20 ساله من را برایم آوردید. انتظار مادرانه را بجز مادرها کسی نمی تواند توصیف کند.
خیلی از خانواده های مفقودین تماس می گیرند و پرس و جو می کنند. مادران شهیدی بودند و هستند که مرا مدیون کرده اند، اگر پیکر مطهر فرزندشان برگشت اولین کسانی باشند که باخبر می شوند.
مادر شهیدی بود که عمل قلب انجام داده بود و خانواده اصرار داشتند بدون اینکه به ایشان گفته شود شهید را ببرند؛ چون احتمال می دادند با این وضعیت قلب نتواند تحمل کند و نهایتاً وقتی مادر متوجه شد و به معراج آمد، گفت: من احساس می کنم الان که محمدم را دیدم قلبم بهتر شد.
خیلی از شهدا اصلاً موقع شهادتشان فرزند یا خواهر و برادرشان به دنیا نیامده بود؛ ما شهیدی داشتیم که برادرش بعد از شهادتش به دنیا آمده و اصلاً در این وادی ها نبود، ولی وقتی بالای سر برادرش آمد، خیلی فرق کرد. در همین سالن شهدا، زمان هایی که شهید هم نداریم، باز می آیند و نماز می خوانند؛ چون مکان، مکان مقدسی است، اگر هم ساخت و سازی در این جا صورت گیرد، به سالن شهدا دست نخواهد خورد.
ما مطمئنیم روح شهدا حاضر است و نظارت دارند.
«خبرگزاری دانشجو» - چه تعداد شهید مفقودالاثر یا مفقودالجسد داریم؟
رنگین: تقریباً 11هزار شهید مفقودالاثر یا مفقودالجسد وجود دارد که حدوداً 5000 نفر از این موارد به صورت شهید گمنام در دوران دفاع مقدس و پس از آن تا کنون دفن شده اند و نزدیک به 6000 شهید در مناطق عملیاتی یا اردوگاه های عراق - که در زمان اسارت به شهادت رسیده اند - هنوز باقی مانده اند که باید تفحص بشوند.
«خبرگزاری دانشجو» - برای زیارت شهدا می توان به معراج آمد؟
رنگین: بعد از اتمام کارهای شناسایی تا زمانی که اعزام صورت بگیرد، می توان برای زیارت آمد. خیلی از دانشگاه ها، مدارس و ادارات می آیند، ولی از قبل باید هماهنگی صورت بگیرد.
«خبرگزاری دانشجو» - از شهید عبدالله علایی بگویید که پیکرش بعد از 13سال سالم بود.
رنگین: اینکه می گویم بدن سالم بود این تصور را نداشته باشید که مثلاً الان همین طور که من هستم به این شکل بوده؛ اولین چیزی که از بین می رود، موهای بدن و چشم است. دست و پاها از هم جدا می شود. وقتی ما می بینیم موها هست، حتی مژه ها و چشم و گوشت و بدن به هم چسبیده، می گوییم این پیکر سالم است.
خود مادر شهید علایی می گفت غسل جمعه اش ترک نمی شده حتی وقتی در منطقه بود، هم انجام می داد.
کارهایی که بزرگان توصیه می کنند، حتماً حکمتی دارد و روی این دنیا هم اثر می گذارد. آنها هم بچه های کوچه و بازار خودمان بودند با هم شوخی می کردند، منتهی یکسری نکات را رعایت می کردند و از خدا هم می خواستند که شهید بشوند.
شهدا واسطه ما هستند. شما اگر بخواهید جایی بروید، اگر معرف داشته باشید، برخورد طرف فرق می کند، چون نسبت به شما شناخت دارد. اگر این شهدا هم سفارش ما را بکنند، مطمئناً سرنوشت ما فرق می کند.
«خبرگزاری دانشجو» - بعد از این همه سال راز ماندگاری شهدا و جاذبه آن برای نسلی که زمان جنگ حتی به دنیا هم نیامده بود، چیست؟
رنگین: از هر کدام از بچه های جنگ سوال کنید، می گویند اگر کسی حتی از اول هم داوطلب نیامده باشد، مثلاً سرباز بوده باشد، می رفت و عاشق می شد؛ آنجا هیچ فرقی بین فرمانده و آدم عادی نبود. همه کنار هم و یک جور بودند. من مطمئنم و این را با یقین می گویم ایامی که بچه ها برای راهیان می روند، شهدا هم هستند؛ شهید یعنی شاهدی که ناظر بر ماست. وصف شهدا در کلام نمی گنجد. شب های جبهه جور دیگری بود، همان گونه که از بزرگان نقل کرده اند، «به هر چه می خواهی برسی، از شب برس.»
در ستون که حرکت می کردیم، نماز شبشان را می خواندند، دل از دنیا کنده بودند. روح این شهدا در مناطق عملیاتی و معراج حاضر و بر اعمال ما ناظرند.
«خبرگزاری دانشجو» - برای شناخت بیشتر شهدا برای نسل جوان که زمان جنگ نبودند و این فضاها را درک نکرده اند، چه توصیه ای دارید؟
رنگین: من همیشه به فرزندانم، سربازها و بقیه توصیه می کنم وصیت نامه شهدا را مطالعه کنند. شاید بتوان گفت که اغلب شهدا، زمانی وصیت نامه را می نوشتند که از شهادت خود مطلع بودند. هر کسی وصیت نامه ها را بخواند، اصل مطالب دستش می آید.
التماس دعا
ياعلي