به گزارش گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، طنز با پیشرفت هایی که داشته خواه در عرصه رسانه های مکتوب و یا تصویری دچار نزول شده است. در این زمینه به سراغ ابوالفضل زرویی نصرآباد، طنزپرداز پیشکسوت کشورمان رفتیم تا ریشه های این بحران حاکم بر طنز را بیابیم.
این گفت و گو به مناسبت سالروز تولد این شاعر و نویسنده طنزپرداز روی سایت پایگاه خبری حوزه هنری قرار گرفته است.
آقای زرویی با توجه به تغییراتی که در دوره های مختلف ادبی بر روی آثار مکتوب شاهد بوده ایم، به نظر شما گذر زمان چه تاثیری بر روی ادبیات و طنز مکتوب داشته است؟
با گذر زمان هر پدیده ای دستخوش دگرگونی هایی می شود، به طور مثال رمان های طولانی و مفصلی که سراسر توصیفات مسائل جزئی بودند در بین مردم جایشان را به هایکو و یا داستان های مینی مال داده اند که از چند سطر فراتر نمی روند. چنانچه شاهدیم مخاطب امروز دیگر نمی تواند رمان های بالزاک یا الکساندر دوما را خوانده و با آن دچار هیجان شود؛ چرا که خواهان ایجاز است و در برخورد با این نوع آثار کتاب را رها کرده و نمی خواند، در حالی که همین کتاب ها تا چندی پیش مخاطبینی داشت که بارها و بارها آن را می خواندند.
مخاطب امروز آن چنان که زندگی اش اقتضا می کند دیگر بالزاک و دوما را جذاب نمی یابد و مطالعه داستان های مینی مال و هایکو را جایگزین این کتاب ها کرده است و حتی اگر بی سر و ته هم باشند باز به خاطر اینکه مطالعه شان وقتی از او نمی گیرد نسبت به آن رغبت نشان می دهد و خلاصه اینکه همه چیز را فشرده می طلبد. در این بین حتی تعریف ایجاز نیز دستخوش دگرگونی و یا آسیب شده؛ چرا که در گذشته ها ایجاز به معنای این بود که جان کلام در نهایت کوتاهی و همراه با صراحت به مخاطب منتقل شود، دنیای امروز از این ایجاز تنها صراحت را به کار گرفته و جان کلام را به فراموشی سپرده است.
یعنی شما معتقدید که مخاطب امروز به نتیجه و یا خط پایان می اندیشد و نه چیز دیگر؟ مخاطب طنز را هم این گونه می بینید؟
بله، همین طور است. بگذارید با مثالی این موضوع را توضیح دهم، وقتی لطیفه ای را برای کسی تعریف می کنیم، می بینیم منتظر است تا خیلی زود به پایان برسد و بیش از یک دقیقه طول نکشد، این تعجیل انسان امروز برای رسیدن به نتیجه و یا خط پایان در مورد هر چیزی موجب شده تا خالقان اثر نیز بنا به ذائقه وی تغییر رویه دهند و آثاری در جامعه تولید شود که خالی از عمق و کیفیت بوده و تنها شرایطی را برای مخاطب ایجاد کنند که بدون آن که زیاد فکر کند لذت ببرد و بی آن که در پی یافتن نشانه و یا به اصطلاح پیچیدگی های هنری باشد تنها حالت تفریحی داشته باشد و بس.
پیش از این ایجاد شرایط بسیاری از این مسائل در حالتی پوشیده تر بیان می شدند، اما امروزه صراحتی به وجود آمده که موجب شده ظرایف و لطایف موجود در کارهای طنز و یا آثار ادبی و سینمایی که مخاطب را به فکر و یا فهم نشانه ها وا می داشتند حذف شوند و به وسیله ای برای سرگرم کردن مردم بدل شوند، نه به یک اثر هنری.
همه چیز در دنیای اطراف ما مبدل به دستمال کاغذی های یک بار مصرفی شده که نرم و راحتند، اما قابلیت استفاده دائمی ندارند. طنز هم با چنین حالتی روبرو شده و اقبالی که مردم به کارهای ژورنال دارند مانند توجهشان به همان دستمال کاغذی است. توجهی در حد رفع یک نیاز سطحی.
این نوع از طنز که به تازگی شکل گرفته بیشتر حالت اطلاع رسانی دارد و با طرح یک لطیفه درباره یک مقام مملکتی و آنچه گفته علاوه بر طرح شدن در قالب طنز، اطلاعاتی را به مخاطب ارائه می دهد، در حالی که طنز فاخر در پی بیان اطلاعات زندگی روزمره نبوده و خبررسان نیست. اگر با دقت نظر نگاه کنیم می بینیم آسیب های عرصه طنز که بخش گسترده ای از آن جزو ملزومات مدرنیته است در آثار مکتوب و همچنین سینمایی طنز خودنمایی کرده و موجب شده اند طی دهه اخیر آثار ماندگاری خلق نشود.
طنز ایران قبل و بعد از انقلاب را چگونه ارزیابی می کنید و چه تفاوت هایی با هم داشته است؟
طنز در ایران قبل از انقلاب با پس از انقلاب تفاوت هایی اساسی دارد، اگر نسل امروز طنزهای آن دوران را ببینند خواهند گفت که بی مزه است، در حالی که آن زمان نیز متخصصانی بودند که در این عرصه فعالیت می کردند، اما ذوق خندیدن مردم از سال 58 و 59 تا به حال بسیار بالا رفته است. طی این سال ها کاری با نام «توفیق اجباری» با اجرای ناصر طهماسب و اشعار استاد ابوالقاسم حالت عرضه می شد که در حال حاضر به نظر یخ و بی نمک هستند و با تمام تبحر، این افراد امروزه بی مزه اند و اگر با بی نمک ترین لطیفه های امروز مقایسه شوند متوجه می شویم ذوق طنز در جامعه ارتقا یافته است؛ چرا که جوان امروز نسبت به آنچه پدرش را می خندانده عکس العملی نشان می دهد مبنی بر اینکه قدیم ترها به چه چیزهای بی مزه ای می خندیدند! همین جمله نشان می دهد سطح سلیقه مخاطبان بالا رفته و این مطلب بیانگر رشد طنز در کشور ماست.
در دوره پهلوی آزادی های بسیاری وجود داشته و اگر می خواستند مطلبی را با بیان طنز بگویند مسخره و مضحک می شده است، اما الان شرایط به گونه ای است که شما وارد مجموعه ای شوید و کارمند مجموعه را سوژه طنز خود قرار دهید با نگاه های سردی روبرو می شوید که به شما می گویند اگر می توانی مدیر مجموعه را سوژه طنز خود قرار بده یعنی با کسی درگیر شو که ما نمی توانیم با او درگیر شویم. اگر در جامعه ای بتوان به رئیس جمهور یا وزیر به صورت علنی گفت باید برکنار شوی دیگر نیازی به زبان طنز نخواهیم داشت. طنز در شرایط خاص اجتماعی امکان بالیدن پیدا می کند.
آسیب هایی که طنز امروز دچار آنها شده چه تاثیری بر روی این ژانر ادبی گذاشته است؟
به عنوان یک طنزپرداز معتقدم این آسیب ها طنز را نیز دچار بیماری هایی کرده و رفته رفته ظرافت هایش را کمرنگ می کند، طنز که باید بتواند بیماری های جامعه را درمان کند، خود دچار بیماری شده است. تا حدی که امروزه در شرایطی قرار گرفته که مخاطبان و خالقان طنز مرزی میان جسارت و فحش قائل نیستند و در اغلب موارد آنچه به عنوان طنز به ما عرضه می شود و به آن می خندیم خط قرمزهایی را به بازی گرفته، در حالی که قانون، اخلاق و عرف جامعه ما را از پرداختن به آنها بر حذر می دارند.
در جبهه گیری تغییرات نامناسبی که طنز را از برخی نگاه ها خدشه دار کرده مقوله ای با عنوان طنز فاخر قرار داده شده که در تعریف آن نیز بسیاری اشتباه کرده اند. اغلب افراد گمان می کنند وقتی می گوییم طنز یا اثر فاخر قرار است اثری را با شکل و محتوای آثار قدیمی خلق کنیم. در صورتی که چنین نگرشی آسیب های ژرفی را در پی خواهد داشت. خلق اثر ادبی معاصر براساس مولفه های آثار پیشینیان مخاطب امروز را خسته کرده و می رماند؛ چرا که شکل زندگی ها تغییر کرده و انسان امروز بسرعت در پی دست یافتن به نتیجه در هر امری است.
طنز در سینما هم دچار همین بحران ها شده است؟
اگر این روند را ادامه دهیم به فیلم هایی چون «لیلی با من است» می رسیم که از همه قشری مخاطب دارد و هم بچه های جبهه و هم کسانی که از جبهه بیزارند را به خود مجذوب می کند و با طنزی عمیق تاثیرات ژرف خود را بر جای می گذارد، اما تقریباً پس از این دوره دیگر چنین آثاری مشاهده نمی شود. به طور مثال وقتی رضا عطاران کار پرطرفداری را می سازد سینماگران دیگر نیز به این سمت می روند و می توان گفت بساز بنداز شده اند. یعنی وقتی کاری موفق شده و مخاطبان زیادی را جذب می کند همه به دنبال ساخت آثاری مشابه آن می روند و این روند را نیز مخدوش می سازند.
شب شعرهای طنز نیز به نسبت به 5-6 سال گذشته در پی تولید طنز فاخر بودند، اما امروزه تبدیل شده اند به جایگاهی برای بیان شوخی های رکیک جنسی که تنها به نوعی تنظیم شده اند که قابل بیان در جمع باشند و مخاطب عامه را اقناع کنند.
طنز سیاسی امروز کشورمان از چه جایگاهی برخوردار است؟
طنز سیاسی نیز با گذر زمان جایگاه خود را از دست داده و حتی مردم نوشته های ابراهیم نبوی را نیز سوپاپ اطمینانی از جانب خود حکومت می دانند، با وجود چنین نگرش هایی، طنزپرداز امروز نیز بلاتکلیف شده است و چون مردم به طنز سیاسی رغبت نشان نمی دهند، مجبور است به خواسته آنها تن دردهد، اما کسانی که به طنز فاخر معتقدند حاضر نمی شوند کارهای آبکی ارائه دهند، به طور مثال بنده شش سال است که برای جایی کار نکرده ام.
معتقدم طنز از سال های اول انقلاب به طور مداوم رشد داشته، اما روند امروز آن آزار دهنده است؛ چرا که سیری قهقرایی داشته و نگاه مردم به پدیده های مختلف مانند همان دستمال کاغذی یک بار مصرف شده است.
میزان طنز و آزادی در هر جامعه ای نسبت به یکدیگر حالتی معکوس دارد، هر چه یک کشور آزادتر باشد امکان رشد طنز در آن کمتر خواهد بود؛ چرا که وقتی مردم بتوانند با صراحت و بدون لفافه و ترس اعتراضات خود را بیان کنند به طور مثال وقتی شرکت بیمه قانونمند باشد و مردم به راحتی حق خود را دریافت کنند، دیگر نیازی به بیان طنز نخواهند داشت و دست به شیوه هایی رندانه برای بیان اعتراضات خود نخواهند زد.
آیا خود طنزپردازان و تغییراتی که در آثارشان به وجود آمده، در این مسئله تاثیرگذار بوده است؟
با همه این موارد باز هم ذائقه طنزپردازان مسئله ای نیست که بتوان آن را نایده گرفت در زمینه سایر هنرها نیز چنین مسئله ای حاکم است؛ مثلاً داوینچی لبخند مونالیزا را نقاشی کرده در صورتی که هیچ یک از نقاش های پس از وی نتوانسته اند روی دست شاهکار وی اثری خلق کنند؛ چرا که ذائقه یک هنرمند در جایی بنا به شرایط و شخصیتش رشد می کند و اثری خلق می کند که دیگر امکان تکرار نخواهد داشت.
مسئله مهم تر پیرامون طنز مسئله خط قرمزها هستند که از نظر من در جامعه ما نه تنها در حوزه طنز، بلکه در سایر حوزه ها نیز وجود ندارد؛ چرا که برخوردی که یک استاد دانشگاه می تواند با همسرش داشته باشد در کلاس درس نمی تواند؛ چون کل مقوله ادب خط قرمز است، اما در شرایط مختلف بعضی رفتارها در حضور یکسری از افراد بی حرمتی و در حضور عده ای دیگر امری عادی محسوب می شود.
گفت و گو از علی حدادی اصل