به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، در ادامه سلسله مباحث غارت اشیاء باستانی ایران توسط بیگانگان، در این قسمت از برنامه هنگام درنگ، دکتر موسی حقانی، محقق و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، دکتر غلامرضا معصومی، کارشناس تاریخ معاصر و اشیاء باستانی و سیروس سعدوندیان، کارشناس تاریخ معاصر ایران، به گفت و گو پرداختند.
قاجار درکی از میراث نداشت، پهلوی که درک این مسائل را پیدا کرده بود؛ چرا این چنین کرد؟
حقانی: آثار باستانی یک کشور را بعد از کشف قرعه کشی میکنند و هر یک سهمی بر می دارند. سند این کار که بر سر اشیاء کشف شده در شوش آمد، موجود می باشد. نظر شما چیست؟
معصومی: این کار به دلیل اینکه هئیت فرانسوی قرارداد داشت و پول حفاری انجام شده را فرانسه تقبل میکرد انجام میگرفت. بازرس از سوی حکومت ایران فرستاده میشد، اما در برخی مواقع این بازرس خریداری میشد و بسیاری از آثار تقسیم هم نمیشد و به این ترتیب بسیاری از آثار ما رفت.
حقانی: در این سند ذکر شده آن قسمت از آثار که سهم کشور ایران شد، تسلیم رئیس حفاری گردید تا برای مطالعات علمی و خواندن خطوط آنها به پاریس برده و پس از اتمام کار عودت دهند که اغلب این آثار بازنگشت. قاجارها درکی از میراث نداشتند، پهلوی که درک این مسائل را پیدا کرده بود چرا این چنین کرد؟
معصومی: اینها به خاطر اینکه باستان شناسان ایرانی وارد عمل شوند و کار را یاد بگیرند به بیگانگان اجازه این کار را میدادند. حکومت ایران بازرس را به منظور یادگیری می فرستاد. ما اکنون باستان شناسان خوب و کارکشتهای در ایران داریم، اما باز هم از خارجیها استفاده می شود.
حقانی: ما پول نداشتیم یا سرمایه گذاری برای حفاری ها انجام نمیدادیم. در اسناد مشهود است پولی که خارجی ها برای حفاری آوردند پول چندانی نبود. آنچه که بردند ارزشی چندین برابر پول حفاری ها را داشت. به ازای هزینه ای که در ایران برای حفاری ها انجام می دهند غارت گسترده ای را انجام می دهند. در خصوص هیئت ایتالیایی که در این زمینه در ایران فعالیت می کردند صحبت کنید.
معصومی: هیئت علمی باستان شناسی موسسه ایتالیایی به نام ایزموئو، کار حفاری را در ایران شروع کردند. افرادی که در ایران کار میکردند، عبارت بود از پیترنو، امبه تو شراتو و... که در سال های 1967 و 1978 میلادی در شهر سوخته ایران کار کردند.
آثار جالبی از شهر سوخته یافت شد که مربوط به هزاره سوم قبل از میلاد می باشد. پردهخانه غلامان، قلعه سام، کوه خواجه و ... از جمله این آثار بود. پروفسور امبه تو شراتو در سال های 1973-1974 دوباره به ایران آمد و در شهر سوخته فعالیت داشت. این فعالیت تا سال 1976 ادامه داشت. حفاری های انجام شده در کوه خواجه توسط هیئتی به ریاست پروفسور سالواتوری می باشد.
هیئت ایتالیایی در خوزستان و کرمانشاه نیز فعالیت های حفاری انجام دادند. در سال 1977 در جزیره هرمز کار کردند.
دست هیئتهای خارجی برای مرمت آثار باستانی باز بود
حقانی: درباره فعالیت گروه آلمانی نیز مختصر توضیحی بفرمایید.
معصومی: شیتمن از آلمان آمده بود و در منطقه آذربایجان از سال 1964 بررسیهای علمی انجام داد. پروفسور آلن زاگار از دانشگاه آزاد برلن در سالها 1974 و 1975 در شمال شرقی کوههای بختیاری و در سال 1977 در بهبهان حفاریهایی انجام داد. پیتر کالمایر در سال 1968 در ده حسن علی و گلیران و لرستان و در سال 1972 در همدان حفاری کرد.
سعدوندیان: تمامی این هیئت ها جز مسئله خروج اشیاء، پستی که در ایران به آنها داده میشد و تا دیر زمانی ادامه داشت اجازه دخالت در هر زمینهای را به آنها میداد، حتی برخی از آنها که ممکن است در مواقعی خوشنام بودند، کم آسیب به آثار باستانی ما نرسانند. دست آنها حتی برای مرمت آثار باستانی باز بود.
وقتی شکافی در ایوان مسجد شاه اصفهان پیدا میشود همین افراد خوش نام (گدار) نظر به ویرانی آن میدهند به این دلیل که این شکاف قابل ترمیم نیست، همان کاری که با ابنیه امامزاده یحیی کردند به رغم اینکه باستانشناسان ایرانی مکررا اخطار دادند، این آثار متعلق به قرن 7 میباشد و نباید از بین برود. به بهانه اینکه مربوط به قاجاریه است دستور ویرانی آنها را صادر کردند.
استاد حسین بنا (استاد حسین معارفی) در خصوص ایوان مسجد شاه برای ترمیم مراجعه نمود. با فروختن خانه خود این بنا را تعمیر می کند و تاکنون این بنا باقی است. بنابراین حکومت دست بیگانگان را در این زمینه باز می گذارد و در مقابل اینان واخورده بودند و اجازه هر کاری را می دادند.
آیا بوی نفت ایران آنچنان انگلیس را مست کرد که توجهی به آثار باستانی ایران نداشت؟!
حقانی: در سال 1306 شاهد لغو انحصار فرانسویها در ایران می باشیم، البته این لغو انحصار به معنای خروج فرانسویها از ایران نیست. فرانسویها در همه جای ایران بودند که با این انحصار به شوش محدود شدند. از این دوره کمکم پای آمریکاییها نیز به ایران باز میشود. برخی معتقدند بوی نفت ایران آنچنان انگلیس را مست کرده بود که توجهی به آثار باستانی نداشت. به نظر بنده این صحیح نیست.
انگلیسیها علی رغم غارت نفت به آثار باستانی ایران نیز نگاهی داشتند. تا سال 1925 دست برتر را فرانسویها داشتند و از آن به بعد آمریکاییها دست برتر را در غارت آثار باستانی ایران دارند. حتی آمریکاییها گفته اند آثاری که در ایران است میراث مردم آمریکاست! اندکی درباره آمدن آمریکاییها به ایران و حفاریهای آنها صحبت کنید.
معصومی: از جمله هیئت های بزرگی که در ایران حفاری کردند از موزه پنسیلوانیا آقای دکتر رابرت دایسون بود. در منطقه آذربایجان آثاری همچون جام حسنلو( جام طلایی که 2 کیلو وزن داشت) کشف شد. قسمتی از این جام سوراخ است. جنس جام طلا بود و بر روی آن داستان ایرج و فریدون و داستان مهر (میترا) نوشته شده بود، سربازی از آن محافظت میکرد زمانیکه تعدادی بر سرش می ریزند در هنگام فرار سرباز را می زنند و سرباز بر روی جام می افتد و جام سوراخ میشود.
ایران، بهشت بکر باستان شناسی است
حقانی: اریک اشمیت در خصوص حفاریهایی که در دامغان صورت گرفت(در سال 1931 ) عبارت عجیبی دارد. او میگوید ایران بهشت بکر باستان شناسی است. با آن غارتهایی که تا آن زمان انجام شده است، اریک اشمیت درباره ایران چنین می گوید.
سعدوندیان: به اعتراف خود آمریکاییها تخت جمشید بزرگترین کشف تمامی دورانها بود. این منطقه به سه قسمت تقسیم می شود؛ استخر برای بوستون، تخت جمشید برای شیکاگو و تپه های ماقبل تاریخ برای فیلادلفیا! در همان زمان شش گروه به ظاهر مستقل در ایران فعالیت میکنند که 4 گروه از اینان تحت ریاست اشمیت می باشند.
حقانی: در نمایشگاه لندن، که با کارپردازی کپ انجام شد و اشیاء بسیاری از ایران خارج گردید به نمایش گذاشته شد. قرار بود این آثار به ایران بازگردد، اما بازنگشت! ماجرای این نمایشگاه چه بود؟ نقش آفرینی کپ در این باره چه بود؟
سعدوندیان: اینان درست 9 ماه بعد از ماجرای ماژور هنری به ایران میرسند. با کمک تیمور تاش اجازه میگیرد از تمامی اماکن مذهبی ایران را عکاسی و صورت برداری کنند، تمامی فرشها شناسایی شود و در نهایت در سال 1931 در لندن آن نمایشگاه تشکیل میشود. تفاوت این گروه با دیگر هیئتها در این است که به آثار دوره اسلامی بسیار علاقه مندند.
تنها گروهی از روحانیت با اینان مخالفت میکنند که دیدند بسیاری از آثار اماکن مذهبی(محراب 1300 ساله، درهای امامزادگان، کتیبههای مساجد و...) برده شد. حوزه فعالیت آمریکاییها به گزارش خود آنها قم، مشهد و اردبیل بود و روحانیون، با توجه به جلب رضایت اینان از سوی دولت، ترسیدند این اشیاء باز گردانده نشود.
تنها همین اعتراض در آن روزگار صورت میگیرد. گاهی به برخورد ختم میشود و گاهی با کمک کسانی که در ایران داشتند همانند فروغی کار اینان به راحتی انجام می گیرد.
حقانی: کپ با خود رضاشاه نیز مناسبات شخصی داشت. برخی از آثاری که در تخت جمشید داشتیم را در سال 1934-1935 به آمریکایی ها اهدا میکنند. در سال 1940 در آستانه جنگ جهانی دوم هم یک بخش دیگر از آثار به آمریکاییها داده می شود.