آخرین اخبار:
کد خبر:۲۴۲۱۴۴
حجت‌الاسلام واحدی در گفت‌وگوی تفصیلی با «خبرگزاری دانشجو»؛

بلد نیستی، بگو بلد نیستم!/ مردم دوست دارند روحانی بین خودشان باشد

با تمام احترامی که برای شیوه‌های سنتی قایلیم، نمی‌توانیم به آنها بسنده کنیم. تریبون‌ها طرفینی شده و روحانیت باید به آنها مسلط باشد. مردم دوست دارند روحانی بین خودشان و با خودشان باشد.
بلد نیستی، بگو بلد نیستم!/ مردم دوست دارند روحانی بین خودشان باشد

گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ کتاب « آقای سلیمان می شود من بخوابم؟ » را حجت الاسلام محمد رضا واحدی نوشته است. ماجرای دختر دانشجوی یک خانواده مذهبی که در برهه ای از زندگی دچار شبهه هایی می شود و به قول جناب واحدی؛ «غبار روی اعتقاداتش می نشیند».

کتاب، به لحاظ فنی - تا جایی که به عقل ما می رسد - بد نیست! یعنی جزو کتاب هایی است که می شود آن را خواند اما مهم تر از کیفیت آن، نویسنده اش است که یک روحانی است و دغدغه ای که از مراوده های مکرر با دانشجو ها در ذهنش نشسته است.

یک روحانی - که البته پیش از این هم در حوزه شعر قلم به دست بوده -برای طرح مساله اش سراغ تریبونی جدید از قبیل همان غربی ها رفته و این اتفاق مبارکی است. 

  

 خبرگزاری دانشجو؛چرا سراغ داستان نویسی آمدید؟ خودتان هم مخاطب ادبیات داستانی هستید؟


من مخاطب کتاب های رمان و داستان بودم و مطالعه هم داشتم. به ویژه رمان‌های اخیر را در ژانرهای مختلف دیده‌ام. به نظرم رسید که بخش زیادی از رمان‌های ما به سمت مفهوم گریزی پیش رفته و بیشتر به شکل و فرم دقت می‌کند. جرقه این رمان و کلیات آن در یکی از سفرهایی که به خانه خدا داشتم، در ذهنم روشن شد و بعد از بازگشت، نوشتن آن را شروع کردم. دنبال این بودم که ضمن رعایت تکنیک‌های امروزی رمان و تعلیق‌ها و فراز و نشیب‌ها و ... به مفهوم بپردازم. در عین حال سعی کردم لذت کشف و شهود را برای مخاطب نگه دارم.

 

خبرگزاری دانشجو؛ شما یک تم داستانی داشتید که بر اساس آن نوشتید یا یک سری دغدغه داشتید که برای طرح آنها داستان نوشتید؟


کاملا بر اساس یک دغدغه بود و نه دغدغه من، دغدغه مخاطب‌ها. من در اثر تجربه هم‌نشینی با دانشجوها در دانشگاه‌ها، فرهنگسراها و سفرهای عمره و عتبات دانشجویی، دغدغه آنها را می‌دانم و در این کتاب همان چیزها را روایت کرده‌ام. بنابراین یک دغدغه مشترک و طرفینی بین  من و دانشجوها بود که تبدیل به یک سری دیالوگ شد.  

البته بعضی از داستانک‌هایی که در خلال داستان استفاده شد، واقعی است. اما کلیت داستان، نه. فقط بعضی از حوادث، اتفاق‌ها، دیالوگ‌ها و تکیه کلام‌ها واقعیت‌هایی است که در عالم خارج با آن برخورد داشتم.

 

خبرگزاری دانشجو؛ کتاب شما به لحاظ زبان و ساختار خیلی شبیه کتاب اول یک نویسنده نیست. یعنی حد و اندازه‌های یک کتاب متوسط را دارد، از این قبیل که نثر روانی دارد و قلم آن خواننده را اذیت نمی‌کند و ...اما در جاهایی از کتاب با مساله سطحی برخورد کردید. مثلا شبهه‌هایی که آن دختر جوان مطرح می‌کند، خیلی سطحی و ساده است و خیلی احساسی هم حل می شود در صورتی که الان بین دانشجوها شبهه‌های جدی‌تری مطرح است. چرا این اتفاق افتاده؟


درباره اینکه گفتید شبهه‌ها در میان دانشجویان قوی‌تر است که من این کلیت را خیلی قبول ندارم. در دانشجوها درصدی هستند که مطالعات خوبی دارند، شبهه‌های عمیقی دارند و به راحتی هم قانع نمی شوند. نه اینکه بخواهند مجادله کنند، واقعا قانع نمی‌شوند و اقناع آنها زمان می‌برد. اما طیف گسترده‌ای از بچه‌های ما این طور نیستند. اتفاقا مطالعات دینی و مذهبی ندارند و طرح شبهه‌شان هم به همین صورت است که من در کتاب طرح کردم.


علاوه بر این قرار است عموم از این کتاب استفاده کنند، قرار نیست یک قشر فرهیخته که یک دوره کلام و عقاید شیعی مطالعه کرده، از این کتاب اقناع استدلالی بشود. این کتاب هم کتاب استدلال نیست، رمان است. اصرار من بر این بوده که آمیخته‌ای از کشف و شهود باشد چون در کشف و شهود ره صد ساله را یک شبه طی می‌کنیم. 

 

 

خبرگزاری دانشجو؛ خب این قبیل آدم هایی که شما در کتاب از آنها صحبت می کنید، وقتی درباره شبهه‌هایشان حرف می‌زنند، دنبال پاسخ‌های منطقی هستند و وقتی صحبت از فضای احساسی دین و کرامت اهل بیت و ... می شود، خیلی نمی پذیرند. دنبال جواب مستدل و محکم هستند.


بله اما به این هم دقت کنید که قهرمان داستان ما ریشه مذهبی دارد. ضمن اینکه مسایل متافیزیک و معنوی و ماورایی حتما نیاز به اعتقاد مطلق دینی ندارد. الان همه مردم دنیا در اعتقاداتشان یک سری مسایل ماورایی را قبول دارند. حالا یا به حساب شانس و اتفاق می‌گذارند یا ... همین الان در تهران خودمان مثلا ارمنی‌ها به این نشانه‌ها اعتقاد دارند. نکته بعدی این است که رسالت این کتاب هم قانع کردن مخاطب نیست. یک رمان است.

 

خبرگزاری دانشجو؛ من هم در حیطه دو- دوتا؛ چهارتای رمان عرض می‌کنم. به عنوان یک مخاطب ترجیح می دادم آن خانم کمی منطقی‌تر قانع شود و به اعتقاداتش برگردد. شاید اگر این طور بود، بهتر می‌شد کتاب را به کسانی مثل این دختر خانم ارجاع داد، نه؟


خب من عکس این مساله را دیده ام. مثلا مخاطبی برای من پیامک زده که این کتاب شما برایم یک نشانه بود تا لحظه لحظه سفر عمره و سفر عمرم را بازسازی کنم. من امشب با کتاب شما دوباره پیدا شدم. از این واکنش‌ها کم نداشتم. سخت گیرانه نباید به رمان نگاه کرد.

ما در روایت‌های دینی هم داریم که «هل الدین الا الحب و البغض؟» یعنی در ساحت احساس اتفاق‌های مهم می‌افتد. در موضوع عاشورا می‌گویند گریه را از دست ندهید، مگر گریه در ساحت عقل و استدلال جایی دارد؟

اثبات عرفانی وجود خداوند در کشف و شهود است. من برای دانشجوهایم مثال شربت آبلیمو را می‌زنم. می‌گویم گاهی کسی دستور درست کردن شربت آبلیمو را به شما می‌دهد، گاهی خود شربت را می‌خورید و طعم آن را حس می‌کنید. حتی یک بچه هم می‌تواند شربت آبلیمو را بخورد و طعم آن را حس کند. خدا یافتنی است. بین معرفت خدا و شناخت خدا فرق است. شناخت خدا درک کردنی و حس کردنی و وجدانی است.


و اتفاقا بین بچه‌های ما رواج دارد. بین خیلی از بچه‌هایی که متاسفانه بعضی از افراد جامعه مذهبی ما آنها را بی‌دین می‌دانند، من با این‌ها سفر داشتم و این تحول‌ها رادیده‌ام. تحولی که ما روحانی‌ها از آن لذت می‌بریم و متحول می‌شویم.

 

خبرگزاری دانشجو؛این اثر پایدار هم هست؟


به نکته دقیقی اشاره کردید. اتفاقی که در آنجا می‌افتد بر اثر یک جوشش درونی است. اما این تحول باید متکی و مستند بر یک سری از اطلاعات و معلومات  و مطالعات بعدی بشود. اتفاقی که معمولا نمی‌افتد. یا به دلیل تنبلی ما است یا به دلیل اشتغال زیادی است. البته در زیارت عتبات عالیات و ...که دل و روح آدم صیقل پیدا می‌کند، شما استدلال کلام شیعی یاد نمی‌گیرید، دل صیقل می بیند که آن استدلال‌ها را راحت‌تر بپذیرد. این کتاب می‌خواهد همین را بگوید. می‌خواهد بگوید نغمه دارد با خودش لجبازی می‌کند اما در دلش این نیست. غباری روی اعتقادش نشسته که با کشف و شهود برطرف می‌شود. مقاومت منفی در وجود او می‌شکند.

 

خبرگزاری دانشجو: مثل یک جهش می شود...


بله، قرار نیست به اقناع صد در صد عقلی برسد. من از این موارد زیاد دیده‌ام. در این تحول‌ها انسان حس می‌کند راه بازگشت هنوز باز است. هدف رمان بیش از این نیست. در همین حد هم که من استدلال کردم، برخی از منتقدان می‌گویند: منبر رفته‌ای. درست هم می گویند، رمان جای منبر نیست. البته همین نظریه حتی در طبقه روشنفکری هم موافق و مخالف دارد و آنها می‌گویند بالاخره هر رمانی یک منبری دارد.

 

جلسه رونمایی از کتاب « آقای سلیمان...» با حضور حجت الاسلام زائری و رضا امیرخانی

 

خبرگزاری دانشجو؛این مدل برخورد شما با شخصیت داستان و آدم هایی مثل او چه قدر در جامعه قابل تعمیم است؟ شما تجربه ارتباط با جوانان را دارید و همراه و همسفرشان شده‌اید، چه  نکته‌هایی را باید در این ارتباط‌ها در نظر گرفت؟
 

من معمولا به دوستان روحانی می گویم نگویید بچه‌ها دین‌گریز شده‌اند. بچههای ما شیوه‌گریز شده‌اند، دین‌گریز نیستند. اتفاقا بچه‌های امروز با روحانیت انس پیدا می‌کنند اما از روحانیت و حافظ دین‌شان توقع دارند محکم و مستدل و اقناعی جواب‌شان را بدهد نه تحکمی.

 

خبرگزاری دانشجو؛یعنی کاملا به نوع ارتباطی که با جوان برقرار می‌شود، بستگی دارد؟


دقیقا. من به دوستان می‌گویم اگر وقتی در خیابان راه می‌روید، حرکتی از جوان‌ها می‌بینید که به نوعی از آن دلخور می‌شوید، فوری عیب را در وجود او جست‌وجو نکنید که «چرا جوان‌ها بی‌دین شده‌اند و احترام نمی‌گذارند و ... ؟» چرا عیب را میان جامعه روحانی‌ها جست وجو نمی‌کنید؟ چرا نمی‌گویید ما چه کرده‌ایم که جوان با ما این طور رفتار می‌کند!

لازم نیست کار غیراخلاقی کرده باشیم. نتوانستیم دینش را خوب به او عرضه کنیم. تریبون‌های امروز با تریبون50 سال پیش فرق کرده. با تمام احترامی که برای شیوه‌های سنتی قایل هستیم، نمی‌توانیم به آنها بسنده کنیم. تریبون‌ها طرفینی شده و روحانیت باید به آنها مسلط باشد. مردم دوست دارند روحانی بین خودشان و با خودشان باشد. آقای زائری تعبیر قشنگی داشتند. گفتند روحانی که رمان می‌نویسد، تواضع کرده و خودش را از فراز منبر پایین آورده و هم سطح مخاطبش کرده.


نکته دوم این است که اگر سوالی از من پرسیدند که بلد نبودم، بگویم بلد نیستم. نمی‌خواهد آسمان و ریسمان را به هم ببافیم که کم نیاوریم یا او را قانع کنیم. جوان امروز باهوش است. می‌فهمد که بلد نیستیم و داریم با کلام بازی می‌کنیم. یا احترام می‌گذارد و می‌گوید: بله شما درست می‌گویید و می‌رود. یا نیشخند می‌زند و ...

 

خبرگزاری دانشجو؛ بعضی از روحانی‌ها فکر می‌کنند ورود روحانی به عرصه شعر و رمان و ... کسر شأن و منزلت آن‌ها است، نظر شما چیست؟


کسر شأن که نیست، اما اصلا بگوییم هست، خب همان حرفی که آقای زایری گفتند؛ تواضع کن. یک پله پایین بیا و با مخاطب راه برو. چه کسی گفته من حتما باید بالاتر از کسی باشم که دارم با او صحبت می‌کنم. اتفاقا یکی از دلایل زدگی بچه‌ها از شیوه‌های تبلیغ دین ، همین است که همیشه خواستیم بگوییم روحانی یک شأن ماورایی دارد.


پیغمبر فرمودند با زبان قومتان حرف بزنید. رمان یک تریبون است. یک زبان است. اگر ما به عنوان مبلغ دین از این زبان هنر استفاده نکنیم، دیگران استفاده می‌کنند و ذهن و اندیشه جوانان را به ناکجا آباد می‌برند. 
 

خبرگزاری دانشجو؛ تجربه داستان‌نویسی را تکرار می‌کنید؟


البته در حوزه های مختلفی کار کرده‌ام اما در رمان اولین کارم بود و تا امروز فکر می‌کنم که آخرین کارم باشد.

 

خبرگزاری دانشجو؛ چرا؟ سخت بود؟


به رضا امیرخانی گفتم فکر نمی‌کردم کار رمان این قدر سخت باشد. دقیقا 14-15 ماه وقتم را گرفت و به هیچ کار دیگری نرسیدم. حتی یک مصرع شعر هم نتوانستم بگویم. او گفت اتفاقا به نظر من یک غزل گفتن از نوشتن یک رمان سخت‌تر است.

 

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار