به گزارش گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»، آیت الله حائری شیرازی دوازدهم اردیبهشت سال جاری در اختتامیه نوزدهمین همایش سراسری هیأت رزمندگان اسلام سخنانی پیرامون جایگاه ولی فقیه در نظام اسلامی ایراد کرد و طی آن به جریان چگونگی انتخاب رهبری معظم انقلاب اشاره کرد. این روایت بیانگر نکات تازه ای از چگونگی این انتخاب است و در پایگاه اینترنتی هیات رزمندگان اسلام منتشر شده است.
متن این اظهارات به این شرح است:
خبرگان رهبری در ابتدا برای قائم مقامی که معرفی کردند چه اتفاقی افتاد؟ عقلشان را روی هم گذاشتند و نتیجه آن شد که دیدیم، بعد هم عقلشان را روی هم گذاشتند گفتند رهبری شورایی شود و نظر دقیقشان این بود که رهبری شورایی بشود. خبرگان سخنرانی کردند، بعضی طرفدار شورایی بودند، بعضی طرفدار رهبری واحد بودند، آمدند سخنرانی کردند. آقای هاشمی مجلس رو اداره می کرد، نطق های قبل از دستور تمام شد و گفت که اصل موضوع را به رای و بحث بگذاریم، رهبری فردی یا شورایی؟
گفتند قانونش این است که اول مخالف صحبت کند، آقای طاهری خرم آبادی منشی جلسه بود می خواند، آقای هاشمی گفت از این هایی که نطق قبل از دستور ثبت نام کرده اند نوبتشان نشده اگر می خواهند صحبت کنند در اولویت هستند، آقای طاهری گفت آقای حائری نوبتش بوده و حالا بیاد و از من پرسید شما می خواهید به عنوان مخالف شورایی صحبت کنید گفتم بله من می خواهم صحبت کنم.
به هر جهت آن روز من صحبت کردم بعنوان مخالف، بعد از من یک موافق رفت، موافق به جای اینکه دلیل بیاورد شروع کرد به قسم دادن خبرگان، ایشان دلیلی نداشت برای حرف هایی که می زد، می گفت آقایان کاری کنید که همه دستشان در این کار باشد وحدت است.
آقای جنتی آمد حرف خیلی قشنگی زد، گفت وقتی یک جمعی می خواهند بروند پا به پای قوی ترین می روند یا پا به پای ضعیف ترین، این چقدر نکته جالبی بود که آقای جنتی گفت. گفت می خواهید با هم راهپیمایی کنید؟ ضعیف که نمی تواند پا به پای قوی برود، قوی باید یواش تر برود تا ضعیف هم با او بیاید، نتیجه اش این خواهد شد که با ضعیف ترین ها تصمیم گرفته می شود.
دیگری هم آمد بعنوان موافق باز حضار را قسم داد، ولی مخالفین برهان داشتند گفتند رای گیری کنید. قانوناً اینطور است که موضوع شورایی را به رای گذاشتند موافقین شورا قیام کنند، یکی از بزرگان که مرحوم شده آمد مقابل هیأت رئیسه گفت بگویید مخالفین شورا قیام کنند. می گویند چرا؟ دلیل این بود که ممتنع ها اضافه بشوند به موافقین، و از مخالفین شورا کم بشوند.
30 نفر موافق 30 نفر مخالف 15 نفر ممتنع، اگر بگویند مخالفین شورا قیام کنند 30 نفر می ایستند 45 نفر می نشینند می گویند رای نیاورد، بگویند موافقین شورا قیام کنند30 نفر می ایستند 45 نفر می نشینند می گویند موافقت نشد، خیلی تأثیر دارد بگویند موافقین شورا یا مخالفین شورا.
خود آقا هم نظرش بر شورایی بود، ولی نظر من بر رهبری فردی بود، آمدند گفتند مخالفین شورا قیام کنند، یقین هم داشتند 30 نفر بلند می شوند، بیشتر می نشینند نگاه کردند دیدند به خواست خدا خیلی جمعیت ایستادند، شمردند دیدند اکثریت است، دوباره شمردند، باز گفتند یک بار دیگر بشمریم، دیدند اکثریت است و دیگر کاری نمی توانستند بکنند و اعلام کردند نظر خبرگان رهبری فردی است، تا گفتند رهبری فردی یکی از این خبرگان اسم رئیس جمهور را آورد و گفت ایشان، چون این هایی هم که شورایی می گفتند اسم ایشان را هم در قضیه می آوردند،َ مشترک بود.
یکدفعه ایشان بدون وقت گرفتن و بی قانون آمدند پشت تریبون، رنگ ایشان سرخ شده بود، گفت می دانید می خواهید چه بر سر من بیاورید؟ التهاب شدید داشت، یکدفعه شورای نگهبانی ها گفتند آقا جان چرا جلوی اجرای قانون را می گیرید؟
ایشان چیزی نگفت. رفت سر جایش نشست، ایشان را مطرح کردند، اسمی از اینکه امام اشاره ای به ایشان کرده نشد، این حرف ها بعد از اینکه ایشان به رهبری برگزیده شد گفته شد.
رای گیری کردند چهار پنجم رای به آقای خامنه ای دادند، عصر بود، مجلس تمام شد آقای جنتی به من گفتند برویم سر سلامتی به حاج احمد آقا بدهیم، به اتفاق ایشان رفتیم، هنوز خبر منتشر نشده بود به حاج احمد آقا گفتیم خبرگان آقای خامنه ای را به رهبری انتخاب کرده اند، یکدفعه ایشان گفت دل امام را خوشحال کردید.
بعد این را گفت: چند وقت قبل با امام نشسته بودیم پای تلویزیون، رئیس جمهور در کره شمالی با آقای کیم ایل سونگ سان می دیدند خیلی با وقار حرکت می کرد آقای رئیس جمهور. من به امام گفتم که خیلی رئیس جمهور موقر حرکت می کند همراه رئیس جمهور کره شمالی و سان می بیند، امام گفتند من هر چه فکر می کنم آقا سید علی آقا برای رهبری خوبه.
این مطلب را حاج احمد آقا همون اول ورود روز اول به ما اعلام کرد که امام اینطور گفت، مقام معظم رهبری گفته بود اگر امام به من بگوید بروم عقیدتی سیاسی ژاندارمری یکی از روستاهای سیستان و بلوچستان تردید نمی کنم، این شعار نبود، ساختمان یک رهبری را با همه سنگینی اش روی این شناژ محکم گذاشت و رفت.
سعدی خیلی زیبا این قضیه را می پروراند:
یکی قطره باران ز ابری چکید خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جایی که دریاست من کیستم گر او هست حقا که من نیستم
چو خود را به چشم حقارت بدید صدف در کنارش به جان پرورید
سپهرش به جایی رسانید کار که شد نامور لولو شاهوار
بزرگی از آن یاد کو پست شد در نیستی کوفت تا هست شد
بزرگان نکردند در خود نگاه خدا بینی از خویش تن بین مخواه
از آن بر ملائک شرف یافتند که خود را به از کس نپنداشتن