اعضای شورای مرکزی جنبش عدالتخواه تحلیل خود را پیرامون انتخابات ریاست جمهوری ارائه کردند

به گزارش گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»،جمعی از اعضای ادواری شورای مرکزی اتحادیه جنبش عدالتخواه دانشجویی طی بیانیهای به تحلیل انتخابات ریاست جمهوری پرداختند.
متن کامل این بیانیه بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
در مکتب سیاسی امام، مردمسالاری از متن دین برخاسته است؛ از «امرهم شوری بینهم» برخاسته است؛ از «هو الّذی ایّدک بنصره و بالمؤمنین» برخاسته است. ما این را از کسی وام نگرفتهایم. عدهای میخواهند وانمود کنند که نقش مردم در اداره حکومتها را باید غربیها بیایند به ما یاد بدهند! غربیها خودشان هنوز در خم یک کوچه گرفتارند!» (رهبر معظم انقلاب، ۱۴/ ۰۳/ ۸۳)
دوره یازدهم ریاست جمهوری اسلامی ایران یکی از پرتجربهترین انتخابات در طول سی و پنج سال گذشته بوده است که تحلیل آن میتواند به رفتار فعالان جبهه انقلاب اسلامی کمک نماید. بر این اساس جمعی از اعضای ادوار شورای مرکزی جنبش عدالتخواه دانشجویی به عنوان یکی از مهمترین جریانات موثر در شکلگیری گفتمان عدالت خواهی، بر خود لازم دانستند تا در تکمیل و تحکیم آرمانهای انقلاب اسلامی و تلاشهای ده ساله این اتحادیه دیدگاههای خود را در این زمینه بیان نمایند.
- انتخابات در جمهوری اسلامی یکی از اصلیترین پایههای حکومت و عرصه مشارکت مردم در تعیین سرنوشت کشور است. بویژه اینکه مردم در اندیشه امام خمینی (ره) و رهبر فرزانه انقلاب از اصلیترین پشتوانههای نظام اسلامی محسوب میشوند و از این منظر جمهوریت در نظام اسلامى، ریشهى اسلامىدارد و متفاوت از نگاه غرب به مقوله دموکراسی و انتخابات است. در نظام اسلامی بواسطه نقش کلیدی مردم، انتخابات هم از حیث مشارکت مردم حائز اهمیت است و هم از جهت نقش آن در رشد بینش سیاسی و فرهنگی مردم. فراموش نکرده ایم عدهای که جمهوریت در نظام اسلامی را با نگرشی غربی تحلیل کرده بودند؛ در سالهای گذشته تلاش کردند تا این اصل مهم را خدشه دار کرده و آن را از ملت عزیز ایران بگیرند. از تلاش برای عدم برگزاری انتخابات مجلس هفتم گرفته تا خدشه دار کردن دستاوردهای ناشی از مشارکت غرورآفرین ملت ایران در انتخابات ریاست جمهوری دهم و ایجاد فتنه سال ۸۸ . این انتخابات مجددا بر همه آحاد ملت ایران و جهانیان اثبات کرد که جمهوری اسلامی مطلقا اهل خیانت در آراء مردم نیست و حتی از یک رای هم نمی گذرد؛ چرا که به جمهوریت نگاهی تشریفاتی برای راضی کردن مردم و یا نمایش دموکراسی برای بستن دهان یاوه گویان جهانی ندارد. ما همچون امام (ره) و رهبر فرزانه مان،مردم را اصلیترین سرمایه کشور دانسته و تداوم و تقویت انقلاب اسلامی را در گرو حضور پررنگ مردم در تعیین سرنوشت خود میدانیم و از این جهت حضور گسترده مردم در انتخابات را دستاورد اصلی حماسه بیست و چهارم خرداد دانسته و معتقدیم حفظ و تقویت این سرمایه باید در اولویت همه دلسوزان انقلاب اسلامی قرار گیرد.
- عدهای اینک بوقهای تبلیغاتی را فعال کرده و تلاش میکنند تا نتیجه انتخابات را نفی گفتمان انقلاب اسلامی و بازگشت به گذشته تحلیل نمایند. برخی تفرق در آراء اصولگرایان را اصلیترین علل شکست عنوان می کنند. برخی دیگر دچار توهم شدهاند که گویی خودشان و قبیلهشان توانمندی غلبه بر رقیب سیاسی را دارند و کمکاریهای خود در نتیجه فعلی و نقش و جذابیت گفتمان انقلاب اسلامی در ده سال گذشته را نادیده میگیرند و دهها تحلیل و نظر دیگر. به نظر ما غفلت از نکات زیر میتواند تحلیل همه دلسوزان انقلاب اسلامی را به انحراف بکشاند.
- مقام معظم رهبری بارها در سخنرانیهای خود بر کاذب بودن تفکیک اصولگرایی و اصلاح طلبی و راست و چپ و چنین دستهبندیهایی تاکید کردند. ایشان اصلاح طلبی و اصولگرایی را امری لازم در همه دورهها میدانند. به نظر می رسد یکی از مهمترین مولفهها در تحلیل نتیجه انتخابات، ناکارآمدی مفهومی خیالی به نام اصولگرایی در عرصه سیاسی است. آنچه باعث شد تا جریان عدالتخواهی گفتمان غالب کشور شود و از جانب ملت ایران لیاقت خدمت در عرصه اجرایی کشور را یابد، اتکای آن به اسلام ناب و اندیشه انقلابی امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری و خدمت به مردم بوده است و آنچه بیش از هر چیز این گفتمان را منحرف کرد یکپارچه کردن این اندیشه با قبیله سیاسی راست سنتی و ایجاد قبیلهای جدید به نام اصولگرایی بود. سال ۸۲ و در بدو آغاز گفتمان عدالتخواهی همان قدر که مرزبندی با اصلاح طلبان برایمان اصولی و مهم بود، بر مرز بندی با جریان موسوم به راست سنتی هم تاکید داشتیم؛اما ناخالصیهای درونی در مجلس هفتم، این جریان را به راست سنتی پیوند داد و کم کم شفاف سازی مرزهای اصولی به حاشیه رفت. اصولگرایی در اندیشه مقام معظم رهبری مولفههای شفافی دارد که مدعیان آن در انتخابات یازدهم آن را به حاشیه رانده و از آن فاصله گرفتند. عدالتخواهى و عدالتگسترى، استکبار ستیزی، فسادستیزى، اعتزاز به اسلام، سادهزیستى و مردمگرایى، تواضع و نغلتیدن در گرداب غرور، اجتناب از اسراف و ریختوپاش، سعهى صدر و تحمل مخالف، اجتناب از هواهاى نفس و امثال آن.
اینک باید به طور شفاف بار دیگر این حقیقت را بیان و پررنگ کرد که میان راست و چپ در نگاه گزینشی و تفسیر به رای گفتمان انقلاب اسلامی چندان تفاوتی نیست و دعواهای ظاهری بیشتر از اینکه جنس مبنایی داشته باشد، بر سر کسب قدرت است. در انتخابات به شفافی مشاهده کردیم که تسامح راست سنتی در سیاست خارجی بیشتر از گروه موسوم به اصلاح طلب است و شعار تنشزدایی که قبلا اسطوره سیاسی جریان اصلاح طلب بود این بار از زبان راست سنتی مطرح شد. مشاهده کردیم که برخی نامزدهای به ظاهر اصولگرا چگونه از ولنگاری فرهنگی دفاع کرده و کمک به تشکلهای روشنفکرنمای فرهنگی را به عنوان افتخار و وسیله ی جذب آراء بیان کردند. مشاهده کردیم که چگونه لیبرالترین تیم های اقتصادی و اصحاب ثروت مسئول تدوین برنامه ای اقتصادی اهالی راست شدند و… با چنین شکاف فکری متعجب هستیم که چرا عدهای وقت حزب الله را گرفتند که ائتلاف باید رخ دهد. به راستی با این شکافهای فکری ائتلاف چه معنایی دارد؟ چنین ائتلافی بیش از آنکه معنای هم افزایی داشته باشد، شبهه سهم خواهی را به ذهن متبادر میسازد.
سخن این است که اگر اصولگرایی آنقدر باز و وسیع است که چنین افرادی هم در آن جا می شوند؛ باید بسیاری از اصلاح طلبان که قانون اساسی معتقد و رهبری نظام را قبول دارند و قرائتی از دین دارند که شایسته حکومتداری است؛ را هم به این جرگه وارد کرد (بر این باوریم که این کار ضرورت دارد) و اگر چنین نیست فاصله هر کس از اصولگرایی باید به میزان فاصلهاش از اصول خالص انقلاب باشد و یقینا افرادی با تفکرات غیراصولگرایانه حق ندارند نماد اصول شوند. حضور سلایق و تفکرات مختلف مشروط بر پایبندی بر اصول در دایره اصولگرایی نه تنها اشکال ندارد بلکه لازم و ضروری است؛ لیکن محوریت و نماد اصولگرایی باید کسانی باشند که بیشتر پایبندی نظری و عملی به اصول را داشته باشند.
- از این نکته هم نباید غفلت کرد که اصل انحراف در کشور ما در سی سال گذشته همین دستهبندی کاذب راست و چپ بر سر اختلافات شخصی بوده است؛ لیکن بخشی از جریان حزباللهی چنان مقهور بازی سیاسی جریانات سیاسی شدند که مساله جریان انحرافی اولویت اصلی و دغدغه ذهنیشان شد تا آنجا که از کارآمدی بیشتر گفتمان عدالت و همچنین تقسیمبندی غلط راست و چپ غفلت کردند. هیچ کس منکر توجه به انحرافات و اشکالات نیست. مساله اصلی در اولویت بندی و ضریب دادن به مسائل است. براستی توجه به جریان انحرافی اولویت اصلی بود یا انتقاد سازنده با هدف کارآمد کردن گفتمان عدالتخواهی. گزاف نیست اگر بگوییم امروز راست سنتی نگرانی کمی از نتیجه انتخابات دارند، اما جریان حزباللهی بواسطه ضریب دادن بیش از حد به جریان انحرافی دستگیره اتصال ارزشها به قوه مجریه را از دست داده است و نگرانیاش به مراتب بیشتر است.
- از مهمترین مسائلی که باید از آن درس بگیریم، کوتاهی در ملموس کردن گفتمان مقاومت برای بدنه مردمی است. نتیجه انتخابات نشان داد که ما به اندازهای که بر گفتمان مقاومت در سطح خارجی تاکید کردیم بر سیاست ترویج مقاومت در داخل تاکید نداشتیم. ما در سطح کلان به مردم این پیام را دادیم که مسیر پیشرفت کشور از مقاومت میگذرد؛ اما دغدغه مردم که همان حل مشکلات اقتصادی بود را رفع نکردیم. ما به مردم توضیح ندادیم که در دوره مقاومت چگونه تورم کنترل خواهد شد؟ چگونگی تولید را رونق خواهیم داد؟ با گرانی مسکن چه میکنیم؟ چگونه هزینههای سلامت را کم میکنیم و… . اعتقاد ما این است که اگر توانسته بودیم این مسائل را برای مردم شفاف کنیم امروز یقینا مردم اعتماد دوبارهای به این گفتمان میکردند و به او فرصت خدمت میدادند. نباید از این مهم غفلت میکردیم که ناکارآمدی دو ساله اخیر، حضور گفتمان انقلاب اسلامی در انتخابات را دشوار میکرد و باید برای آن تلاش مضاعفی کرد. ما باید بر این مهم تاکید میکردیم که ناکارآمدی با فاصله گرفتن از اصول آغاز میشود و دولت دهم زمانی به ورطه ناکارآمدی در اداره کشور افتاد که اصولش را به حاشیه برد و از آن منحرف شد.
به نظر ما انتخابات بیست و چهار خرداد همچون گذشته اثبات کرد که جمهوریت یک اصل انکارناپذیر بوده و این اصل مهم با مشارکت گسترده مردم تقویت و صیانت شد و از سوی دیگر فرصتهای متعددی را در اختیار گفتمان انقلاب اسلامی قرار داده است که باید برای استفاده از آنها اهتمام ورزید:
- باز تولید و احیای جریان ناب انقلاب اسلامی. گفتمان اسلام ناب یک گفتمان منسجم و برآمده از انقلاب اسلامی است. این گفتمان در عرصههای مختلف نگرشهای متمایز از سایر اندیشههای مطرح در کشور دارد. در سیاست خارجی مقاومت در مقابل استکبار جهانی، در سیاست داخلی جمهوریت، در اقتصاد به اقتصاد مردمی و مقاومتی، در انتخابات اخلاق محوری و در فرهنگ محوریت مسجد و معلم و مادر اجزای اصلی این گفتمان هستند. چهار سال آینده فرصت بینظیری برای این تفکر است تا بتوان با تکمیل، تعمیق و اجتماعیسازی اندیشه اسلام ناب زمینه حاکمیت این گفتمان بر اداره کشور را فراهم کرد.
۲۴ خرداد ۹۲ از حیث این فرصت به مراتب متفاوتتر از ۲ خرداد ۷۶ است. اکنون با تجربه ۸ ساله گذشته، جمع کثیری از نخبگان انقلابی تولید شدهاند که هم تجربه جدی مدیریتی در دولت را دارند و هم در عرصه نظری قابلیت آن را یافتهاند تا متناسب با رویکردهای اسلامی و انقلابی حرف ایجابی جدیدی را مطرح کنند. علاوه بر این گفتمان انقلاب اسلامی امروز از ظرفیت چند میلیونی اجتماعی در سراسر کشور برخوردار است. در مدت ۴ سال آینده باید به غنیسازی این نظرات و تبیین و ترویج آن در بدنه علمی و دانشگاهی کشور همت گمارد.
البته جریان اصیل انقلاب اسلامی و نسل جوان دلسوز باید پرونده یکسانسازی جریان عدالتخواهی و راست سنتی را ببندد و متوجه باشد که راست و چپ سر و ته یک کرباسند و تا زمانی که بخواهد عدالتخواهی را قربانی قبیله راست کند باید قید اقبال اجتماعی در انتخابات را هم بزند. باید قید ائتلاف با راست سنتی را زد و باید از یکسان پنداری میان حزباللهی و راستی به شدت پرهیز نمود و تنها با این قاعده است که میتوان به حاکمیت دوباره گفتمان ناب انقلاب اسلامی بر کشور امیدوار بود.
- بزرگنمایی نقاط قوت دولت نهم و دهم و مطالبه از دولت یازدهم:
در عین انتقاد از نقاط ضعف دولت نهم و دهم (بویژه دو سال اخیر) بر کسی پوشیده نیست که این دولت از نقاط برجستهای برخوردار بوده و حجم فعالیتها و نوآوریهای این دولت در عرصههای مختلف با دولتهای گذشته قابل مقایسه نیست. این تجربه به همراه گفتمان اسلام ناب ملاکهای خوبی در اختیار جریان حزباللهی قرار میدهد تا بتواند عملکرد دولت یازدهم را نقد و پیشرفت انقلاب اسلامی را به طور جدی از آن مطالبه کند. به عبارت دیگر با این پشتوانه عینی دیگر بهانهای برای ضعیف یا کند کار کردن باقی نخواهد ماند، چرا که در این ۸ سال به ما اثبات شده است که اگر بخواهیم، میتوانیم.
- ثبت تجربیات و آسیبشناسی تجربه دولت نهم و دهم
تجربهی دولت نهم و دهم تجربه بینظیر برای گفتمان انقلاب اسلامی است. در سالهای پیش رو باید برای آسیبشناسی این ۸ سال وقت بگذاریم. نبودن در بخش اجرایی حاکمیت به معنای عدم مشارکت در فرآیند دولتسازی نیست. یکی از گامهای دولت اسلامی، بازخورد گرفتن از عملکرد گذشته آن است و اکنون که در بسیاری از عرصهها زمینه آشنایی جریان ارزشی با ساختارها، سازوکارها و فرآیندهای اجرایی فراهم شده است، میتوان در سالهای آتی برای اصلاحات ریشهای معطوف به تحقق عدالت و پیشرفت طراحی و برنامهریزی کرد.
جمعی از اعضای ادوار شورای مرکزی اتحادیه جنبش عدالتخواه دانشجویی
- سعید خورشیدی (عضو شورای مرکزی دوره اول و چهارم شورای مرکزی)
- سید مصطفی موسوی (عضو شورای مرکزی دوره اول)
- امیر تفرشی (عضو شورای مرکزی دوره اول)
- محمد جواد میری (عضو شورای مرکزی دوره دوم)
- علی سروش (عضو شورای مرکزی دوره دوم)
- محسن گودرزی (عضو شورای مرکزی دوره دوم)
- زهرا اخوان (عضو شورای مرکزی دوره سوم)
- جمال یزدانی (عضو شورای مرکزی دوره سوم)
- محمدصادق شهبازی (عضو شورای مرکزی دوره سوم و پنجم و ششم)
- مرتضی فیروزآبادی (عضو شورای مرکزی دوره سوم، چهارم و پنجم)
- فرشید ایلاتی (عضو شورای مرکزی دوره چهارم)
- فاطمه سلطانی (عضو شورای مرکزی دوره چهارم)
- محمد صالح مفتاح (عضو شورای مرکزی دوره پنجم)
- محمد طاهرینژاد (عضو شورای مرکزی دوره پنجم)
- حسین کمیلی (عضو شورای مرکزی دوره پنجم)
- سید حسن موسوی فرد (عضو شورای مرکزی دوره ششم و هفتم)
- فاطمه دلاوری (عضو شورای مرکزی دوره ششم)
- مسعود براتی (عضو شورای مرکزی دوره ششم و هفتم)
- حاچ کرمی (عضو شورای مرکزی دوره هفتم)
- خانم سعادتمندی (عضو شورای مرکزی دوره هفتم)
- علی الهیاری (عضو شورای مرکزی دوره هفتم)
- خانم فاضل (عضو شورای مرکزی دوره هفتم)
- مسعود ملکی (عضو شورای مرکزی دوره هشتم)
- نجمه مصدق (عضو شورای مرکزی دوره هشتم
- فهیمه صمدی (عضو شورای مرکزی دوره هشتم)
- وحید اشتری (عضو شورای مرکزی دوره نهم )
- رضا نورسته (عضو شورای مرکزی دوره نهم)
- محمد دادمان (عضو شورای مرکزی دوره ششم)