نماینده سابق مجلس شورای اسلامی معتقد است که قانون احزاب باید تغییر کند و کشور را دو یا سه حزب قوی اداره نمایند.
گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»؛ غفوری فرد از جمله افراد سابقه دار اصولگراست که وقتی با وی صحبت می کنی گرد زمان و تاریخ را در چهره اش احساس می کنی. بنیانگذار احزاب آسیایی، پایه گذار جامعه اسلامی مهندسین کشور، عضویت شورای مرکزی حزب موتلفه، موسس خانه احزاب و بسیاری از عنوانین حزبی و سیاسی منجر به گفتوگوی ما با وی شد.
متن زیر گفتوگوی «خبرگزاری دانشجو» با اوست:
«خبرگزاری دانشجو» - بحث مطرح این روزها، تشکیل حزب فراگیر در کشور است که به عقیده بسیاری از کارشناسان در شرایط فعلی ایجاد حزب فراگیر ضروری می باشد. با توجه به این شرایط از نظر شما چه قدر این مورد امکان پذیر است و آیا در این شرایط زمینه حضور و تشکیل حزب فراگیر وجود دارد یا خیر؟
غفوری فرد: اولین بار این مسئله 8، 9 سال قبل در شورای مرکزی جامعه مهندسین مطرح شد؛ آن موقع امکان ایجاد حزب فراگیر وجود نداشت. البته باید توجه داشته باشیم که مسئله حزب فراگیر چیزی نیست که با دستور عملی شود و ما با یک دستور حزب فراگیر تشکیل دهیم.
متاسفانه تحزب در کشور ما هنوز نهادینه نشده و مردم خیلی به تحزب اعتقاد ندارند و این امر هم دلایل مختلفی دارد و به سلیقههای مختلف فرهنگی و دلایل تاریخی در کشور بر می گردد. احزاب برای اولین بار در کشور حدود 60 سال پیش شکل گرفتند و متاسفانه هیچ کدام از راههای مردم پسند به وجود نیامده اند. به عنوان مثال ما حزبی به نام «توده» را در ایران داشتیم که در داخل کشور بسیار منفور بود یا احزابی را داشتیم که به دولت وابسته بودند مثل «حزب ملت» یا «نوین قلم» یا «حزب رستاخیز» که طبیعتاً آن زمان چون مردم با رژیم مخالف بودند، احزاب نتوانستند به خوبی شکل بگیرند.
البته ایدئولوژی یکسری از گروههای سیاسی آن موقع با ایدئولوژی ما در تضاد بود، مثل گروه تقیآرانی و تیزرانی که دنبالهرو ایدئولوژی مارکسیسم در سطح جامعه بودند و طبیعتاً هم مورد قبول مردم واقع نمی شدند، بنابراین به طور کلی مردم یک ذهنیت نسبتاً منفی به احزاب دارند و تا به حال استقبال خیلی زیادی هم از آنان نشده است. منتها بعد از انقلاب یک حزبی پا گرفت که بسیار فراگیر بود و بسرعت هم رشد کرد به نام حزب جمهوری اسلامی ایران و دلیلش هم این بود که اولاً فضا، فضای آزادی بود و اجباری برای حضور مردم در احزاب نبود و ثانیاً بنیانگذاران آن افرادی همچون شهید بهشتی، مقام معظم رهبری، شهید باهنر، آیت الله موسوی اردبیلی و آیت الله هاشمی رفسنجانی بودند که مردم بشدت به آنها علاقه داشتند، بخصوص که بعدها هم در شورای مرکزی آن حزب، اقشار مختلفی از مردم حضور داشتند، از دانشگاهیان؛ آقای حدادعادل و دکتر مموتی بودند، از دانشجویان؛ شهید حسن اجارهدار، از مبارزین؛ شهید عراقی و شهید منتظری و از بازاریان هم آقای عسگراولادی و دیگران بودند، بنابراین مجمع خوبی از افراد در آنجا حضور داشتند که بشدت مورد استقبال عموم قرار گرفت.
یادم می آید که در اساسنامهای که قبل از انقلاب و در سال 57 تهیه شده بود، آمده بود: «هر زمان که تعداد و اعضای حزب به 300 نفر رسید، این حزب می تواند کنگره مرکزی برگزار کند» که خوشبختانه در همان ساعت اول چندین هزار نفر شد.
اما متاسفانه با وجود چنین استقبالی چند حادثه به عدم موفقیت این حزب منجر شد. اولین مورد آن شهادت دبیرکل اصلی یعنی دکتر بهشتی و افراد زیادی بود که در حادثه 7 تیر و 8 شهریور به شهادت رسیدند که این مسئله ضربه بسیار سختی به حزب زد؛ زیرا تنها کسی که میتوانست افراد مختلفی را در زیر یک پرچم جمع کرده و جامعیت بالایی ببخشد، دکتر بهشتی بود که متاسفانه به شهادت رسید. بعد از آن هم اختلافاتی که در این حزب به وجود آمد، موجب شد که عملاً این حزب از هم بپاشد و به فرمان امام فعالیت خود را محدود کند، در حالی که در همان مدت زمان کم هم توانسته بود خدمات مهمی را به مردم ارائه دهد.
«خبرگزاری دانشجو» - چه اختلافاتی؟
غفوری فرد: شورای مرکزی این حزب از احزاب بسیار خوب و قوی تشکیل شده بود که دارای سلایق مختلفی بودند. سلایقی که شاید به تنهایی برای هر کدام آنها خیلی جالب بود، اما در عمل به کار گروهی این حزب ضربه میزد. به عنوان مثال گروه شهید لاجوردی، شهید عراقی و شهید محمد منتظری به مبارزات مسلحانه اعتقاد داشتند و گروه دیگر به فعالیتهای سیاسی، گروهی به اقتصاد آزاد و تعدادی دیگر به اقتصاد دولتی، به این ترتیب بحث های مختلفی در اقتصاد، سیاست و موارد دیگر مطرح بود که در همان زمان هم بود که اولین اختلاف من با آقای مهندس موسوی به وجود آمد.
اولین اختلاف من با مهندس موسوی به سال 57 برمیگشت
«خبرگزاری دانشجو» - این اختلاف نظر به چه چیزی برمیگشت؟
غفوری فرد: آن موقع من معتقد بودم باید گروههای مسلح معارض با نظام مانند منافقین که در گوشه و کنار مشغول توطئه چینی بودند، افشا کرده و مردم را نسبت به وجود چنین گروههایی آگاه کرد، اما آقای میرحسین موسوی معتقد بود که نباید با این افراد درگیر شد و این اولین اختلافی بود که در سال 57 درون حزب اتفاق افتاد.
بعدها اختلافات جدی تر شد و در مورد نحوه حمایت از دانشجویان خط امام و رهبری و چگونگی حمایت از دفتر تحکیم وحدت مباحثی مطرح شد، از طرفی جنگ هم شروع شده بود و امام به وحدت و یکپارچگی داخلی تاکید داشتند و بیم این میرفت که این اختلافات به دامن جامعه کشیده شده و تاثیر نامطلوبی بر روند جنگ بگذارد، به همین خاطر به دستور امام فعالیت حزب متوقف شد.
بعد از آن هم که دوره جنگ بود و فعالیت احزاب در کشور محدود شد، اما خوشبختانه فرصت مناسبی برای تدوین قانون احزاب فراهم آمد و قانون احزاب تدوین گردید، البته احزاب فعالیت گستردهای تا دوره اصلاحات نداشتند و در دوره اصلاحات بود که احزاب رشد کرده و هم اکنون ما شاهد حضور 300 حزب و گروه سیاسی در کشور هستیم که همگی از کمیسیون ماده 10 احزاب مجلس مجوز فعالیت گرفته اند.
البته ما در دوره اصلاحات خانه احزاب را برای جمع کردن این 300 حزب در زیر یک چتر تشکیل دادیم و قصد داشتیم که با تشکیل این خانه، اختلافات را در داخل خانواده حل کرده و از کشیدن آن به سطح جامعه جلوگیری کنیم. به همین منظور منشور وفاقی تهیه کرده و به امضای احزاب و گروه های سیاسی هر دو جناح اصولگرایی و اصلاح طلبی رساندیم، اما متاسفانه این احزاب در شرایط کنونی عملاً بیشتر بر روی کاغذ بوده و همه آنها بجز حزب موتلفه که هم سابقه تاریخی 50 ساله دارد و هم حزبی جامع است، فاقد دستگاه واحدی برای فعالیت هستند.
امکان تشکیل حزب فراگیر وجود ندارد
«خبرگزاری دانشجو» - شما در صحبتهایتان به این مسئله اشاره کردید که احزاب مورد استقبال عمومی قرار نگرفتند. از نظر شما دلیل اصلی این موضوع چیست و نقش نظام سیاسی در این زمینه چه قدر است ؟
غفوری فرد: یکی از مهمترین دلایل آن ذهنیت منفی مردم به دلیل عقبه بد تاریخی احزاب در ایران است. دوم آن که تعدد بسیار زیاد احزاب مردم را سردرگم میکند و باید به جای 300 ایدئولوژی و فکر دو، سه حزب ریشهدار با مواضع مشخص وجود داشته باشد تا از ایجاد سردرگمی در جامعه جلوگیری کرده و مردم را در انتخاب بهتر و راحت تر یاری کند. سوم آن که بیشتر احزاب و گروههای در کشور ما صنفی هستند تا سیاسی مثل جامعه اسلامی دانشگاهیان، جامعه اسلامی کارگران، ورزشکاران، پزشکان که اینها بیشتر یک تشکل صنفی میباشند تا یک گروه سیاسی و همین مسئله باعث به وجود آمدن یک نوع همپوشانی در بین احزاب مختلف شده است؛ زیرا مزربندیها و نقاط افتراق این گروهها مشخص نیست. نکته دیگر آن که هم اکنون ما فقط یک حزب جامع که آن هم حزب موتلفه اسلامی است در کشور داریم که در بیش از 200 شهر دفتر داشته و به فعالیت میپردازد و تشکلش هم از نظر سازمان یافتگی نسبت به سایر احزاب قویتر است.
مشکل دیگر در این زمینه عدم تامین هزینههای احزاب است. یک تشکل مردمی همچون هیئتهای مذهبی و خیریهها چون مورد علاقه مردم هستند، کمک مالی دریافت میکنند، اما در شرایط فعلی اگر کسی به یک حزب کمک مالی کرد و احیاناً این حزب در انتخابات شکست خورد، ممکن است این موضوع برای وی به پرونده سیاسی تبدیل شده و برایش هزینههای زیادی ایجاد کند. متاسفانه این هم یک مشکل بزرگ قانونی در رابطه با فعالیت احزاب است که باید حل و فصل شود؛ زیرا بعضی از افرادی که میخواهند کمک مالی کنند، نگرانند که اگر کاندیدای آنها آرای لازم را کسب نکند، رقیب آن کاندیدا برای وی هزینه سیاسی ایجاد کند.
از طرفی هم احزاب از نظر قانونی نمیتوانند فعالیت اقتصادی داشته باشند و برای خود منبع درآمدی در نظر بگیرند، بنابراین یکی از مشکلات این است که احزاب از نظر مالی بشدت درگیر هستند.
البته این مشکل در کشورهای دیگر هم وجود دارد زیرا من که یکی از بنیانگذاران احزاب آسیایی هستم، میدانم که دقیقا همان زمانی که ما در ایران خانه احزاب را تاسیس کردیم یعنی در سال 2000 و درست 13 سال قبل در آسیا احزاب آسیایی تاسیس شد و من هم به عنوان عضو هیئت اجرایی آن میدیدم که احزاب در کشورهای دیگر هم با این مشکل مواجه هستند .
در آنجا برای حل این قضیه احزاب دو راهکار را مطرح کردند یکی آنکه دولت به احزاب کمک مالی بکند و دیگری آنکه به آنها اجازه دهند به فعالیت اقتصادی بپردازند و منبع درآمد واحدی داشته باشند که هر کدام از این موارد موافقان و مخالفانی در سطح جامعه و گروههای سیاسی داشت .
در داخل کشور هم همین طور است. در زمان آقای خاتمی در یک مدت زمان کوتاه به برخی از احزاب کمکهای جزئی شد که البته همان هم قطع شد. الان و در شرایط فعلی هم اگر یک حزب فراگیر بخواهد فعالیت بکند، باید حداقل در 500 شهر دفتر داشته باشد؛ اگر این حزب بخواهد یک دفتر یا یک اتاق برای هر شهر اجاره کند چندین میلیون تومان هزینه دارد و این در حالی است که آنها نه بودجه دولتی دارند و نه منبع درآمد و امکاناتی که بتوانند فعالیت اقتصادی انجام دهند. این شرایط است که باعث میشود احزاب در کشور ما فقط در زمان انتخابات چند روزی فعال شده و زمانهای دیگر به فعالیت نپردازند و به همین دلیل است که امکان ایجاد یک حزب فراگیر وجود ندارد.
«خبرگزاری دانشجو» - شما میگویید که شرایط وجود حزب فراگیر وجود ندارد، اما اگر روزی قرار باشد که این حزب تشکیل شود آیا باید این حزب تنها در میان اصولگرایان باشد یا اصلاح طلبان و یا ترکیبی از هر دو؟ کدام یک درستتر است؟
غفوری فرد: اولاً حزب نمیتواند ترکیبی از افراد مختلف باشد، حتی اگر سلیقههای مختلف هم که در حزب وجود داشته باشد، ممکن است منجر به شکست آن حزب شود؛ همان طور که برای حزب جمهوری اسلامی اتفاق افتاد. نمی شود یک حزب فراگیر داشت که در آن هم اصلاح طلبان و هم اصولگرایان حضور داشته باشند و این خود کلاً بی معنی است.
اگر اصلاح طلبان بخواهند، می توانند یک حزب فراگیر درون خود ایجاد کنند، اصولگرایان هم به همین نحو، اما فکر میکنم اگر بخواهیم یک الگوی موفق در این زمینه داشته باشیم باید به مولفههایی همچون مقبولیت آن در بین مردم، سابقه تاریخی مناسب، بسترسازی مناسب و تایید مقام معظم رهبری نیاز داریم و اگر حزب موتلفه بتواند در جناح اصولگرایان تقویت شده و تبدیل به حزبی فراگیر شود، می توان گفت که اصولگرایان دارای یک حزب فراگیر بوده و آن وقت است که اصلاح طلبان می توانند برای خود حزبی فراگیر تشکیل دهند، اما به هیچ وجه امکان اینکه دو طرف اصولگرا و اصلاح طلب به توافقی برسند و زیر یک سقف جمع شوند، وجود ندارد.
تحزب لازمه هر حکومتی است
«خبرگزاری دانشجو» - شما گفتید که زمینه فعالیت احزاب به دلیل آن که مورد استقبال عمومی قرار نگرفتند، وجود ندارد. اگر این طور است چرا در دوره اصلاحات احزاب این قدر مورد استقبال عموم قرار میگیرند تا جایی که دولت مجبور میشود به احزاب کمک مالی کند. ضمن آن که یکسری از حوادث در کشور ما همواره نشان داده که مردم خواستار حضور در عرصه سیاسی کشور هستند، نمونه آخر آن انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و حضور پرشور مردم در این انتخابات بود.
غفوری فرد: در اینکه مردم ما سیاسی ترین مردم دنیا هستند، شکی نیست، اما اینکه مردم خواستار حضور در انتخابات باشند با اینکه بخواهند حزب سیاسی تشکیل دهند، فرق می کند.
شما به روستاها هم که میروید، میبینید که افراد تحلیل سیاسی دارند، اما این مسئله، با اینکه در یک سازمان تشکیلاتی حضور داشته باشند، متفاوت است. در زمان اصلاحات هم دولت مجبور به کمک به احزاب نشد، بلکه اصولاً تحزب لازمه هر حکومت و جناح سیاسی است و هر جا که انتخابات و حکومت پارلمانی دارد، حتماً احزاب هم وجود دارد، اما از نظر من تعدد احزاب یک افت است و باعث سردرگمی می شود. مثلاً در همین انتخابات اخیر شورای شهر، در تهران 40 لیست نهایی شد و آخر هم ناشناخته ها و کسانی که جزو هیچ حزب و گروهی نبودند به شورا راه یافتند که این خود نشان میدهد یک سازوکار سازمان یافتهای در این زمینه شکل نگرفته است.
در مجلس هم همین طور است. افرادی از حزب های مختلف در پارلمان وجود دارند، در حالی که در آمریکا از هر حزب تعداد مشخصی معرفی میشوند و بعد از رای گیری، مجلس رسماً اعلام میکند که این تعداد نماینده از یک حزب و این قدر نماینده از حزب دیگر وارد مجلس شده اند.
قانون احزاب باید تغییر کند
«خبرگزاری دانشجو» - این یعنی در آنجا مبانی حزبی و فعالیت حزبی کاملاً مشخص است؟
غفوریفرد: بله منتها در آنجا هم مصوبات مجلس و هم قانون احزاب وجود دارد و این قانون مدام بروز می شود، اما در ایران این قانون برای 10، 12 حزب بیشتر نبوده و جوابگوی 300 حزب امروزی نیست که باید این قانون تغییر کند.
ما این مسئله را در یک مقطع زمانی از طریق نهادهای مختلف همچون قوه قضائیه و قوه مقننه پیگیری کردیم تا شرایط تغییر کند و قانون احزاب فراهم شود، ولی خوب متاسفانه به نتیجه نرسید.
«خبرگزاری دانشجو» - از نظر شما تعریف سیاسی حزب در کشور ما چیست؟
غفوریفرد: ببینید حزب دو ریشه اصلی دارد، یکی ریشه قرآنی و تعریفی که از حزب در قرآن شده و در آنجا دو حزب اصلی معرفی گردیده است، یکی حزبالله و دیگری حزب شیطان که تعاریف و مصادیق آن در قرآن وجود دارد و کاملاً هم مشخص است. البته این تعاریف قدیمی همیشه در ادبیات فرهنگی ما وجود داشته است، اما یک تعریف دیگر حزب، معنای غربی و پروتیکال پارتی است که یک تعریف وارداتی برای کشور ماست و به معنای یک گروه منسجم است که دارای ایدئولوژی و مواضع مشخص می باشد، بنابراین حزب از نظر معنایی چیزی بین این دو طرف است و هدف حزب هم به طور طبیعی بدست گرفتن قدرت می باشد.
من فکر میکنم در شرایط فعلی این هدف می تواند کشور را نجات داده و به سمت پیشرفت و توسعه سوق دهد. البته این هدف چیز بدی نیست؛ زیرا اصولاً معنای حزب این است که افرادی که با هم دارای ایدئولوژی مشترکی هستند، گرد هم آمده و حکومتی را تشکیل دهند. منتها در اصولگرایی هدف این است که قدرت کسب شود تا اصول اخلاقی و انقلابی در سطح جامعه محقق شود؛ این را هم بگوییم احزابی که در کشور فعالیت میکنند - چه اصولگرا و چه اصلاحطلب - حتماً مشترکاتی دارند؛ یعنی تمام احزاب به نظام جمهوری اسلامی، ولایت فقیه و قانون اساسی پایبند هستند و این شرایط در تمام کشورها به عنوان یک اصل مطرح است.
در هر دولتی اگر یک حزبی بخواهد به فعالیت بپردازد، باید حداقل به قانون اساسی آن کشور معتقد باشد، بنابراین طبیعتاً یکسری از مشترکات، بین آنها - چه اصولگرا و چه اصلاحطلب - وجود دارد و فقط بر سر جزئیاتی همچون قطع رابطه با آمریکا، رابطه با غرب، انرژی هستهای و امثال اینها اختلاف نظر وجود دارد.
مردم سالاری دینی برای اولین بار توسط ایران مطرح شد
«خبرگزاری دانشجو» - به مدل اسلامی غربی احزاب اشاره کردید. به نظر شما کدام یک برای ایران مناسبتر است؛ مدل اسلامی تکمیل نشده و یا مدل غربی تجربی شده؟
غفوریفرد: قطعاً مدل اسلامی. ببینید ما در ایران یک حرف جدیدی را برای دنیا مطرح کردیم و آن بحث «مردم سالاری دینی» بود که تا قبل از انقلاب اسلامی و ابتکار امام خمینی در دنیا وجود نداشت و این موضوع هم درست در زمانی مطرح شد که غربیها دین را افیون و مواد مخدر جامعه میدانستند و مردم ایران با دست خالی و با تمسک به دین در برابر رژیمی که تمام دنیا پشتش بود، قیام کردند و حتی موفق شدند که این حرکت انقلابی خود را به عنوان یک الگو برای کشورهایی همچون مصر، لیبی و تونس قرار دهند، بنابراین ما الگوی خودمان را داریم، اما اینکه چرا احزاب در غرب موفق بوده و در ایران به تجربه ناموفق تبدیل شده است، به این مسئله بازمیگردد که ما به جای آن که احزاب را براساس ایدههای ملی و مذهبی خودمان شکل دهیم بر اساس مشورتهای مسئولان غربی به وجود می آوریم که همین مسئله ذهنیت بدی را برای مردم ایجاد می کند. اگر به جای کپیبرداری از حزبی به نام توده که حزب کمونیستی شوروی بود و با عقاید و فرهنگ ما نمیساخت، به سراغ الگوهای مذهبی خودمان میرفتیم، مسلماً موفقتر بوده و سریعتر پیش میرفتیم، منتها ما یک مدتی دچار فراموشی شده بودیم و عقاید و فرهنگ و تاریخ خودمان را فراموش کرده و به سمت خارج پرستی رفته بودیم، اما دوباره با هنر امام و توسط ایشان به اصالت خود بازگشتیم.
«خبرگزاری دانشجو» - با توجه به شرایط فعلی، رئیس جمهور منتخب را عضو چه حزبی میدانید؟
غفوریفرد: متاسفانه ما اصلاً در ایران انتخابات تحزبی نداریم و تحزب حتی در انتخابات که اوج کار حزبی است، خود را نشان نمیدهد. شما ببینید در تاریخ ریاست جمهوری ایران کدام یک از رئیس جمهورها خود را عضو یک حزب معرفی کردند؟ نه دکتر روحانی، نه احمدینژاد، نه آیت الله هاشمی رفسنجانی، نه خاتمی و نه مقام معظم رهبری و نه حتی شهید رجایی و بنی صدر هیچ کدام اعلام نکردند که فلان حزب از ما حمایت کرده است و ما تابع حزب خاصی هستیم. ممکن است در یک انتخابات یک گروه یا یک حزب و یا حتی یک جبهه به دلایلی از شخص خاصی حمایت کند، مثلاً آیت الله کاشانی در یک مقطع زمانی از دکتر مصدق حمایت کرد، اما باید یادآور شویم که آیت الله کاشانی جزو هیچ حزب و گروهی نبود و از طرفی هم خود دکتر روحانی اعلام کرد که وامدار هیچ حزب و گروهی نیست. این خود نشان میدهد که در کشور ما تحزب یک شاخصه قابل افتخار نیست که فرد بخواهد به آن استناد کند، در حالی که در کشورهای غربی تحزب را جزو هویت سیاسی خود میدانند و صراحتاً اعلام میکنند که عضو کدام حزب یا گروه سیاسی هستند و همین مسئله نشان میدهد که تحزب در کشور ما نهادینه نشده است.
«خبرگزاری دانشجو» - فکر میکنید سهم خواهیای که برخی از احزاب در مورد کابینه یازدهم از دولت جدید دارند، باعث میشود که جناب روحانی تحت فشار قرار بگیرد یا این کار برای گرفتن تصمیم بهتر به ایشان کمک میکند؟!
غفوریفرد: ظاهراً هیچ کدام بحث سهم خواهی را مطرح نکردند؛ من فکر میکنم که ایشان تحت فشار قرار نمیگیرند؛ زیرا هم انسان فشارپذیری نیستند و هم آگاهی خوبی نسبت به احزاب و افراد دارند.
افراد مختلف، کاندیدا یا نظرات خود را مطرح میکنند، اما تصمیم گیرنده نهایی خود دکتر روحانی است و این حرکت هرگز به معنای سهم خواهی نیست و تا جایی که من شنیدهام، احزاب نظرات مختلف را به ایشان دادهاند و ایشان هم در حال بررسی این افراد است.
قرار بود خاتمی 400 میلیون تومان به خانه احزاب کمک کند
«خبرگزاری دانشجو» - بالاخره سرنوشت خانه احزاب چه میشود؟ چه شد که این خانه به تعطیلی رسید؟
غفوریفرد: زمانی که من در خانه احزاب بودم بیش از 100 حزب منشور وفاق آن را امضا کردند؛ متاسفانه تنگ نظری اصلاح طلبان در دوره اصلاحات باعث شد که خانه احزاب از بین برود؛ به این ترتیب که در دور اول انتخابات هیئت رئیسه، از 15 نفر کلی اعضا، 9 نفر از اصلاح طلبان و شش نفر از اصولگرایان بودند، اما در هیئت مدیره سه نفر اصولگرا و دو نفر اصلاح طلب وجود داشت یعنی یک توافق و ترکیب ایدهآلی حاکم بود، اما در دور دوم شرایط کاملاً برعکس شد؛ به این ترتیب که در هیئت رئیسه 9 نفر اصولگرا و شش نفر اصلاح طلب بودند و در هیئت مدیره هم سه نفر سهم اصلاح طلبان و دو نفر از اصولگرایان بودند؛ در دور سوم هم یک نوع ساخت و پاخت و تقلب را انجام دادند و برای آن که اصولگرایان در این انتخابات رای نیاورند، نمایندگان خانه احزاب را که چهار پنج نفر بودند و هر کدام یک حق رای داشتند را جمع کرده و رای آنها را به نفع خود خریدند.
این در حالی است که خانه احزاب متعلق به همه احزاب و گروهها بود، اگر اصولگرایان فقط خواهان حضور خود در خانه احزاب بودند، نیازی به این خانه نبود؛ زیرا آنها دارای حزب بوده و اصلاح طلبان هم احزابی را در سطح جامعه برای خود داشتند و آنچه که در این زمینه اهمیت داشت همکاری بین این دو جبهه بود که متاسفانه تنگ نظری اصلاح طلبان باعث شد اصولگرایان همه کنار گذاشته شوند.
علاوه بر این من قبل از آن که در خانه احزاب باشم عضو کمیسیون شورای مرکزی احزاب آسیایی بودم و در دور سوم آنها، یک فرد دیگری را به جای من به احزاب آسیایی معرفی کردند، در حالی که اصلاً آنجا به اسم من بود و من یکی از بنیانگذاران احزاب آسیایی بودم؛ با این کار عملاً آن کمیسیونی که ما در احزاب آسیایی داشتیم از بین رفت و نهایتاً منجر به این شد که اصولگرایان از خانه احزاب کنار بکشند.
البته در دور اول و دوم، همکاری خوبی بین اصولگرایان و اصلاح طلبان بود که باعث رشد خانه احزاب در این دو دوره شد؛ زمان آقای خاتمی قرار بود مبلغ 400 میلیون تومان به خانه احزاب برای تهیه یک مکان مناسب اختصاص داده شود، اما زمانی که این اتفاقات افتاد، آقای خاتمی هم دیگر این پول را نداد و احزاب کنار رفته و عملاً خانه احزاب به انتها رسید. حرف ما هم در آن مقطع زمانی این بود که باید احزاب اصلی همچون حزب موتلفه در خانه احزاب فعالیت داشته باشند تا این خانه شکل گرفته و رشد کند.
آنها میخواستند حزب موتلفه را با آن سابقه طولانی کنار زده و یک حزب پنج شش نفره اصلاح طلب را جایگزین آن کنند، طبیعی بود که اعضای حزب نپذیرند؛ این تک رویها کار غلطی بود که مردم را نسبت به احزاب بدبین کرد. یادم است امام در مورد عدم موفقیت حزب جمهوری فرمودند: «من احساس میکنم که احزاب منافع شخصی را پیگیری میکنند.»
اصلاح طلبان برای اینکه احزاب اصلاح طلب اکثریت اعضا را کسب کنند، به سراغ شخصی در وزارت کشور رفتند، یکییکی نمایندگان را دیدند و طرحی را ارائه کردند و به واسطه آن طرح، مجوز گرفته و رای نمایندگان را به نفع خود مصادره و کسب نمودند و به این ترتیب یک لیست را زد و بند اعلام کردند که اتفاقاً همان لیست هم انتخاب شد و خانه احزاب از هم پاشید.
متاسفانه با از هم پاشیدن خانه احزاب تمام تلاشهای ما در دورههای اول و دوم بینتیجه ماند؛ به عنوان مثال در دور اول که ریاست آن برعهده آقای موسوی تبریزی بود عملکرد خانه احزاب قابل تقدیر بود و در دور دوم هم که بنده ریاست آنجا را برعهده داشتم تعامل خوبی با اصلاح طلبان برقرار گردید و ما در آن دوره به چند کشور خارجی برای دیدار و گفتوگو با احزاب مختلف سفر کردیم؛ این سفرها منجر به تاسیس احزاب آسیایی در قاره آسیا شد، علاوه بر آن برنامه ریزی کردیم تا حزب اسلامی را در دنیا پیاده کنیم که متاسفانه تمام این تلاشها با بسته شدن خانه احزاب و تنگ نظری اصلاحطلبان بر باد رفت.