گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ از آنجا که شبکه فرهنگی «امتداد» عنوان پرمخاطب ترین و پرکارترین شبکه فرهنگی در عرصه مقاومت و پایداری را دارد، با رضا مصطفوی، سردبیر فعال ماهنامه «امتداد» و پژوهشگر و نویسنده به گفت و گو نشستیم که به شرح زیر است:
بعد از جنگ، بسیاری از مسئولان فرهنگی، دیگر اعتقادی به جهاد نداشتند
هر دینی برای ماندگاری خود، یک سری الگوهایی را در مسیر بشر قرار میدهد و این روشهای زندگی باعث میشود که پیروان آن همیشه در حال جهاد باشند. فوکویاما جملهای معروف دارد؛ «شیعه دو بال دارد؛ بال سبز مهدویت و بال سرخ شهادت.» این بال سبز یعنی انتظار برای رسیدن به وضعیتی مطلوب. تعریفی که حضرت آقا از سطح فرهنگ فعلی دارند، نشان می دهد که از وضع موجود رضایت ندارند. وقتی انسان از وضع موجودش راضی نباشد، تلاش میکند و البته منتظر است تا کسی که انسان کامل است و دِین هیچ گردنکشی به گردنش نیست، بیاید و کمک کند تا وضع مطلوب رقم بخورد. بال سرخ نیز همان راه سرخ حسینی است؛ یعنی شما از وضع موجود ناراضی هستید و برای رسیدن به وضع مطلوب، تمام زندگی و دار و ندار خود را فدا میکنید.
ما دو نوع جهاد داریم: یکی جهاد به سیف، که آشکارا دشمن آن طرف خاکریز قرار دارد و ما طرف دیگر. این نوع جهاد را پیامبر اعظم(ص) جهاد اصغر نامیدهاند؛ یعنی جهاد کوچک که ماجرایش را شنیدهاید. جهاد نوع دوم، رفتارها و حرکتهایی است که ما در سراسر زندگی انجام میدهیم و صبغه جهادی پیدا میکند، این صبغه، به نیت و هدف برمیگردد: همان که میگویند: «الاعمال بالنیات». اگر در هر کاری که میکنیم، نیت قرب الهی داشته باشیم، این خودش میشود جهاد فیسبیلالله. مثل کسی که به نیت در راه خدا، برای خانواده خود کسب روزی میکند. در روایات داریم اگر او در این حال کشته شود، اجر شهید را دارد.
این جهاد دوم، که در بستر جامعه اتفاق میافتد و نه در میدان جنگ و مین، بزرگتر از آن جهادی است که در میدان جنگ رخ داده است و تعبیر رسول الله(ص) است که جهاد اکبر است. جهاد اکبر، مجاهده و مبارزه با نفس و خودخواهیها، و خواستن برای خداست. تعبیر امروزیاش این است که در تمام لحظات زندگی احساس کنید در حال جهاد هستید.
بعد از جنگ، بسیاری از مسئولین فرهنگی، دیگر اعتقاد به جهاد نداشتند. فکر میکردند جنگ تمام شد و الان باید برسیم به زندگی مادی مردم و خودمان. هر کس هم که توان یا رانت بیشتری در امور اقتصادی داشت، بهره بیشتری هم برد. از این مسئله غافل بودند حال که جهاد اصغر را پشت سر گذاشتهایم، باید مرد میدان جهاد اکبر باشیم، جبههای پیش رو داریم که در آن، دشمن مخفی است، نیتها و خاکریزها مخفی است و باید در این جهاد بصیرت داشته باشیم تا بتوانیم توانایی و ادوات دشمن را ببینیم.
توهم عادی شدن زندگیها بعد از جنگ، باعث شد که رصد دقیقی از تلاشهای دشمن صورت نگیرد. تا اینکه صدای حضرت آقا درآمد و هشدار دادند که دشمن به ما شبیخون فرهنگی زده است! هشدار حضرت آقا خیلیها را از خواب غفلت پراند. بعضی از مسئولین غافل شدند، به تدریج از خط امام زاویه گرفتند و در برابر زندگی جهادی مقاومت کردند، البته ما نیز در برابر اشرافیگری و رانتخواری مقاومت نکردیم و اشرافیگری بر زندگیها غلبه پیدا کرد. از سوی دیگر رسانهها و نهادهای مدنی و اجتماعی هم نگاه تکلیفمدارانهای به این واقعه نداشتند، در حقیقت هر چه از این خط فاصله بگیریم قاعدتاً بازگشت به خط مطلوب سختتر میشود.
اگر صحیفه امام و به خصوص پیام امام به مناسبت قطعنامه را جدیتر میدیدیم، امروز اوضاع فرق میکرد. وقتی جنگ تمام شد، مگر امام نفرموده بودند: «کمربندهایتان را محکم ببندید که هیچ چیز تغییر نکرده است.» ولی ما کمربندهایمان را نبستیم و همه چیز تغییر کرد.
در قسمتی از وصیتنامه منسوب به شهید باکری آمده؛ «یک عده بعد از جنگ پشیمان میشوند و زندگیشان عوض میشود.» واقعاً تحقق پیدا کرد و عدهای از آدمها عوض شدند و دیگر نگاه جهادی به زندگی نداشتند. تکتک ما که دغدغه داریم مقصر هستیم، در امر به معروف کوتاهی کردیم. آنهایی که میفهمیدند باید آنهایی را که نمیفهمیدند یا توان فهمش را نداشتند روشن میکردند، ولی نکردند.
امروز نسل جوان از ما خیلی جلوتر است، چون وارد جامعه که میشود، فضایی که در زمان جنگ و اوایل انقلاب بود را مطالعه میکند و این شکاف فرهنگی و معنوی را میبیند و متوجه میشود که از اصل مطلب خیلی فاصله داریم. دغدغهمند میشود و میبینیم فوج جوانانی را که دلسوزانه و انقلابی، مثلا وارد فعالیت رسانهای شدهاند، وقتی میپرسیم چرا وارد این عرصه شدید، میگویند: امروز انقلاب اسلامی نیاز به رسانه دارد. صدور فرهنگ و پیام انقلاب نیازمند رسانه است.
• از نظر سطح فرهنگی و شعور جهادی، الآن خیلی جلوتر از زمان جنگ هستیم
من معتقدم از نظر سطح فرهنگی و شعور جهادی، امروز خیلی جلوتر از زمان جنگ هستیم. شما به مثالی که آقا میزنند نگاه کنید؛ به آمار اعتکاف نسبت به قبل، نمازجمعهها، اجتماعات انقلابی و... گرایش به تدین و فعالیت انقلابی خیلی بیشتر از گذشته شده است. آرمانخواهی امروز، خیلی هوشمندانهتر و عاقلانهتر از گذشته شده است. ما پیشرفتهای زیادی داشتهایم. خیلی موافق این نیستم که با آمار، بحث دینگریزی و کمرنگ شدن فعالیتهای انقلابی را مطرح میکنند.
در زمان جنگ، تقریبا 2 میلیون حکم برای اعزام به جبهه زده شده بود که از این دو میلیون بعضیها چند بار رفتند و برگشتند، یعنی تعداد آدمهایی که در جنگ به صورت مستقیم حضور داشتهاند، خیلی محدود بوده است. امروز خیلی گستردهتر است. جوان امروز ما دنبال بهانه است، دنبال یک تیری از آن طرف خاکریز است تا به سمت جهاد برود. نمونهاش همین گروههایی است که به صورت کاملا خودجوش برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) شکل میگیرد. جوان امروز، خلاء شهادت و خلاء جهاد را احساس میکند. جوان امروز، تشنة دیدن و فهمیدن عصر جبهه است. همان چیزهایی که در کتابهای خاطرات منعکس شده است. آن زندگی، امروز به آرمان جوانهای امروزی تبدیل شده است.
زمانی شهید علم الهدی دانشجو بود، در دانشگاه درس میخواند. جنگی صورت گرفت و امثال سیدحسین علمالهدیها دانشگاه را رها کردند و به جبهه رفتند. آیا این به معنی ترک وظیفه بود؟ نه. آن دانشجوها فهمیدند که جهاد آن روز، ترک دانشگاه و حضور در جبهه است، به تکلیفشان عمل کردند. جهاد امروز اما، جهاد علمی است، جهاد رسانهای است. ببینید در فضای رسانه چقدر نسبت به قبل پیشرفت داشتهایم، چقدر وبلاگ نویس مسلمان انقلابی داریم که فقط با دغدغه انقلاب مینویسند و وقت میگذارند و چقدر مستندسازهای جوان که با همین انگیزه وارد کار شدهاند.
مثلا در دوران اصلاحات چند روزنامه انقلابی داشتیم؟ چند نفر برای دفاع از کیان انقلاب قلم میزدند؟ در زمان اصلاحات فهمیدیم جنگ امروز، جنگ رسانه است. خود ما که امروز فعالیت میکنیم همان زمان شکل گرفتیم و احساس کردیم خلاء ما، خلاء رسانه است. به همین خاطر دنبال نوشتن و تحلیل رفتیم و حالا حضور جوانان فعال و انقلابی در حوزه رسانه چشمگیر است.
آمار کتب و مقالاتی که بچههای مذهبی ما منتشر میکنند، پیشرفتهای علمی که این جنس آدمها کردهاند که یک نمونه اساسی آن همین شهید احمدیروشن بود، همه و همه در این شرایط شکل گرفت. برای شکلگیری امثال احمدی روشن، پشتوانه سی سال دانش برای تربیت لازم است، باید علم بومی شود تا احمدی روشن از آن در بیاید، ما امثال احمدی روشن زیاد داریم. اینها در این فاصله به وجود آمدهاند؛ این ها همان علمالهدیهایی هستند که دانشگاه را رها کردند و به جنگ رفتند و امروز برای ادای تکلیف انقلابیشان به سمت دانشگاه برگشتهاند. پیشرفتهای بزرگ در علوم فضا و موشکی، سلولهای بنیادی، پزشکی و... همه محصول نگاه جهادی به علم بوده است.
• امروز میدان مبارزه تغییر کرده، سنگر جهاد، تکتک خیابانها و خانههای ما شده است
امروز میدان مبارزه تغییر کرده، سنگر جهاد، تکتک خیابانها و خانههای ما شده است. یعنی دشمن با ماهواره، با بدحجابی، با روزه خواری در ملاء عام و با امثال اینها ظهور پیدا کرده است. شما راهپیمایی 22بهمن را ببنید، تمام روزهای سال برای پیروان شیطان مثل 22بهمن ماست، همهشان در سطح جامعه حضور و بروز دارند ولی افراد باحجاب ما داخل خیابانها نیستید. به همین دلیل است که فکر میکنید مظاهر فساد در جامعه بیشتر است.شما چیزی را در سطح جامعه میبنید که پشت دیوارهای شهر و خانهها چیز دیگری است. اگر بخواهید فضای جامعه را ببینید، باید نماز جمعهای را ببینید که به امامت آقا برگزار میشود، راهپیمایی 22بهمن و روز قدس و... را ببینید. در این روزهاست که حقیقت جامعه از درون خانهها به بیرون کشیده میشود.
بیحجابی و پوشش بد در سطح شهر از نظر خود آنها یک مبارزه است که بگویند من هستم. یعنی همانقدر که ما در بروز اعتقاداتمان کاهل هستیم آنها فعال هستند. مثلاً ده هزار نفر پیروان جنبش سبز داشته باشیم و 100هزار نفر، نیروهای انقلابی، این 100 هزار نفر هیچ کدام همه با هم یک رنگ خاص نمیپوشند ولی این 10هزار نفر حتی نوزادهایشان را هم با علم و پرچم بیرون میآورند. بروز این گروه در جامعه زیاد است ولی به این معنی نیست که دین و اخلاق افول پیدا کرده است.
مظاهر بیاخلاقی که حاصل تهاجم فرهنگ غرب است، از طریق تمام ابزارهای رسانهای که در دست آنهاست منتقل میشود و ما باید اعتراف کنیم رسانه دست شیطان است. همین الآن چند رسانه و شبکه فارسیزبان فعال داریم؟ به نسبت کاری که آنها انجام میدهند ما عددی نیستیم. جو غالب رسانه دست ما نیست؛ ولی تعداد ما بیشتر است و نسبت به قبل چندین برابر شده است.
• من در پاکستان آموزش دیده بودم که چطور در 5دقیقه یک سنی را تبدیل به وهابی کنم
توصیه ای از آقا دیدم که می فرمایند؛ مارکسیستها در دو کار قوی عمل میکردند، بروید و این دو کار را یاد بگیرید؛ کار تشکیلاتی و ادبیات.
چرا آقا همیشه روی کتابهای ادبیات مقاومت تقریظ دارند، همواره آقا کتابهای خوب را زودتر از همه خواندهاند، تقریظ هم زدهاند. توصیه و تشویق هم میکنند، همیشه اصرار دارند به ادبیات انقلاب و مقاومت توجه ویژهای شود، چرا که هر چیزی که در قالب هنر و ادبیات قرار گرفت، جاودانه میماند. جنگ و صلح تولستوی، بینوایان ویکتورهوگو و... اینها آثار جاودانه هستند، تا بشر هست این آثار هم هستند؛ چون در بهترین قالبهای ادبی ریخته شدهاند.
اما کار تشکیلاتی؛ اوایل انقلاب یک نیروی کمسواد که زندانی میشد، فقط چند ساعت کافی بود تا توسط مارکسیستها –که کم هم نبودند- مارکسیست شود، آنها کار تشکیلاتی و کار جذب را یاد گرفته بودند کاری که وهابیت و بهائیت الآن میکند.
یک دوستی داشتیم به نام آقای سلمان حدادی که وهابی بود و شیعه شد، میگفت: «من در پاکستان آموزش دیده بودم که چطور در 5دقیقه یک سنی را تبدیل به وهابی کنم.» آموختن کار و روشها و رفتارهای تشکیلاتی از ضرورتهای دانشجوها و نیروهای متدین است.
در ادبیات کارهایی صورت گرفته است ولی بعد از سی سال هنوز ادبیات انقلاب نداریم. در زمینه فعالیتهای تشکیلاتی کارهایی صورت گرفته است، ولی ما هنوز داریم خودمان، خودمان را میزنیم، یک نهاد فرهنگی، نهاد دیگر را قبول ندارد. ما از نظر تشکیلاتی خیلی عقب هستیم، خیلی باید تلاش کنیم.
• امروز خرید کالای ایرانی نوعی پا گذاشتن روی نفس است
مقاومت در حوزه اقتصادی سختی دارد؛ چون پای نفس به میان میآید، مثلا اگر تلویزیون من معمولی باشد و تلویزیون همسایه السیدی، چشم و همچشمی در خانواده به وجود میآید و این چشم و همچشمی سبب میشود از طرف خانواده تحت فشار قرار گیریم. من اگر بتوانم مقاومت کنم و بچهام را از این سبک زندگی راضی کنم، این یعنی مقاومت و جهاد!
امروز خرید کالای ایرانی، نوعی مبارزه است، البته هنوز کیفیت کالای ایرانی به جایی نرسیده است که من با اعتماد بخرم؛ یعنی باید از مال خود بگذرم تا کالای ایرانی تقویت شود، چون سخت است، همه به آن تن نمیدهند. بعد از فرمایش آقا چند درصد از دوستان ما وارد این عرصه جهاد شدند و برای حمایت از تولید داخلی کار عملی کردند؟! خط تشخیص در این نوع جهاد، یک جاهایی خیلی باریک میشود!
اگر رفتم کالا بخرم، باید اولویت اولم خرید کالای ایرانی باشد. گرچه کیفیت پایینتری نسبت به کالای خارجی دارد، این برای من سخت است و این سختی یعنی مبارزه! تعداد کسانی که این اتفاق را رقم میزنند کسانی هستند که در جبهه اقتصاد میجنگند. الآن تعداد رزمندگان مقاومت اقتصادی ما خیلی کم است.
• ثروت فرهنگی ما که جنگ است هنوز استخراج نشده است
ما در عرصه فرهنگی کاملا باختیم؛ چون مدیران ما وادادند، مدیران ما نفهمیدند فرهنگ غنی انقلابی که مدنظر امام بود یعنی چه؟ در حوزه سینما همینطور. در حوزه کتاب پیشرفتهایی داشتیم؛ ولی هنوز به وضع مطلوب نرسیدیم. پیشرفت ما در حوزه کتاب مرهون ادبیات مقاومت است. بهترینهای ادبیات ما در بستر جنگ شکل گرفتهاند. پیشرفت علمی کردیم، سختافزارمان پیشرفت کرد؛ ولی در حوزه نرمافزار و محتوا هنوز تا وضعیت مطلوب فاصله داریم. هر چند مانیفست انقلاب مشخص است؛ اما نتوانستیم شناخت خوبی از فرهنگ انقلابیمان داشته باشیم.
آقا فرمودند:«جنگ یک گنج است.» وقتی این گنج استخراج شود، ثروتهای جامعه بالا میرود، وقتی ثروت جامعه بالا رفت، میشود انواع مختلف کالاها اعم از سیاسی و اقتصادی را تهیه کرد. ثروت فرهنگی ما که جنگ است هنوز استخراج نشده است. مگر تا چند سال دیگر رزمندهها را در اختیار داریم تا تاریخ شفاهی مقاومت را ثبت کنیم؟!
بیست سال دیگر کسانی میمانند که نسل بعد از جنگ هستند و جنگ را ندیدهاند، از جنگ فقط منطقه عملیاتی دیدهاند. از جنگ چیزی را دیدهاند که در کتابها نوشته شده و آن هم حاوی تمام جنگ نیست، سوژههایی از جنگ داریم که جذابترین سوژهها هستند. روابط عاطفی که در جنگ شکل گرفته، برای کار فیلم و رمان و کارهای رسانهای جذابترین سوژههاست. ولی این سوژهها هنوز شناسایی نشدهاند.
برای اینکه سوژهای شناسایی شود، باید نشریات در آن حوزه فعال شوند. چند نشریه برای استخراج هشت سال جنگ فعال شدهاست؟ برای استخراج تاریخ و خاطرات یک میلیون نفری که جنگیدند، برای استخراج 600هزار جانباز، چند نشریه به صورت جدی و حرفهای فعالیت میکنند؟
امتداد در این حوزه کار کرده، ولی آیا واقعا حرفهای برخورد کرده؟ آیا واقعا رسانه بیعیب و نقص و ایدهآل بوده است؟! ضعفهایی داشته که نهایتاً تبدیل به خاطرهای در ذهنها و کتابخانه خوانندهها شده که یکی از دلایل ضعف آن، این است که در جامعه رقیب نداشته است ولی این نوشتهها تبدیل به فیلم نمیشود، نویسنده دیگری از این خاطرات، کتاب و رمان مفصل تولید نمی کند. این زنجیره تولید هنوز پیوسته نیست. این وظیفه دستگاههای فرهنگی ماست.
امتداد مخاطبین خاص خود را دارد، کسانی که به حوزه دفاع مقدس علاقه دارند. ما باید شرایطی برای نشر خاکستری داشته باشیم، ژورنالیسم زرد بد است به این معنا که بخواهید به هر روشی مشتری جذب کنید، زرد یعنی نیازمندیهای روزمره، از مدل لباس تا خوراک و پشاک و اخلاق و... که به درد همه میخورد، از خانم خانهدار تا کارمند و... اگر بتوانیم فرهنگ مقاومت را به فرهنگ غنی تبدیل کنیم تا در همه حوزه ها کاربرد داشته باشد، آنگاه می توانیم مخاطب عام را جذب کنیم.
بنابراین ما کاری برای جنگ نکردهایم. ممکن است در طول سال یک کتاب گُل کند. کلا چند کتاب خوب داشتیم؟ تعداد این کتابها در طی سی سال به ده هم نمیرسد. مثلا دا، پایی که جا ماند، از معراج برگشتگان و ... که در یک برهه پنج-شش ساله اخیر تولید شدهاند، قبل از آن چیزی نبود. حالا امید داریم از این به بعد این اتفاق بیفتد، ولی آیا حجم نیروی انسانی که بتواند این کارهای عقبمانده را انجام دهد، کافی است؟ سینمای ما به اندازه کافی پاسخگو هست که این خاطرات را روی پرده هنر ببرد؟! اصلا سینما دغدغه آن را دارد؟
ما در حوزه فرهنگ، هنوز حرفی برای گفتن نداریم. در این حوزه عده قلیلی دارند میجنگند و بقیه پشت جبهه هستند. در بعضی کشورهای خارجی که من دیدهام، انس با کتاب خیلی توجه آدم را به خود جلب میکند، در صف بلیط هواپیما، پرداخت پول یا پشت چراغ قرمز و... درحال خواندن کتاب هستند؛ اما مردم ما با کتاب و فرهنگ مکتوب بیگانهاند. ما دغدغه فرهنگ مکتوب نداریم، داریم خیلی تلویزیونی میشویم، زمان زیادی از عمرمان را پای تلویزیون میگذرانیم، بیشتر میخواهیم بشنویم تا بخوانیم. تا کتاب خوانده نشود، کتاب تولید نمیشود. تا کتاب تولید نشود، هزینه فعالان عرصه کتاب تامین نمیشود.
به نظرم باید اول فرهنگ کتابخوانی را در جامعه ترویج کنیم، باید تیراژ کتابهای ما از هزار به صدهزار برسد. من هر چه دغدغههای آقا را بررسی میکنم، میبینم دغدغه اول آقا کتابخوانی است. آقا میفرماید من درباره یک عملیات صحبت میکنم شما کتابهای مرتبط با آن عملیات، کتابهای مرتبط با آن شهید را جلو در حسینیه بفروشید تا مردم بخرند.
یعنی ولیفقیه به حدی به کتابخوانی تاکید دارد که خود را به عنوان یک مبلغ کتاب مطرح میکند. آقا به اندازهای که به کتابخوانی و خودسازی تاکید دارند، روی چیز دیگری تاکید ندارند؛ چرا که وقتی این دو مورد درست شد بقیه هم درست میشود. دانش و دین انسان، مبنا و شاخص پیدا میکند، انسان میتواند مکنونات قلبی خود را به روی کاغذ بیاورد، میتواند دانش گذشتگان خودش را در عرض چند ساعت به دست بیاورد.
اینکه وحی هم با «اقرا» شروع شده، خودش تاکید بر سواد و علمآموزی و مطالعه است. اینکه قرآن تاکید میکند مطالعه کنید دانش پیشینیان را، اینکه امیرالمومنین (ع) به امام حسن(ع) توصیه میکنند تاریخ پیشینیان را مطالعه کنند، دلیلش خیرات و برکاتی است که از آن حاصل میشود.
• کار اقتصادی من و شما در حد یک سرباز است ولی جهاد فرهنگی وظیفه تک تک افراد جامعه است
تاکید بر مطالعه و علمآموزی اولین قدم برای دانشجو است. دانشجو باید خودش تشخیص دهد جهاد امروز چیست؟ امروز با آرامشی که در مملکت داریم و از سوی دیگر با جنگی که دشمن در عرصه فرهنگ شروع کرده، چارهای نداریم غیر از اینکه در عرصه فرهنگ با دشمن مبارزه کنیم. کار اقتصادی من و شما در حد یک سرباز است، در حد خرید کالای ایرانی، میتوانیم انجام دهیم. چون تولید کننده نیستیم؛ ولی جهاد فرهنگی وظیفه تکتک افراد جامعه است و این مبارزه در تمام طول زندگی ما جریان دارد.
• از اول تاریخ اسلام تا امروز تاثیر هیچ حرکت فرهنگی به اندازه تبلیغ چهرهبهچهره نبوده است. یعنی رسانه یک نفره
امروز نسل جدید چیزی از دفاع مقدس ندیده، ولی دلیل نمیشود به سمت آن نیاید. باید بتوانیم این مطالب را درست منتقل کنیم. مثلا باید بتوانیم روشهای جذب در پنج دقیقه را یاد بگیریم، باید کار تشکیلاتی کنیم. اگر اخلاق و رفتار ما خوب باشد، جذب میشوند. دانشجوی انقلابی باید بداند تبلیغ چهرهبهچهره و راه درست تبیین دین و امر به معروف و نهی از منکر چگونه است. مگر همه کسانی که در جنگ جذب شدند آدمهای علیه السلام و نمازشب خوان بودند؟! آدمهایی بودند که شاید اولین نمازشان را در پادگان خوانده بودند.
از اول تاریخ اسلام تا امروز تاثیر هیچ حرکت فرهنگی به اندازه تبلیغ چهرهبهچهره نبوده است. یعنی رسانه یک نفره! هر انسان در طول روز با ده نفر برخورد کند با ده منطق و رفتار خوب میتواند، ده نفر را درخط مستقیم نگه دارد. در بسیاری از موارد هنگامی که در موقعیت اپوزیسون قرار گرفتیم درست شدیم، چون با احساس خطری که ممکن است جبهه ما سقوط کند و با حواس جمع در موقعیتها قرار گرفتیم و درست عمل کردیم.