گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» - مریم کردستانی؛ سلام بر تو ای ماه بنی هاشم که ستم و ستمگری در دشمنان تو در اوج دیده میشود، سلام بر صبوری قلبت در زمان بریده شدن گلوی نازک شش ماهه رباب در دستان با محبتت...
سلام بر تو و دل درد کشیدهات آن سان که بر بدن چاک چاک علی اکبرت زانو زدی و آه مردانه و پر سوزت را دشمن به هلهله نشست.
سلام و درود خدا بر تو که در لحظات آخر جان دادنت مظلومانه چشم بر اهل حرم داشتی که پس از تو حرامیها با این پارگان تنت چه خواهند کرد؟؟؟
سلام ای حسین جان که اوج غم شدی و در تمامی لحظات دشوار روایت جانگداز کربلا زبان به دشنام زنا زادگان کوفه باز نکردی و تا آنجا که شد نصیحت و بود وتذکر اما..
اما برای آنان که شکم را پر کردهاند از حرام و صدای درهم و دینار نیت آمدنشان به نبرد با فرزند علی است، صدای تو ای عزیز زهرا، ای امید زینب، ای آرام جان رباب، شنیدنی نیست. پس هلهله میکنند تا خدا را از زبان تو نشنوند.
چه بر تو گذشت آنجا که شیر کارزارت، مرد گفتار و عملت، برادر و عزیزتر از جانت، عباس و ماه بنی هاشمت، سرباز و سر بردار راه ولایتت را در کنار مشک بی آب غرق در خواب ابد دیدی حسین، تو چه کشیدی؟؟
اوست عباس
در کنار مشک بی آب
مشک بی تاب
مشک خالی از مروت
غرق در رنج خجالت
مشک غیرت
مشک جان داده کنار مرد عزت
بی دو دست و بی یک چشم و بی سر و جان
غرق در خون
محو در خاک
آن دلاور مرد چالاک
بی تحرک سینه چاک چاک
با رخی که روی خاک افتاده و جانی ندارد
تا که بر قامت یارش سر به زانویش گذارد
با عمودی که وجودش را دگر خالی نموده
از تن و روح
با چنین استواری چون کوه
که زمین تاب ندارد
جسم بی جانش به شانه بسپارد
شرم کرده
خاک خود را بر سر خود جمع کرده
کربلا در زیر آب بی آبروییهای کوفه
خاک های داغ خود را
بی تب و بی تاب کرده
چه کشیدی ای امیر دل هر عاشق دلداده الله
کاش گویی تن عباس
این گل زلاله یاس
او که بر خاک مروت جان سپرده
تک و تنهاس
پیکرش را تا به خیمه
صد هزاران فرشته
اشک ریزان
در کنار شیر مردان
می برند
تو چه کشیدی؟؟؟
این روایت را چگونه میتوان راوی شد و از غصه جان در جا نداد؟؟
این قصاوت را چگونه میشود گفت و نمرد؟؟
بار ظلم سربسر ننگین کوفه
تا کجا باید شنید و دست که، باید سپرد؟؟
آه عباس
آه ای شیر شه غیرت و ایمان
مرد قرآن
مرد دلدادن و دل باختن و دلدلدگی ها
مرد الله
مرد باور
مرد اشک و سوز برخواسته از جگر خواهر
مرد بی دست
دستان پاک تو طاقت نداشتند
تا که خالی بر در خیمه بیایند
نذر کردند، قطع گردند
تا که تو دیگر خجالت را نبینی
تا که تو غرق در غم این درد نباشی
شرم باد بر تیغ آن حرامیان
دست پاکی را بریدند
که تمام عالم از آن عشق دیدند
آه عباس
کاش درد سینه شیعه کنون قلب تو را
در میان درد و رنج مردمان ظلم دیده
یکه و تنها نذارد
در همین نزدیکیا
نزدیک کوفه
حرم امن عزیزت زینب کبری...
بگو آقا که باید تا کجا این درد را دید؟؟
اهل کوفه دست بردار این امت نبودند
و کنون بر حرم ناموس غیرت
آتش گلوله را مهمان نمودند
آه عباس
زینبت تا کی ببیند خون دل را؟؟؟
آه عباس
و رقیه...
او که رفتی آب برایش از فرات دل بگیری
تا کجا سوزد
امیر قلب تنهایم بگو..