کد خبر:۲۷۴۴۲۳
چراغ دشمن شناسی - 2
چالش اصلی قیام مهدوی چیست؟
چالش عمده را در قیام مهدوی، باید در میان خواص- خصوصاً خواص اهلحق- دید.
گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» - میلاد ولیان؛ در ادامه مباحث گذشته و برای فهم دقیق قیام حسنی باید بدانیم که عوامل قیام حضرت سیّدالشهدا (ع) چهبودهاست.
پس از تشکیل حکومت اسلامی توسط پیامبر عظیمالشّأن اسلام (ع)، یک جامعه اسلامی بر مبنای احکام و قوانین اسلام شکل گرفت. رسولالله (ص) حدود ده سال در این جامعه حکومت کردند و آئین اسلام را در بین مردم، بسط دادند. پس از رحلت پیامبر (ص) برخلاف دستور ایشان (که در حقیقت امری الهی بود)، خلفایی غیر از امیرالمؤمنین علی (ع) حاکمان جامعه اسلامی شدند و در حدود 25 سال، این سه خلیفه، هر کدام در حدّ توان خود، با ایجاد بدعتها و رسوم غلط جاهلیت، سهمی در انحراف جامعهی اسلامی از اسلام ناب محمّدی و آموزههای پیامبر رحمت (ص) ایفا نمودند.
پس از 25 سال، یک جامعه اسلامی با انحرافات فراوان، با مردمی بیبصیرت و احمق، با خواص اهل دنیا و تجمّلات و با اندک یاران راستین، نصیب امیرالمؤمنین (ع) شد. حضرت در طول حدود چهار سال و نه ماه حکومت، سعی در بازگرداندن این جامعه به جامعهی دوران پیامبر (ص) نمودند. اما از آنجایی که انحراف از اسلام ناب، در جامعه ریشهدوانده و عمیق شده بود، و مردم نیز تحمّل حکومت علی (ع) را نداشتند، حضرت پس از یک دوره کوتاهِ حکومتِ ملالآور بر این مردم بیوفا و بیبصیرت، و با تحمّل سه جنگ تحمیلی داخلی (جمل، صفین و نهروان)، توسط یکی از همین مردم، به شهادت رسیدند.
پس از شهادت ایشان، معاویه فرصت را مناسبدید تا قلمرو فرمانروایی خود را از شام به سایر بلاد اسلامی(عراق، مصر و...) گسترش دهد. از سویی این جامعه با آن اوصاف مذکور، نصیب امام حسنمجتبی (ع) میشود، که ایشان هم در نهایت مظلومیت، به خاطر عدم وجود یاران و سرداران وفادار، پس از حدود سه ماه حکومت، یک صلح تاکتیکی با معاویه کردند تا شرایط مناسب برای قیام مهیّا شود.
یک مشکل اساسی در دوران امامت امامحسن (ع) عدم وجود قدرت تحلیل مسائل در بین مردم و نیز تظاهر معاویه به دینداری و پیروی از رسولالله (ص) بود. نهایتاً ایشان نیز به زهر جفا و خیانت، به شهادت رسیدند.
حال، اینچنین جامعهای که حاکمش معاویه است، نصیب امامحسین (ع) میشود. حضرت تا چند سال اول که معاویه زنده است- به همان دلیل نفاق و تظاهر معاویه به دینداری و از طرفی بیبصیرتی مردم- شرایط را برای قیام مهیّا نمیدانند. پس از مرگ معاویه، پسرش یزید، یک فرد عیّاش، شرابخوار، میمونباز و زناکار، جانشین او و حاکم جامعهی اسلامی میشود؛ و از اینجاست که مقدمات وقوع حادثهی عاشورا فراهم میگردد.
استاد متفکر، شهیدمطهری (ره) در کتاب «حماسهیحسینی:، در بحث عوامل قیام امامحسین (ع) سه عامل را ذکر و بررسی میکند:
1. عامل تقاضای بیعت
2. عامل دعوت مردم کوفه
3. عامل امربهمعروف و نهیازمنکر.
پرواضح است که در بین این سهعامل، آن عامل اصلی که منتج به قیام امامحسین (ع) شد، عامل امربهمعروف و نهیازمنکر بود. چه اتفاقی افتاده بود که باید واجب امربهمعروف و نهیازمنکر-آن هم در سطح حکومت و حاکمش- اقامه میشد!؟ آنچنان انحرافی در جامعهی اسلامیِ دوران سیّدالشهدا (ع) پیش آمد و آنقدر مردم و حاکمان غرق در فساد و دنیاطلبی و تجمّلات شدند، که حضرت راهی جز قیام علیه حکومت فاسد یزید ندیدند. در واقع، حفظ اسلام در چنین وضعیتی، تنها و تنها از این راه، انجام میشد ولاغیر.
دشمنان سیّدالشهدا (ع)
حال باید ببینیم دشمنان آن حضرت، چه کسانی و با چه کیفیتی بودهاند و چطور شد که قیام حضرت به شهادت ایشان منتهی شد، نه به تشکیل حکومت.
ظاهراً دشمنان حضرت فقط از مسلمانان همانجامعه بودند (البته برخی کارشناسان دینی معتقدند که حضور و تسلّط یهودیان و مسیحیان در دربار یزید، در نحوهی برخورد او با امامحسین (ع) بیتأثیر نبوده است). اما آنچه که مسلّم است ایناست که کسانی در مقابل آن حضرت صفآرایی کردند که مسلمان بودند، نماز میخواندند، معتقد به توحید و معاد و نبوت بودند، بعضاً از سابقهداران و بزرگان اسلام بودند؛ لکن بسیاری از آنها قدرت تحلیل مسائل را نداشتند و بسیاری نیز- علیرغم تشخیص جبههی حق- بهخاطر مُلک و پست و مقام، و برای حفظ جان و مال و راحتی زندگی خود، حاضر به کشتن نوهی پیامبر خود- با آنچنان وضعیتی- شدند. پس میتوان دشمنان امامحسین (ع) را در تقسیمبندی زیر جستجو کرد:
1)خواص:
1-1) خواصاهلباطل: که هویتشان مشخص است؛ کسانیکه به هیچوجه سرِ سازش با امامحسین (ع) ندارند و بهدنبال تسلیمکردن و یا کشتن آن حضرت هستند. اینها اساساً با اسلام و رسولالله (ص) دشمنی ریشهای دارند. لکن با نهایت هنرمندی، ظاهری موجّه و دینمدار و پیرو پیامبر (ص) از خود در اَنظار عمومی جلوه میدهند تا عوام را به سوی خود جذب کنند.
2-1) خواصاهلحق: دردناکترین ضربه از جانب آندسته از خواصاهلحق است که از حق، حمایت و دفاع نمیکنند، سکوت اختیار میکنند، میترسند، دچار بیبصیرتی و تحلیلهای غلط میشوند، دوپهلو موضعگیری میکنند و از ترس جان، حق را میپوشانند و عرضه نمیکنند. اینها عالمان بیتفاوت هستند؛ اگر این دسته از افراد، نسبت به سرنوشت اسلام و مسلمین احساس مسئولیت میکردند، اگر در موقع لزوم از حق حمایت میکردند، اگر در بین عوام روشنگری میکردند، اگر در مقابل فشارها مقاومت میکردند، اگر به خاطر قلّت عدد در مقابل دشمن، میدان را خالی نمیکردند و اگر دچار خودپرستی، مالپرستی و ریاستطلبی و دچار ملاحظات خویشاوندی و دوستی نمیشدند، حادثهی عاشورا اتفاق نمیافتاد، و سر مبارک حجّت خدا بر روی نیزهها نمیرفت، و ناموس اهلبیت (ع)، اسیر نامحرمان و حرامزادگان نمیشد. به تعبیر امامخامنهای رهبر انقلاب اسلامی، یک حرکت بجا از سوی اینگونه افراد میتواند تاریخ را نجات دهد و یک حرکت نابجا میتواند تاریخ را در ورطهی گمراهی و تباهی بکشاند.
2) عوام:
مردمی که قدرت تحلیل مسائل را ندارند، از اوضاع پیرامون خود بیخبرند؛ همچون گوسفندان، چراگاه را تمام دنیای خود میدانند، با هر بادی به اینطرف و آنطرف متمایل میشوند، برایشان تفاوتی نمیکند که در حکومت سلطنتی و غیراسلامی زندگی کنند یا در حکومت اسلامی، اهل تفکر و تدبّر و تعقل نیستند، قدرت تشخیص حق و باطل را ندارند، آگاهی به زمانه و آیندهنگری ندارند و بهطورکلی تکیهگاه خوبی برای جبههی حق نیستند؛ چراکه با اندک اشارهای چرخش 180 درجهای در گرایشات آنها پیدا میشود. اینها اهل وفاداری نیستند. مصداق بارز اینگونه افراد، مردم کوفه بودند؛ کسانی که به سیّدالشهدا (ع) دعوتنامهها نوشتند، اما با آمدن آن حضرت، جا زدند. چرا؟ چون عبیداللهبنزیاد اینها را تهدید کردهبود، چون نمیتوانستند از زن و بچه و دنیای کوپک خود بگذرند، آنقدر غرق در امرارمعاش و زندگیدنیوی خود شدهبودند که با اینکه حسینبن علی(علیهالسلام) را سزاوار حکومت میدانستند، ولی درعینحال در مقابلش میایستادند«قُلُوبُهُممَعَه و سُیُوفُهُمعَلَیه».
لذا قیام سیّدالشهدا (ع) این شاخص و چراغ را به جوامع مسلمان داد که عبرت بگیرند تا کربلاهای دیگر تکرار نشود. دشمنشناسی آن حضرت و چگونگی مواجههی با دشمن، درسی به مسلمین- اعم از شیعه و سنّی- داد که اکنون نتایج آن را در بیداریاسلامی شمال آفریقا و جنوبغرب آسیا و حتی در کشورهای غیر مسلمان اروپایی و آمریکایی میبینیم. درس "هَیهات مِنّاالذِّلَّه"، درس تحمّلنکردن ظلم و ظالم، درس نترسیدن از قلّت عدد نیروهای جبههی حق، درس اصلاحطلبی و مقابله با انحرافات، و... است. و اینها تنها بخش اندکی از درسهای قیام امامحسین (ع) است. عبرت از این قیام، خواص را متوجه وظیفهی تاریخی خود کرد.
حال، مخاطبانِ این درسها و عبرتها باید آزمون بدهند. این آزمون نهایی، در قیام مهدیموعود (عج) برگزار میشود؛ چراکه آن گذشتهی سرخ، مقدمهای بود برای آیندهی سبز مهدوی، و در عرصهی فعلی، کسانی که مدعی هستند باید خود را نشان دهند.
جمعبندی:
در قیام مهدیموعود (عج) که یک انقلابجهانی است، علاوه بر دشمنان داخلی و موانع درونی در جبههی حق، با دشمنان خارجی و کفار و مشرکین و منافقین نیز مواجهیم.
البته سختی مقابله با کفار به اندازه سختی مقابله با منافقین و متظاهران به دین نیست؛ چرا که باطل بودن کافر کاملاً صریح و روشن، وحتی برای عوام هم قابل تشخیص است. اما در جبهه مقابله با منافقان و فتنهگران داخلی، از آنجایی که منافق،حق وباطل را با هم مخلوط و ممزوج میکند و به صحنه میآورد، تشخیص حق و باطل سختتر میشود. پس چالش عمده را در قیام مهدوی، باید در میان خواص- خصوصاً خواص اهلحق- دید. به طور کلی حضرتمهدی (عج) با دانشمندان فاسق، مقدسنماهای نادان و پیشوایان ظالم مواجه خواهدبود. لذابهترین راهبرد، بهرهگیری از چراغ دشمنشناسی حسینی و عاشورایی خواهد بود.
دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه امام صادق(علیه السلام)
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
خيلي خوب بود.
پرچه خيلي جا داره که بيشتر بر اين مسئله فگر و کار شود.