از ابتدای به قدرت رسیدن آمریکا همیشه عده ای در اشتیاق رابطه با این کشور بوده اند اما عده ای جنایات آنها را فراموش نکرده اند.
گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»؛ امیرحسین صالحی- شاید اغراق نباشد اگر بگوییم از ابتدای به قدرت رسیدن آمریکا در ایران همیشه دو نگاه نسبت به این کشور وجود داشته است، عده ای همواره مشتاق روابط با این کشور بوده اند و عده ای دیگر جنایات و رفتارهای خصمانه آمریکا را مورد نظر قرار داده اند. خصومت آمریکایی ها از سال 32 چهره خود را به خوبی نمایان کرد آنجا که در تاریخ 28 مرداد آمریکا نتیجه جنبش ملی مردم ایران را که سال ها برای آن مبارزه کرده بودند از بین برد و با کودتای خود خیانتی عظیم را در حق ملت ایران بوجود آورد. از سال ها پس از کودتای ننگین 28 مرداد 32 تا اتقلاب اسلامی 57 آمریکا یکه تاز عرصه های مختلف سیاسی و اقتصادی و فرهنگی ایران بود و با استفاده از نفوذ سیاسی و اقتصادی و نظامی خود در ایران میدان داری می نمود و در ورای تصمیم گیری های کلان و حساس کشور نقش آمریکا مشهود بود و هر نوع تحرک و اراده مستقلی را از هیئت حاکمه وقت سلب می کرد اگر چه روابط آمریکا و جمهوری اسلامی پس از بیرون راندن خاندان پهلوی از ایران تا هشت ماه ادامه داشت اما فصل نوینی که با استقلال مردم ایران و در سایه رهبری خردمندانه حضرت امام به دست آمده بود صفحه دیگری از تجربه های آگاهانه فرا روی انقلاب شکوهمند اسلامی گشوده شد که از اولین اقدامات پس از آن قطع کامل ارتباطات دیپلماتیک نظام اسلامی و آمریکا بود.
اما پس از انقلاب اسلامی تا کنون ده دولت با رأی مردم و یک دولت به صورت موقت روی کار آمد که هرکدام به ظن خود به رابطه با آمریکا نگاه می کردند. دولت موقت تنها دولتی بود که به صورت رسمی و مستقیم با مقامات آمریکایی دیدار و گفتگو کرد؛ سفارت آمریکا حدود یک سال بعد از انقلاب اسلامی ایران باز بود. در این مدت هم کارمندان سفارتخانه ازجمله سفیر و هم فرستادگان دولت آمریکا با مسئولان ایرانی دیدار داشتند. مهمترین اینها، دیدار مقامات دولت موقت مهدی بازرگان، عباس امیرانتظام و ابراهیم یزدی با آمریکاییها بود. طبق اسناد تازه منتشر شده حتی در این دیدارها خبر حمله قریبالوقوع عراق به ایران هم داده شده بود. در این دوران شهید بهشتی هم به عنوان یک عضو ارشد شورای انقلاب با یک مقام ارشد سفارت آمریکا در تهران دیدار کرده بود اما واقعیت امر نشان میدهد که برخلاف روحیه انقلابی شهید بهشتی، دولت بازرگان و اعضای نهضت آزادی قائل به تخاصم و برخورد جدی با آمریکا نبودند که این مسئله خود را به خوبی بعد از تسخیر سفارت آمریکا نشان داد. سفارتخانه آمریکا در تهران به اشغال دانشجویان پیرو خط امام در آمد که با حمایت شدید امام و امت مواجه گردید؛ بازرگان نیز تصمیم به استعفا گرفت که این بار، حضرت امام بر خلاف دفعات قبل با استعفای وی موافقت کردند و به گونه دیگر بازهم عملکرد دانشجویان را در برابر اقدامات آمریکا تایید کردند.
یک سال پس از ماجرای تسخیر سفارت آمریکا، شاهد مذاکره ای با مقامات آمریکایی بودیم که در راستای پیامدهای گروگانگیری بود. دولت آمریکا طی اقدامی خصمانه و خلاف معاهدات بین المللی به دستور کارتر داراییهای ایران را توقیف کرد و بحث گروگانها را پیش کشید. بعد از آن بود که مسئله به مجلس رفت و قرار شد تیمی از ایران به سرپرستی بهزاد نبوی برای مذاکره با مقامات آمریکایی به الجزایر سفر کردند که منجر به بسته شدن قرارداد الجزایر شد که به واسطه آن دیوانداوری ایران و امریکا راهاندازی گشت. اما عملکرد بهزاد نبوی، که از اعضای ارشد حزب منحل شده مجاهدین انقلاب اسلامی بود در این دوران پیچیدگی خاصی داشت، در این قرارداد بسیاری از بحث های مالی ایران و آمریکا مطرح شد اما بهزاد نبوی بخش عمده ای از این توافقات را به اطلاع مجلس نرساند. دکتر سید محمود کاشانی از اعضای داوری قرار داد الجزایر در این زمینه گفته است: « هنگامی که بهزاد نبوی در تاریخ 24 دیماه 1359 در مجلس حاضر شد، پیش نویس بیانیههای الجزایر را به عنوان موافقتنامه ایران و امریکا دراختیار داشت اما آنها را به ناروا به اطلاع نمایندگان مجلس نرساند و این موافقتنامهها را که تعهدات بزرگی برای دولت ایران در آن ایجاد شده بود به صورت لایحه به مجلس تقدیم نکرد. در این توافقنامهها برای دولت ایران تعهداتی ایجاد کرده بود که باید مجلس از آن آگاه می شد و آنها را تصویب یا رد می کرد.» وی همچنین در خصوص این توافقنامه تأکید میکند که «نسخه فارسی توافقنامه امضا نشد» و در ادامه میگوید: «با انتقاد از عملکرد ایران در هیات داوری اختلافات ایران وآمریکا، متاسفانه با دستور سیدمحمدخاتمی وزیر ارشاد وقت مطبوعات در سال 64 از انتشار سیر ماوقع عملکرد دولت میرحسین موسوی درقبال پیامدها توافقنامه الجزایر ممنوع شدند.»
اما چرخش به سمت آمریکا در دولت میرحسین موسوی نیز نمود داشت؛ محسن کنگرلو، مشاور امنیتی میرحسین موسوی به مذاکره با امریکا پرداخت. مایکل لدین مشاور مک فارلین درباره طرف مذاکره در ماجرای مک فارلین میگوید:«کسانی که ما با آنها وارد گفتوگو شدیم افرادی از دفتر نخست وزیری بودند، از دفتر میرحسین موسوی و اطرافیانش. من فکر میکردم اگر قرار است با کسی در ایران گفتوگو شود، اینها کسانی هستند که باید طرف صحبت باشند.»
دیگر مذاکره ایران و آمریکا مربوط به قضیه مک فارلین است که اگرچه مقامات ایرانی باعث رسوایی های بزرگ برای دولت ریگان و شخص مک فارلین شدند اما به نوعی ملاقات محسوب می شود که شخص حسن روحانی که آن زمان در شورای جنگ بود نیز در آن ماجرا حضور داشت. در آمریکا افکار عمومی و رسانهها، دولت را هم به دلیل رسوایی اخیر و هم به دلیل عدم توانایی دولت در آزادی گروگانها به شدت تحت فشار قرار دادند تا جایی که چند تن از مسئولین عالیرتبه آمریکا مجبور به استعفا شدند. مک فارلین نیز خودکشی کرد. در نهایت ریگان با قبول مسئولیت این رسوایی به موضوع پایان داد. در ایران 8 تن از نمایندگان مجلس با طرح سوالی از وزیر خارجه خواستار توضیح وی درباره این ماجرا شدند؛ اما بیانات امام در این باره سبب شد که آنها سوال خود را پس بگیرند. امام خمینی در این باره فرمودند: «من امیدوارم شما توجه کنید به دنیا، توجه کنید به قدرت خودتان، نشکنید این قدرت را، دل ملت را نشکنید، هی تندرو، کندرو درست نکنید، دودستگی ایجاد نکنید، این خلاف اسلام است. ...رئیسجمهور آمریکا در این رسوایی باید عزا بگیرد و کاخ سفید تبدیل به کاخ سیاه شود گرچه همیشه بوده است.»
هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود به صورت سربسته از پیامهای فراوانی گفته که بین او و آمریکاییها رد و بدل شده است. در این میان او از تلفنهای اسرارآمیز هم گفته، از جمله اینکه در 21 بهمن 1365 در خاطرات خود نوشته است که «شخصی به نام دکتر رابرت از آمریکا، تلفنی پیشنهاد کرده که من با شماره تلفنی که داده با ریگان، رئیسجمهور آمریکا، تماس بگیرم. آن را توطئهای تلقی کردم و جواب ندادم. گفتم روی شخص گوینده که خود را عضو روزنامه «مورنینگ نیوز» معرفی کرده تحقیق شود». پس از گفتوگوی تلفنی روحانی و اوباما یک بار دیگر ماجرای تماس ناکام جرج بوش پدر با هاشمی رفسنجانی بر سر زبانها افتاد. اگرچه خاطرات هاشمی جمع اضداد است؛ گاهی از تقابل های خود با آمریکا میگوید و گاهی نیز از نامههایی از امام خمینی(ره) میگوید که حتی نزدیکان امام نیز از آنها خبر ندارند. هاشمی رفسنجانی در فروردین ماه سال 91 و در گفت و گویی با فصلنامه مطالعات بین المللی می گوید: « من در سالهای آخر حیات امام(ره) نامهای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمیخواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، اینها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است اینها به صورت معضلی سدّ راه آینده کشور شود. گردنههایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود... یکی از این مسایل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره میکنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است.»
از دیگر جادوهای طیف «عاشق آمریکا» عطاءالله مهاجرانی بود که از خاطرات حمله به یادداشت «مذاکره مستقیم» در اردیبهشت سال 69 گفته است. هادی غفاری در نطق پیش از دستور خود در مجلس حمله شدیدی به مقاله مهاجرانی کرد و از او به عنوان فردی نام برد که «نامهای به سود مجاهدین خلق امضا کرده است».
دولت اصلاحات در دوم خرداد 76 با شعار و رویکرد صلح با دنیا و پیام آشتی با همه کشورها بر مسند اجرایی و دیپلماسی کشور مینشیند و شعار «با دوستان مروت، با دشمنان مدارا» مطرح میکند و چارچوب فعالیتهای دیپلماسی خود را در ذیل این شعار پیش میبرد. این سیاست کار را تا جایی پیش میبرد که رئیس جمهور قانونی کشور به آبراهام لینکولن لقب «شهید» میدهد و پس از آن سیدمحمد خاتمی در سال 2003 نامه ای را به جورج بوس که ایران را محور شرارت منطقه معرفی کرده بود ارسال میکند. در این نامه، ایران نه تنها از دست برداشتن از حمایت گروههای فلسطینی سخن به میان آورده بود، بلکه پیشنهاد داده بود برای خلع سلاح حزبالله تلاش کرده و تمام فعالیتهای هستهای خود را شفاف کند. در ازای این همه، ایران از آمریکا خواست از رفتار خصمانه خود نسبت به جمهوری اسلامی دست بکشد و در بیانیهای تصریح کند که ایران جزو محور شرارت نیست.
در پایان بهتر است بخش دیگری از سناریوی «عاشقان آمریکا» را مطرح کنیم با کاراکتر مرد خاکستری اصلاحات. سیدمحمد موسوی خوئینی ها که صاحب امتیازی روزنامه سلام را بر عهده داشت در این روزنامه نوشت که « اگر این رابطه را کلید حل مشکلات بدانیم، خطر بزرگش این است که به سراغ راهحلهای واقعی نمی رویم و خدای نخواسته روزی میرسد که هم با آمریکا رابطه برقرار کردهایم و از غرور ملی خود چشم پوشیدهایم» پس از پیروزی جناح چپ در انتخابات دوم خرداد و نوسازی سیاسی در قالب اصلاحات، زمزمه مذاکره با امریکا از درون این جناح نیز به گوش رسید و از همین تریبون فشارهای زیادی برای برقراری رابطه به آمریکا منتشر شد که رسیدگی به آنها از این وجیزه خارج است.