به گزارش خبرنگار «خبرگزاری دانشجو» از قزوین، حاج حسین یکتا شب گذشته در نشست مسئولان و فعالان بسیجی دانشگاه های استان قزوین که به مناسبت سالروز تاسیس بسیج دانشجویی و به همت سازمان بسیج دانشجویی استان در سالن آمفی تئاتر دانشگاه علوم پزشکی قزوین برگزار شد،در خصوص عملیات فاو و جنگ در کارخانه نمک بیان داشت: عملیات فاو آغاز شد و درگیری ها در کارخانه نمک اوج گرفته بود و طی دو ماه بسیاری از دانشجویان بسیجی ایرانی با عراقی ها درگیر و بسیاری نیز مجروح و زخمی می شدند.
وی به قطع شدن دست عبدالله جوادی و مجروح شدن وی، اشاره کرد و گفت: عبدالله جوادی زیاد مزاح می کرد و هر کسی از رزمندگاه که نماز شب می خواند، عبدالله برای شوخی، یک یه قرونی را در دست وی می گذاشت و پس از قطع دست عبدالله همرزمان می خندیدند و به شوخی وی اشاره می کردند.
این رزمنده دفاع مقدس خطاب به دانشجویان گفت: کسانی که در این جنگ حضور داشتند با تمام وجود به اینکه تا خدا نخواهد برگی از درخت نمی افتد باور پیدا کردند.
یکتا عنوان کرد: آن شبی که ما را دربین عراقی ها بردند و تا وقتی که در خط مقدم بودیم، به قدری گلوله به سمت بچه های ما شلیک شد که به یقین رسیدیم که تا خدا نخواهد، برگی از درخت نمی افتد.
وی بسیج را بی قرار عنوان کرد و به خاطره ای از فرمانده خود اشاره داشت و گفت: معاون فرمانده گردان ما، این خاطره را برای من نقل کرد که در عراق بودیم یک عراقی سد راه من و فرمانده شد و پرسید: «مرا می شناسی؟»، گفتیم نه؛ شخصی که در عراق با من هم درس و بحث بود، یکی از شهدای شماست که پلاک و لباس او، پلاک و لباس پسر من بود، او بسیار شبیه فرزند من اما چهره ای بسیار نورانی داشت.
مرد عراقی پس از بازگشت پسرش ماجرا را جویا شده بود و ادامه داد: پسرم گفت در روزهایی که در فاو جنگ می کردیم و وقتی اسیر شدم، یکی از بسیجی های ایرانی که بسیار شبیه من بود خواستار پلاک و لباس من شد.
مرد عراقی ادامه داد: این بسیجی قراری با امام حسین(ع) گذاشته بود که در کربلا دفن شود.
یکتا اظهار داشت: در آخرین باری که مادر شهید از زمان برگشت پسر پرسید، این شهید پاسخ داده بود که در شب عروسی دختر خاله خواهم آمد.
وی ادامه داد: مادر شهید با تعجب پرسید که دختر خاله که کودکی بیش نیست، و درست در شب عروسی دختر خاله استخوان های این شهید برگشت.
یکتا به مقبولیت شهید بابایی اشاره کرد و بیان داشت: چرا حرف ما نفوذ ندارد؛ اما در کشوری مثل کشمیر هندوستان دانشجویان با خواندن کتاب «پرواز تا بی نهایت» برای شهید بابایی اشک ها می ریزند.
وی بیان داشت: در جنگ نابرابر حکمت کارساز است، جنگ نابرابر حکمت و نورانیت و نسیم وصل می خواهد، اعتقاد به لاحول ولا قوه الا بالله می خواهد.
یکتا خطاب به بسیجیان خوابگاهی گفت: بسیجی در خوابگاه باید اتاق نداشته باشد و هر شب در اتاق های مختلف حرف بزند و حرف بزند و در آخر مثل جنازه شود.