به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، جهانگیر خسروشاهی در بیست و چهارمین نشست عصر تجربه که روز گذشته در بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان برگزارشد، گفت: رنج و زندگی کردن دو منبع بزرگ در نوشتن هستند؛ هر انسانی به میزان رنجی که در زیستن تحمل می کند و بهایی که برای تحمل آن رنج می پردازد، زندگیش عمق خواهد داشت و اگر آن فرد اهل نوشتن باشد، عمق دریافتش از هستی و میزان آگاهی خود از محیط اطرافش را به دیگران منتقل می کند.
وی افزود: برخی از نویسندگان اصرار دارند بگویند نوشتن اکتسابی است؛ به این معنا که هر کس کلاس آموزش نویسندگی گذراند و با دیدگاه ها و مکاتب مختلف در این حوزه آشنا شد، نویسنده خوبی می شود، اما من هر چه از اول تلاش کردم نتواستم با این نظریه کنار بیایم.
این نویسنده کشورمان نویسندگی را به نوعی یک امر جوششی و کوششی دانست و ادامه داد: به عبارتی دیگر اگر درون کسی نهاد قصه گو وجود داشته باشد هر مقدار که آموزش ببیند آن نهاد زنده تر و پویاتر خواهد شد؛ به نظرم اگر این نهاد در وجود فردی نباشد، ولی وی آموزش خوبی دیده باشد، در صورتی که بخت یار او باشد، منتقد خوبی خواهد شد، بنابراین نوشتن باید در حقیقت در نهاد شخص باشد.
خسروشاهی در بخش دیگری از سخنانش اظهار داشت: سال 49 تا 52 برای من در زمینه قصه گویی بسیار مهم بود. در آن زمان آقای یمینی شریف، سردبیر کیهان بچه ها بود. من همیشه کنار دکه روزنامه فروشی می ایستادم تا هر وقت که مجله آمد آن را تهیه کنم، همیشه به همراه مجله یک دفتر هم می خریدم و شروع به نوشتن همه مطالب و جزئیات کیهان بچه ها در آن دفتر می کردم، طوری که در عرض یک مدت زمان کوتاه کل مجله را در دفتر می نوشتم و احساس می کردم کاری انجام داده ام.
وی در همین زمینه افزود: یک بار زمانی که داشتم مجله را در دفتر می نوشتم به داستانی برخوردم که عنوانش جذاب بود. عنوان آن داستان قصری با استخوان های فیل بود، ماجرای داستان از این قرار بود که فردی عاشق دختر پادشاه می شود و وی را از پادشاه خواستگاری می کند شرط پادشاه برای ازدواج آن جوان با دخترش این بود که وی قصری با استخوان های فیل بسازد، آن جوان برای یافتن راه چاره به سراغ بزرگی می رود و آن شخص پیشنهاد می دهد دریاچه ای از شراب در مسیر فیل ها درست کند تا فیل ها هنگام رفت و آمد از آن دریاچه شراب بخورند و مست شوند سپس آن جوان در آن حالت فیل ها بکشد و از استخوان هایشان قصر را بسازد.
نویسنده «باغ باور تعلیق» در ادامه با بیان اینکه دوران کودکی در شکل گیری نهاد قصه گو در درون ما فوق العاده موثر است، گفت: قصه تعلیمی و اکتسابی نیست، منتهی با آموزش رو می آید؛ به نظرم کلاس های نویسندگی در استعدادیابی بی نظیر هستند، اما این کلاس ها در حقیقت راه و روش را نشان می دهند و یا به عبارتی راه را نزدیک می کنند. معتقدم اگر فردی به کلاس داستان نویسی برود می تواند بر دوش یک قصه نویس موفق بایستد، جهان را نگاه کند و بنویسد، اما اعتقاد دارم این کلاس ها نمی تواند کسی را که قصه نویس نیست، قصه نویس کند و در این زمینه موثر نیست.
خسروشاهی گره گشایی در داستان را امری فطری دانست و ابراز داشت: تجربه داستان نویس قابل بیان نیست؛ یعنی مهم ترین تجاربی که نویسنده در زندگی داشته، تدوین اتفاقاتی است که برایش افتاده و یا شنیده است.
وی گفت: داستان به مثابه هنر و نزدیک ترین نوع هنر به سینما به حساب می آید. رمان نویس و داستان نویس در زمان و مکان تصرف می کنند و چیزی را که به عنوان داستان می نویسند و به مخاطبش می دهند ممکن است تجلی هنری و یا تجلی تاریخی یک مسئله باشد.
نویسنده «نفر پانزدهم» در ادامه خاطرنشان کرد: اولین داستانم را در سال 75 نوشتم که تکه ای از داستانم در مجموعه داستان های انقلاب به چاپ رسید، اما اولین کتاب من در سال 67 منتشر شد که «نفر پانزدهم» نام داشت. در این اثر به کسانی اشاره شده که برای دفاع از کشورمان رنج هایی را تحمل کرده اند. این کتاب به همت نشر رجاء منتشر شد که البته در سال 92 هم با همین عنوان بازنشر گردید. این اثر را به آقای حاتمی کیا دادم تا قبل از چاپ مطالعه کند نظر وی این بود که انگار کتاب کار نویسنده ای است که تا به حال 15 یا 16 اثر نوشته باشد. زمانی هم که به سید مهدی شجاعی دادم وی گفت که کتاب کاملاً مورد تأییدش است. اگر بخواهم در زمان حاضر این اثر را بنویسم باید بگویم که هیچ تغییری در آن نخواهم داد و همان گونه که در آن سال ها این اثر را نوشتم، خواهم نوشت. اعتقادی ندارم که نفر اول ادبیات فارسی هستم، در واقع من نمی گویم در این کار عالی ترین را نوشتم، اما می گویم می توانستم بنویسم و نوشتم.
خسروشاهی در خصوص وحدت موضوع در داستان گفت: وحدت موضوع در داستان های کوتاه دغدغه نویسندگان بزرگ است؛ من استادان کار در این زمینه را نویسندگانی چون چخوف و کارور می دانم. داستان کوتاه برآمده از رنسانس و نفسانیت بشر و حال و فضایی است که در غرب حاکم بوده، در واقع وحدت موضوع در داستان تابع یگانگی روح نویسنده با موضوع است؛ به عبارتی دیگر اگر داستان نویس با موضوعش یگانه باشد قلمش در داستان، بجز آن هدفی که برایش می نویسد به جایی دیگر نمی رود.
وی در همین زمینه افزود: وقتی نویسنده در اثرش به بیش از یک سوژه، شخصیت، مکان معین و مشخص و یا حتی به بیش از یک اتفاق بپردازد، داستان دچار پراکندگی موضوع خواهد شد؛ به عبارتی دیگر اگر نویسنده به چند موضوع بپردازد داستان دچار تشتت می شود که این امر بسیاری از افراد را از گردونه نوشتن خارج کرده است.
نویسنده «زخمدار» در زمینه داستان کوتاه به داستان آشوب نوشته چخوف به عنوان یک اثر موفق یاد کرد و ادامه داد: عامل پیش برنده در داستان، توالی حوادث و زنده نگه داشتن حس تعلیق است و طبیعتاً اگر کسی این مسئله را رعایت کند نویسنده موفقی است.
خسروشاهی در خصوص این اثر تصریح کرد: برای نگارش این اثر حدود دو سال و نیم تحقیق کردم. تا کنون سه بار از این کتاب چاپ شده است. نوشتن این اثر مصادف شد با تشکیل دفتر ادبیات و ایثار به سرپرستی مصطفی رحماندوست. در آنجا تعدادی از نویسندگان جمع و شورا تشکیل داده بودند و کتاب هایی که به آنجا می رفت، نقد، و اجازه انتشار به آن داده می شد.
وی ادامه داد: اثر زخمدار هم یکی از آنها بود. از من هم دعوت شد که به آنجا بروم. در جلسه ای که تشکیل شد تعدادی از افراد با این اثر موافق و تعدادی مخالف بودند. از آنجایی که در این اثر 40نامه در قالب 40 فصل آورده شده یکی از افراد حاضر در جلسه گفت که نامه پانزدهم به جای نامه بیست و پنجم قرار گیرد. متاسفانه من در آن جلسه نسبت به این مسئله سرسختی کردم و گفتم که این کار را دور می ریزم و چاپ نمی کنم و از جلسه خارج شدم، اما بعد از یک هفته گفتند که کتاب تصویب شده و در نهایت توسط انتشارات ایثارگران به چاپ رسید. زمانی که این اثر به چاپ رسید اقای امیرخانی به من گفت که من این اثر را خواندم و سه ماه درگیر فضای آن بودم. هنگامی که اثر زخمدار را به اتمام رساندم شاید چیزی حدود نیم ساعت گریه کردم؛ چرا که فضای کار آن قدر با من یکی شده بود که خداحافظی از آن برایم تلخ بود.
نویسنده «غروب آبی رود» در بخش دیگری از سخنانش ابراز داشت: ترس از نوشتن بزرگترین آفت در نویسندگی است. مقاومت در نوشتن را به هر طریقی باید شکست و از بین برد. معتقدم نویسنده باید مومنانه بنویسد؛ به این معنا که در درون خودش با موضوع یگانه باشد. متاسفانه سلوک روشنفکری در کشور ما برای نوشتن جواب نداده است؛ در کشور ما آنهایی در نوشتن موفق بودند که به صورت آشکار با فرهنگ مردمشان مقابله نکردند.
خسروشاهی گفت: اگر نویسنده ای رمان نوشته باشد و از سوی همه تقدیر شده باشد، اما فرد عاقبت بخیری نباشد ارزشی نخواهد داشت. معتقدم قلم یک نویسنده باید به گونه ای حرکت کند که زیر دین مردم و جامعه مان نماند. نباید به هر قیمتی یک نویسنده معروف و مشهور شود و یا تیراژ کارش بالا برود.
وی با اشاره به اینکه رمان نسبت میان واقعیت و خیال است، افزود: در واقع شخصیت ها باید در نسبت واقعیت با تخیل شکل بگیرد، اگر تخیل در رمان بمیرد دیگر فایده ای نخواهد داشت. معتقدم نویسنده باید در نوشته اش همانند خدا در خلقتش مخفی باشد.
این نویسنده کشورمان در خصوص ادبیات دفاع مقدس گفت: جنگ بلافاصله پس از انقلاب اسلامی شروع شد، البته جنگ برای هر ملتی امر مهم و حیاتی است. به نظرم ادبیات دفاع مقدس هم گونه ای از ادبیات انقلاب اسلامی به شمار می آید که امیدوارم ارتقا یابد تا به سمت ادبیات ناب تر و خالص تر پیش رویم.
خسروشاهی در پایان خاطرنشان کرد: تا الان که زندگی کرده ام اگر مورد قبول رضای خدا باشد، کاری لذت بخش تر از نوشتن برایم وجود نداشته است.