گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» - میلاد ولیان، دانشجوی دانشگاه امام صادق(ع)؛ آنچه مهم است، این است که ملّت ایران این مقطع تاریخىِ حساس - مقطع دفاع مقدس - را هرگز فراموش نکند و سال هاى پرمحنت، ولى پرافتخار دوران جنگ تحمیلى را هرگز از یاد نبرد. این آمدن ها، این اظهار ارادت ها، این یادبود گرفتن ها، کمک می کند به اینکه این یادها در ذهن ها زنده بماند. من از این حرکت راهیان نور - که چند سال است بحمداللَّه روزبهروز هم در کشور توسعه پیدا کرده - بسیار خرسندم و این حرکت را حرکت بسیار بابرکتى می دانم. و معتقدم این مقطع حساس براى ما یک تجربه است. شما جوان هاى امروز اگر آن روز هم بودید، توى این میدان، با عزم راسخ حاضر می شدید.»[بیانات امام خامنه ای در منطقه عملیاتی فتحالمبین، 11/1/1389]
پس از پایان جنگ تحمیلی، برخی خانواده های معظّم شهدا، رزمندگان و بسیجیان در مناسبت های مختلف مربوط به دفاع مقدس، برای تجدید خاطرات و تجدید میثاق با شهدا عازم مناطق عملیاتی می شدند. اما قریب به 15 سال است که اقشار مختلف مردم در قالب کاروان های «راهیان نور» توفیق حضور در این مناطق را پیدا می کنند و در تعطیلات نوروز و تعطیلات تابستان، خود را به جبهه ی جنوب و جبهه غرب می رسانند. گرچه اردوهای راهیان نور با اهدافی از قبیل ترویج تفکر بسیجی و جهادی و زنده نگه داشتن یاد شهدا و ارزش های انقلاب اسلامی و دفاع مقدس طراحی شد، اما در یک دهه ی اخیر برکات و کارکردهای فراوان دیگری از خود بروز داد که به برخی از مهمترین این برکات و کارکردها اشاره می شود:
ارائه تصویر حقیقی از جنگ
تصور جوانان و نوجوانان و جنگ ندیده ها - کسانی که دوران دفاع مقدس را درک نکرده اند یا در جبهه ها حضور نداشته اند- از جنگ هشت ساله و شهدا، صرفاً محدود به تصاویر روی پرده ی سینماها و براساس سلیقه ی فیلمسازان[که غالباً از انعکاس حقایق جنگ، عاجزند]، عکس ها و مطالبی محدود در کتاب های درسی و بیلبردهای سطح شهر می شود. نهایتاً بهترین و واقعی ترین تصویری که به نسل کنونی ارائه شده، مستندهای پربار و اثرگذار روایت فتح – ساخته ی شهید آوینی(ره)- است. لذا یکی از عوامل عدم ارتباط یا ارتباط محدود نسل جدید با دفاع مقدس و شهدا، همین تصویرهای گزینش شده و شناخت ناقص است. اردوی راهیان نور این امکان را فراهم می کند که زائران مناطق جنگی، تا حدّ زیادی از نزدیک به واقعیت های جنگ پی ببرند، شرایط جنگی و منطقه ای را از نزدیک لمس و احساس کنند، دشواری مدیریت و فرماندهی عملیات ها را به چشم خود ببینند[به امدادهای غیبی در عملیات های معجزه آسا مثل والفجر 8 پی ببرند]، با سیره و سبک زندگی رزمندگان و شهدا از نزدیک آشنا شوند و همذات پنداری کنند. مطمئناً چنین شناختی از طریق فیلم و عکس و سخنرانی و... حاصل نمی شود، بلکه حضور فیزیکی در منطقه، موضوعیت دارد. خاک این مناطق، گیراست. خاکی که قدمگاه شهدا و محل زندگی رزمندگان اسلام بوده و خاکی که خون شهید روی آن ریخته شده، به مراتب مؤثرتر و گویاتر از تصاویر محدود و بعضاً غیرواقعی رسانه هاست. آن معنویت و اثری را که به واسطه ی حضور در سنگرهای به جامانده از شهدا بر دل و روح و ذهن انسان می نشیند، شاید با صدها فیلم سینمایی –که محصول کار بهترین فیلمسازان دنیا باشد- هم نتوان ترسیم کرد و به مخاطب ارائه داد. مشاهده ی آثار به جامانده از شهدا و رزمندگان مثل خاکریزها، کانال ها، سنگرها، وسایل و تجهیزات، و... از نزدیک، یقیناً مؤثرتر و رساتر از تماشای آنها در قاب دوربین ها و رساتر از شنیدن وصف آنهاست. تنها چند دقیقه حضور و قدم زدن در پادگان دوکوهه و حسینیه حاج همّت کافی است تا انسان احساس کند که این ساختمان ها و درودیوارها روح دارند، انگار انسان هنوز حضور شهدا را در آنجا با تمام وجود لمس می کند. البته همه ی اینها مستلزم این است که مناطق جنگی، دست نخورده و با همان حس و حال باقی بماند و با تغییرات و دخل و تصرف در این آثار، حالت مصنوعی و تصنعی پیدا نکند.
شایسته است که در ضمن این فعل و انفعالات روحانی و عاطفی، و درکنار مشاهده ی مناطق، راویان متبحّر و آشنا به مسائل جنگ، حقایق جنگ هشت ساله از جمله دلایل شروع جنگ و بخصوص چرایی و چگونگی پایان جنگ و پذیرش قطعنامه 598 – که به تعبیر حضرت امام(ره)، به منزله ی نوشیدن جام زهر بود - برای زائران به طور کامل و دقیق بیان شود.
جرقهای برای تحول روحی
چه بسیار از جوانان و نوجوانانی که برای اولین بار به مناطق جنگی مشرف شده اند و پس از زیارت، تغییر و تحولی بنیادین در آنها رخ داده که مسیر زندگی آنها را عوض کرده است. جوان ها به واسطه ی دارا بودن دل های نرم و پاک و زلال، بمجرد اینکه وارد منطقه می شوند و حقایق جنگ را از نزدیک می بینند، به شدت تحت تأثیر فضای معنوی حاکم بر جبهه و خلوص و صفای شهیدان قرار گرفته و دچار یک انقلاب درونی می شوند، چراکه حقیقت گمشده ی خود را در اینجا پیدا می کنند؛ راه شهدا را می بینند و می پسندند، چون کاملاً منطبق بر فطرت الهی آنهاست. در اشتیاق شهدا به جان نثاری و فداکاری برای ولایت الله و ارزش های انسانی و فطری، عشق حقیقی و پایدار را می یابند و به آن پایبند می شوند. لذا راهیان نور، می تواند جرقه ای برای یک تحول روحی و در نتیجه، مقدمه ای برای شروع مسیر جدید[و البته صحیح] در زندگی باشد.
معرفی الگو از قهرمانهای واقعی و دستیافتنی
انسان فطرتاً طالب کمال است. می خواهد قله ای برای خود تعریف و ترسیم کند و خود را در مسیر رسیدن به آن قرار دهد. بنابراین پیوسته در جستجوی شخصیت های بزرگ و قهرمان است تا از آنها الگو بگیرد. در روزگاری که قهرمان های کاذب و غیرواقعی فیلم ها و کارتون ها و یا اسطوره ها و بزرگان روشنفکرنما، الگوهای نسل جوان می شوند، شاهد رکود، خمودگی و ناامیدی در برخی جوان ها هستیم. چراکه الگوبرداری از این قهرمان ها، آنها را ارضا نمی کند؛ از همین روست که هر از چند گاهی الگوی خود را تغییر می دهند و با قهرمانی دیگر زندگی می کنند. علت اصلی ارضا نشدن با این الگوها این است که اساس اینها بر حقیقت و ارزش های فطری استوار نیست و نمی تواند پاسخگوی روح کمالجو و حقیقت طلب انسان واقع شود. زندگی چندروزه ی جهادی و شیرین در اردوی راهیان نور، این نیاز فطری را مرتفع می سازد. در خلال آشنایی و خلوت با شهدا هرکس به مقتضای روحیات و خصوصیات شخصیتی خود، به یک یا چند شهید بزرگوار علاقه مند می شود، با او پیوند قلبی و عاطفی برقرار می کند و او را الگو و قهرمان زندگی خود قرار می دهد. الگوهایی که محدود به یک قشر خاص نیستند و برای هر قشری و هر سنّی و هر جنسی الگو وجود دارد: برای دانش آموز، برای دانشجو، برای طلبه، برای معلم، برای هنرمند، برای بنّا و کارگر، برای مقام مسئول، برای دانشمند و... الگوها و قهرمان هایی همچون شهید فهمیده، شهید علم الهدی، شهید آوینی، شهید برونسی، شهید باکری، شهید همّت، شهید دکتر چمران، شهید تندگویان، جاویدالأثر حاج احمد متوسلیان و بسیاری اسطوره های حقیقی دیگر که پیروی از هر کدام آنها، انسان را سعادتمند می کند.
چنین قهرمانانی علی رغم اینکه حقیقی هستند، اما دست یافتنی اند. چنین نیست که کسی گمان کند، رسیدن به قافله شهدا ناممکن است؛ چراکه شهدا را هم کسانی شبیه خود می بیند.
احیای ارزشهای اسلامی و انقلابی
مسافر راهیان نور پس از آشنایی با شهدا و الگوگیری از آنها، سعی در همرنگ شدن با شهدا و پیمودن راه آنان می کند، چون در وجود خود، فرهنگ معنوی زندگی در جبهه، صفا و صمیمیت و محبت شهدا را مایه ی سکینه ی قلبی و آرامش روحی می بیند. فرهنگ جبهه و جهاد، او را به هویت و اصل خویش متوجه می کند، او را به بازشناسی مبدأ و معادش تحریض می کند، و نهایتاً پی بردن به نقش و جایگاه او در صحنه ی کارزار امروز را یادآور می شود. در نتیجه روحیات مذهبی و انقلابی در وجودش شروع به غلیان می کند، روحیه ی شهادت طلبی، ایثار و فداکاری، ولایتمداری و شور و شعور انقلابی را در خود زنده می کند و پی می گیرد. همچنین درس مبارزه با ظالم و مستکبر را می آموزد و درس تکلیف مداری و مقاومت در عین فشارها و تحریم ها و با وجود کمترین امکانات و تجهیزات را فرا می گیرد.
علاوه بر اینها نسبت به نمادهای ارزشی و انقلابی مثل چفیه و سربند و پلاک و لباس خاکی و ... علقه پیدا کرده و آنها را جایگزین نمادهای سابق خود می کند.
پیوند نسل جدید با نسل اول انقلاب
ثمره همرنگ شدن با شهدا و اتّحاد با آنها در اهداف و آرمان ها و ارزش ها، پیوند و یکی شدن نسل جدید با نسل اول انقلاب است؛ طوری که جوان امروز، خود را در همان معرکه و در موقعیت شهدا می بیند، لذا همان مسیر شهدا را طی می کند. در این مسیر، سختی ها و ناملایمات را تحمّل می کند تا آرمان هایش محقق بشود، برای حاکمیت ارزش ها بر جامعه تلاش می کند، کمر به دفاع بی دریغ از نظام اسلامی و ولایت می بندد، نسبت به مسائل کشورش و جهان، حساس و دغدغه مند و پیگیر می شود و خود را برای نبرد نهایی با جبهه باطل در رکاب امام عشق مهیا می سازد.