به گزارش گروه بین الملل«خبرگزاری دانشجو»، جمهوری رواندا کشوری کوچک در مرکز قاره آفریقا است که در سال 1994 واقعهای تلخ از نسلکشی هشتصد هزار انسان را در تاریخ ثبت کرده است.
این کشور با اوگاندا، بروندی، جمهوری دموکراتیک کنگو و تانزانیا همسایه است. از سال 1894 در کنفرانس برلین این منطقه تحت نام تانکانیکای آلمان در اختیار آلمان قرار گرفت.
شکست آلمان در جنگ جهانی اول منجر به تقسیمات مستعمرههای آفریقایی آلمان شد. رواندا به بلژیک واگذار شد و پس از چند سال در 1962 سرانجام رواندا از بلژیک مستقل شد.
ماه آوریل 1994 بود که اولین جرقه های جنگ داخلی و نسل کشی روآندا زده شد. جنگ خونینی که میان دو قوم هوتو و توتسی به راه افتاد، در کنار آوارگی و تجاوزات، قریب 800 هزار کشته بر جای نهاد.
ریشههای جنگ داخلی در رواندا
دو قوم هوتو و توستی تا قبل از رسیدن استعمارگران آلمانی به رواندا هم زیستی مسالمت آمیزی داشتند. آلمانیها با ورود به رواندا سیاست تبعیض آمیزی را در پیش گرفتند که اقلیت توتسی که نسبت به اکثریت هوتو قد بلندتر ثروتمندتر بودند و پوست روشنتری داشتند از امکانات بهتر زندگی و قدرت بیشتر برخوردار شدند.
این سیاست توسط بلژیکیها که سرپرستی مستعمره رواندا را بعد از جنگ جهانی اول بر عهده داشتند و مبلغان مسیحی کلیسای روم که از قرن 19 در اروپا حضور داشتند، ادامه پیدا کرد.
سیاست اختلاف افکنی استعمارگران بلژیکی
در رواندا استعمار بلژیک، جمعیتی را که همگی به یک زبان سخن می گفتند به دو سلطه و سه قشر اجتماعی تکمیل کننده یکدیگر تقسیم کرد: یک قشر اقلیت از دامداران توستی، یک قشر اکثریت از کشاورزان هوتو و یک قشر مرکب از گروههای کوچک شکارچیان پیگمه و توواس.
به این ترتیب سردمداران نظام استعماری بلژیک خوشحال بودند که می توانند بر جامعه ای قشربندیشده و دارای ساخت سلسله مراتبی مرکب از رئیس سالاریها و یک گروه از نخبگان حاکم که میتوانستند آنها را به دین کاتولیک درآورده و برای ادامه تحصیل به اروپا بفرستند تکیه کند؛ اما زمانیکه پس از جنگ جهانی دوم قلمروهای استعماری بلژیک گرایش ضد استعماری پیدا کردند، روشنفکران توتسی شروع به تاثیر پذیری از افکار مدرن کردند.
در پی این تفکرات مدیریت سیاسی بلژیک توستیها را با انگیزههای ضد استعماری رها کرد و همه توجه خود را به سوی اکثریت هوتو معطوف کرد و نظریه قومیتهای متعارض را به کار برد. توتسیها به هوتوها قومی بیگانه معرفی شدند که هوتوها را سرکوب میکند و این گروه باید آنها را از سرزمین خود بیرون رانند.
این در حالی بود که توستی ها و هوتوها نه اقوامی متمایز ، چرا که آنها زبان و مذهب مشترک داشتند . بلکه قشرهای اجتماعی بودند که نسبت به یکدیگر بسیار باز و نفوذ پذیر هم بودند.
برای نمونه هر فرد هوتو که صاحب 10 راس گاو می شد تبدیل به یک توستی و هر فرد توستی که دامهای خود را از دست می داد هوتو می شد؛ به همین دلیل هویت هوتوها و توستیها به راحتی بر حسب مالکیت و یا ازدواج تغییر می کرد.
اما نظام استعماری با برجسته کردن یک قوم و ایجاد نفرت یک قوم علیه قوم دیگر کار را به جایی رساند که دیگر هوتو و توتسی بودن در شناسنامه آنها نیز قید میشد، در واقع پیوندهای خانوادگی تا حدی دستکاری شده بود که هویتهای جدیدی را ایجاد کرده بود.
این کشتار به خوبی توسط دولت سازماندهی شد زمانی که کشتار شروع شد به ازاء هر 10 خانواده یک شبه نظامی در نظر گرفته شده بود. و در هر همسایگی نمایندگانی برای این کشتار وجود داشت، بیشتر مهمات و تسلیحاتی مثل نارنجک به شکل وسیعی توسط دولت توزیع شد.
بسیاری از اعضای قبایل فقط با قمه و ساطور مسلح شده بودند و حتی پس از توافق صلح سال 1993 تجار نزدیک به رئیس جمهور، 581 هزار قمه و قداره برای کشتار توستیها تهیه کرده بودند.
رسانه های خبری آتش نسلکشی را شعلهور کردند
بر طبق گفتههای مفسرین، رسانه های خبری نقش مهمی را در این نسل کشی ایفا کردند. نشریات محلی و رادیوها این کشتارها را شعله ور میساختند.
روزنامه دولتی کانگورا منتسب به هوتو در این میان نقش مرکزی داشت که آغازگر یک جنگ تمام عیار علیه توتسیها بود.
در جریان دادگاه بینالمللی جنایی که برای روندا تشکیل شده بود افرادی که در پس پرده روزنامه کانگورا بودند (روزنامه منتسب به هوتوها) متهم به چاپ اعلامیههایی در سال 1992 شدند که در آن تصویر قداره و ساطور چاپ شده بود و پرسیده شده بود ما باید چه کار کنیم تا انقلاب اجتماعی 1959 (شورش هوتوهایی است که به سرنگونی ها پادشاهی توتسیها منجر شد) کامل شود.
نشریه کانگورا هم چنین 10 فرمان هوتو را منتشر کردند، که به تثبیت ایدئولوژی قدرت هوتو در مدارس و ارتش هوتو می پرداخت و نحوه برخورد با توتسی ها را تنظیم می کرد. در این متن 10 فرمان این پیام القا می شد که توتسی یک استراتژی عظیم دغل کارانه علیه هوتو ها دارد که هوتو را به بردگی بکشند.
اما به خاطر نرخ بالای بیسوادی در زمان نسلکشی، رادیو وسیله بهتری برای القای پیام بود. در سال 1993 تندروهای هوتو با حمایت برخی از کشورها از جمله فرانسه و بلژیک برای تشدید خشونت در قبل و در جریان نسل کشی، ایستگاه رادیویی تلویزیونی به راه انداختند، که هدف اساسی آن همانطور که گفته شد تبلیغ علیه توتسیها و جبهه نجات رواندا بود. این ایستگاه رادیویی و تلویزیونی زمینه را برای بسیج جوانان هوتویی در اردوگاههای آموزش نظامی فراهم ساخته بود تا با حمایت نظامیان فرانسه و بلژیکی به آنان راهبردهای جنگ آموزش داده شود.
در مارس 1992 رادیو رواندا برای اولین بار به شکل مستقیم کشتار توستی ها را در جنوب پایتخت آغاز کرد. رادیو روندا مکررا پیامی را پخش می کرد که هشدار می داد که هوتوها در بوگسرا مورد حمله توتسی ها واقع شده اند این پیامی بود که افسران محلی از آن استفاده کردند تا هوتوها را متقاعد سازند که آنها باید اول دست به حمله بزنند با هدایت سربازان، شهروندان عادی هوتو و گروه شبه نظامی، صدها توتسی را مورد حمله قرار داده و کشتند.
در پایان سال 1993 گزارش بسیار احساساتی از یک پایگاه رادیویی دیگر در مورد ترور رئیس جمهور که یک هوتو بود به کار گرفته شد تا شقاوت توتسیها به تصویر کشیده شود و این ایستگاه به دروغ گزارش کرد که پرزیدنت ترور شده، مورد شکنجه واقع شده و عقیم شده است (در عصر ماقبل استعمار برخی پادشاهان توتسی، حاکمان شکست خورده را عقیم میکردند).
از اکتبر 1993 رسانهها مدام به تفاوت های ذاتی و سرشتی بین دو قوم هوتو و توتسی اشاره میکردند و منشا خارجی توتسیها را گزارش می کردند و همچنین به سهم نابرابر توتسیها از ثروت و قدرت اشاره میکردند و وحشت آفرینیهای حاکمیت گذشته توتسی را یاد آور میشدند تا حس انتقامجویی را در هوتوها قوی و قویتر کنند. ایستگاههای رادیویی برای بسیج و به هیجان درآوردن مردم لحظه ای درنگ نکردند، به خصوص در مراحل نخستین که این کشتارها با مقاومت شدید رو به رو میشدند.
در سال 1994 به دنبال سقوط هواپیمای حامل «جونال هابیا ریمانا» رییس جمهور وقت رواندا که در نزدیکی کیگالی پایتخت این کشور به وقوع پیوست؛ قوم «هوتو» این عمل را به قوم توتسی نسبت داد. همین امر آغاز درگیریهای شدید میان این دو قوم شد که به کشتار حدود 800 هزار توتسی رواندایی و هوتوهای میانه رو در مدت 100 روز توسط هوتوهای تندرو منجر شد.
زنان قربانیان اختلافات در رواندا
زنان نیز در آستانه نسل کشی سال 1994 به هدف تبلیغاتی ضد توستی تبدیل شدند برای مثال در 10 فرمان هوتو 4 فرمان گنجانده شده بود و زنان را به عنوان اسلحه جنسی برای نابودی مردان هوتو جلوه میدادند و مدام تبلیغاتی که مبنای جنسی داشت و تجاوز جنسی را در طی جنگ تهییج میکرد و جملاتی این گونه را شامل میشد که شما زنان توتسی فکر می کنید که برای ما بیش از حد خوب هستید حال بگذارید ببینیم که زنان توتسی چه مزهای دارند.
در حدود 250 تا 500 هزار زن و دختر توتسی در این مدت مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند که بسیاری از آنها از روی عمد توسط مردان مبتلا به ویروس ایدز مورد تجاوز قرار گرفتند.
بدین ترتیب اکنون اکثر این زنان به ویروس HIV نیز مبتلا هستند.
نسل کشی وحشیانه در سایه سکوت جامعه بینالملل
با آغاز نسل کشی سازمان یافته که 100 روز طول کشید، هشتصد هزار به آمار سازمان ملل و یا یک میلیون و هفتاد و یک هزار به آمار دولت رواندا از قوم برتر توتسی و هوتوهای میانهرو که از پیروی از دستورات هوتوهای تندرو ممانعت کرده بودند کشته شدند.
بیشتر قربانیان مردان، زنان، کودکان و نوزادانی بودند که توسط همسایهها، همکاران و دوستان سابق خود کشته میشدند، رادیو رواندا همزمان به طور مداوم هوتوها را تشویق به قتل عام توتسیها میکرد. روزانه 10 هزار نفر و ساعتی 400 نفر و دقیقهای 7 نفر کشته میشدند.
قتل عام 800 هزار زن و کودک و مرد در میان بیتفاوتی جامعه بینالمللی صورت گرفت و سازمان ملل متحد قبل و در جریان قتل عام یک نیروی حافظ صلح را در روآندا مستقر کرد، اما این گروه قادر به جلوگیری از قتل عام نبودند.
این فاجعه در مقابل چشمان باز با پوشش کامل خبری دنیا و عملکرد بسیار هولناک سازمان ملل و بیتفاوتی جامعه جهانی به بهانه عدم مداخله در امور داخلی روآندا انجام شد، به طور مثال در ابتدای نسلکشی 1000 نیروی اروپایی برای تخلیه اتباع خارجی از روآندا به آنجا فرستاده شد که به سرعت کشور را ترک کردند و یا صلحبانان بلژیکی سازمان ملل مدرسهای را که 2 هزار توتسی به آن پناهنده شده بودند بعد از رسیدن دستور عقب نشینی ترک نمودند که منجر به قتلعام کلیه پناهندگان شد.
بعد از اتمام نسل کشی هزاران نفر از پناهندگان روآندایی که به کشورهای مجاور پناهنده شده بودند به دلیل شرایط بد و ابتلا به بیماریهای گوناگون مسری کشته شدند.
سرانجام در روز 4 ژوییه سال 1994، شهر کیگالی توسط جبهه میهنی روآندا که از توتسیها تشکیل شده بود، تصرف شد و قتلعام خاتمه یافت.
بعدها دادگاهی برای محاکمه سران نسلکشی تشکیل شد. هم اکنون هزاران نفر از توتسیهای زنده مانده از نسلکشی سعی میکنند با 2 میلیون هوتوی شرکت کننده در کشتار به طور مسالمت آمیز زندگی کنند.
محاکمه عاملان قتل عام در رواندا
پس از اتمام جنگ و زندگی این دو قوم در کنار یکدیگر، دادگاه، پس از هفت سال رسیدگی به پرونده "آگوستین بزی مانگو"، فرمانده سابق ارتش روآندا را به جرم مشارکت در قتل عام مخالفان دولت،نسل کشی، جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت، در سال 1994 میلادی به سی سال حبس محکوم کرد. مانگو یکی از عاملان اصلی نسل کشی روآندا معرفی شده است.
علاوه بر بزی مانگو، فرد دیگری نیز به نام "دیندی دالایمانا" رییس وقت پلیس روآندا در این کشتار نقش داشت که دادگاه حکم آزادی وی را صادر کرد چرا که بنا به اعلام مقامات قضایی او یازده سال در حبس بسر برده و دوره مجازات خود را سپری کرده است
علاوه بر مانگو و دالایمانا، اسقف سابق کشور رواندا متهم است در نسل کشی سال 1994 این کشور دست داشته است . کشیش جاناتان روهومولیزا در حالی در کشور انگلستان به مشارکت در نسل کشی مردم رواندا متهم شد که سالها اسقف این کشور بوده است.
وی متهم است نقش صدای تبلیغاتی افراطی های هوتو را ایفا کرده و توتسی ها را به مسلخ می برده است.
کلیسای بریتانیا اعلام کرده: درسال 2005 که اجازه فعالیت به روهومولیزا را داده است ، از سابقه وحشتناک وی بی اطلاع بوده است این کلیسا نسل کشی توتسی ها در سال 1994 در رواندا را لکه ننگی بر دامن کلیسای کاتولیک این کشور دانسته است.
نسل کشی رواندا برگ سیاه دیگری از نتایج حضور استعمارگران در کشورهای آفریقایی است که در جریان تفرقه افکنی بین اقوام این سرزمین، یکی از تلخ ترین وقایع قرن بیستم رقم زد.
منبع:جبهه جهانی مستعضفین