آخرین اخبار:
کد خبر:۳۰۸۵۷۳

نامه حسرت بار سرشار به همسر حسن روحانی

آن گاه که شنیدم به تماشای خرامیدن دخترانی نشسته‌ای که پرچمهای برافراشته تبرج در شهرمان هستند، خدا را شکر کردم که چشمهای کم‌سوی پیرزنانی که در جوانی، داغ‌دار نوجوانان شهیدشان شدند، نبودند تا ببینند چگونه از خون جوانان وطن، چمنهای کاخ سعدآباد، بعد سالها، دوباره سبز شده.
نامه حسرت بار سرشار به همسر حسن روحانی

به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، محمد سرشار، نویسنده و رییس حوزه هنری استان تهران نامه و مطلبی خطاب به حسن روحانی، رییس جمهور کشورمان و همسر وی نوشته و در وبلاگ شخصی خود منتشر کرده است.


وی عنوان این مطلب در وبلاگ خود را « رؤیای شیرین روزی که روحانی‌ای یا مسؤولی، پس از شرکت بانو در جشنی اشرافی، به او چنین بنویسد!» گذاشته است.


متن این نوشتار به شرح ذیل است:


خبر رسید که همسر حجت‌الاسلام روحانی، رییس جمهور، میزبان جشنی اشرافی بوده که در آن به برخی مهمانان، سکه‌های طلا بخشیده‌اند، مطربان نواخته و خوانده‌اند، دخترکان رقصیده‌اند، مانکنها به نمایش لباسهای چند میلیونی پرداخته‌اند و اینگونه ولادت بانوی دو عالم، فاطمه زهرا(س) را بزرگ داشته‌اند.


دوست داشتم دست‌کم یکی از روحانیانی که نشانه خداوند یا دلیل اسلام برای ما هستند یا مسؤولانی که ما بر دین آنها هستیم، پس از شنیدن خبر شرکت بانو در جشن اشرافی همسر رییس‌جمهور، چنین نامه‌ای به او می‌نوشت:


اما بعد. همسرم، به من خبر رسیده که همسر رییس جمهوری اسلامی ایران، تو را به سورى فرا خوانده و تو نیز بدانجا شتافته‌اى. سفره‏اى رنگین برایت افکنده، کاسه‌ها پیشت نهاده، دخترکان را به دست‌افشانی در مقابلت واداشته، جامه‌هایی همسنگ درآمد یک سال یک خانواده پیش رویت به نمایش گذاشته و ….


هرگز نمى‌‏پنداشتم که تو دعوت مردمى را اجابت کنى که بینوایان را از در مى‌‏رانند و توانگران را بر سفره مى‌‏نشانند. آنان که دیگران را به صرفه‌جویی فرامی‌خوانند و خود در تجمل از یکدیگر پیشی می‌گیرند.


بنگر که در خانه این کسان چه مى‌خورى، هر چه را در حلال بودن آن تردید دارى از دهان بیفکن و آنچه را ـ که یقین دارى که از راه حلال به دست آمده است ـ تناول نماى.


بدان که هر کس را امامى است که بدو اقتدا مى‌‏کند و از نور دانش او فروغ مى‌‏گیرد. امام ما، از همه دنیایش به پیرهنى و ازارى و از همه طعامهایش به دو قرص نان اکتفا کرده بود. البته ما را یاراى آن نیست که چنین کنیم ولى در درازای تاریخ، می‌توانیم او را به پارسایى و مجاهدت و پاکدامنى و درستى خویش یارى دهیم.


یادت هست سالها پیش با هم نامه‌اش به عثمان بن حنیف را می‌خواندیم که نوشته بود: «به خدا سوگند، از دنیاى شما پاره زرى نیندوخته‌‏ام و از همه غنایم آن مالى ذخیره نکرده‌‏ام. و به جاى این جامه ـ که اینک کهنه شده است ـ جامه ‏اى دیگر آماده نساخته‌ام. [...] اگر بخواهم به عسل مصفا و مغز گندم و جامه‌‏هاى ابریشمین، دست مى‌‏یابم ولى هیهات که هواى نفس بر من غلبه یابد و آزمندى من، مرا به گزینش طعامها بکشاند و حال آنکه در حجاز یا در یمامه بینوایى باشد که به یافتن قرص نانى امید ندارد و هرگز مزه سیرى را نچشیده باشد. یا شب با شکم انباشته از غذا سر بر بالین نهم و در اطراف من شکمهایى گرسنه و جگرهایى تشنه باشد.»


همسرم! بینوایان، ثروتمند گشته‌اند یا شکمهای گرسنه و جگرهای تشنه، سیر گردیده‌اند؟ آرمانهایمان اسیر دنیایمان شده یا گرد فراموشی بر دردمندی‌هایمان نشسته؟


همسرم! آن گاه که شنیدم به تماشای خرامیدن دخترانی نشسته‌ای که پرچمهای برافراشته تبرج در شهرمان هستند، خدا را شکر کردم که چشمهای کم‌سوی پیرزنانی که در جوانی، داغ‌دار نوجوانان شهیدشان شدند، نبودند تا ببینند چگونه از خون جوانان وطن، چمنهای کاخ سعدآباد، بعد سالها، دوباره سبز شده.


همسرم! ممکن است کاخها همیشه باشند اما کاخ‌نشین‌ها همیشگی نیستند. این سنت خداوند است که روزگار را در میان مردمان، دست به دست کند.


خوشا به حال کسى که وظیفه خود را نسبت به پروردگارش گزارده باشد و در بلاى خویش صابر باشد و شب هنگام خواب را بر چشم خود حرام کند، یا چون خواب بر او غلبه کند، زمین را نهالى و دستهاى خود را بالش سازد. در میان مردمى که از وحشت قیامت شب را زنده داشته‏‌اند و از جامه خواب دورى گزیده‏اند و لبهایشان به ذکر پروردگارشان مى‌‏جنبد و گناهانشان در اثر آمرزش خواستن فراوانشان ناچیز گشته است. «اینان «حزب‌الله»‌ند و حزب خداوند رستگارند.»


پس اى همسرم! از خدا بترس. به همان چند قرص نان اکتفا کن تا از آتش رهایى یابى.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
نظرات شما
بدون نام
-
۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۳:۰۷
کو گوش شنوا
کو دلسوزي که چنين نامه اي بنويسه
22
1
بدون نام
-
۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۳:۱۷
عالي ،تاثر برانگيز
22
1
بدون نام
-
۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۴:۴۴
آقاي سرشار خودشو بدبخت كرد يك بلائي هاشمي سرش بياره كه اون سرش ناپيداست
25
3
سميرا اکبري
-
۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۶:۳۷
سلام. واقعا تاسف بار هست. کاش کمي اهل عمل بوديم. لطف کنيد اطلاعات بيشتر ومستند تري از اين مهماني بدهيد. راستي برا دانلود دکتر سلام مشکل دارم خيلي زمان ميبره. راهنمايي لطفا
19
1
بدون نام
-
۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۷:۰۲
like
26
0
بدون نام
-
۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۷:۰۳
اي ول
29
0
بدون نام
-
۰۵ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۰۹:۲۸
حتما شمارو دعوت نکردن که ناراحتي
ايشالا دفعه ديگه.
اونايي هم که رفتن چيزي نبوده. فقط يه سمبوسه خوردن
1
15
بدون نام
-
۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۰۰:۵۹
پس اى همسرم! از خدا بترس. به همان چند قرص نان اکتفا کن تا از آتش رهايى يابى
1
0
روح اله
-
۰۸ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۰۳:۳۴
کاش همه مسوليين ازاينجورنامه هامي نوشتن کاش همه درمقابل اشرافي گري جبهه ميگرفتن اي کاش همه خصوصامسوليين گوش جان وجامه عمل به فرامين مقام معظم رهبري مي پوشيدند .خداخيربده به اقاي سرشار
0
0
پربازدیدترین آخرین اخبار