گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»- حیان علوی؛ پنجم ماه رجب مصادف با شهادت یعقوب بن اسحاق معروف به ابن سکیت از علماء و دانشمندان ادبیات عرب است؛ وی کتب بسیاری در زمینه علم لغت دارد که به عنوان نمونه کتاب «تهذیب الألفاظ و اصلاح المنطق» هم اکنون از منابع اصلی برای دانشمندان است. در حقیقت وی علمدار علم عربیت، ادب، شعر، لغت و نحو است تا آنجا که بسیاری از مورخین از وی نام برده اند.
نجاشی در کتاب رجال خود از وی نام می برد و این گونه می گوید:« او از بزرگان علم عربیت و لغت و ثقه ای راست گو بود و دارای کتاب هایی است»(1)
ابن سکیت از یاران خاص و نزدیکان امام جواد و امام هادی (علیهما السلام) بوده است و از آن بزرگواران روایات و احادیث متعددی را نقل کرده است؛ با دقت در مفاهیم احادیث می توان متوجه شد که وی از فضلاء و جزو خواص جامعه بوده است؛ چرا که سوالات وی از امام این نکته را به ذهن متبادر می کند که وی فردی اهل تفکر بوده است.
ابن سکیت گوید به امام هادی علیه السّلام عرض کردم: چرا خدا حضرت موسى را با وسیله عصا، ید،بیضا و ابزار ابطال جادو فرستاد و حضرت عیسى را با وسیله طبابت و حضرت محمد را- که بر او و خاندانش و پیمبران درود باد- بوسیله کلام و سخنرانى حضرت فرمود: چون خدا موسى علیه السّلام را مبعوث کرد جادوگرى بر مردم آن زمان غلبه داشت پس او از طرف خدا چیزى آورد که مانندش از توانائى آنها خارج بود و به وسیله آن جادوى آنها را باطل ساخت و حجت را برایشان ثابت کرد و عیسى علیه السّلام را در زمانى فرستاد که فلج و زمینگیرى زیاد شده بود و مردم نیاز به طب داشتند پس او از جانب خدا چیزى آورد که مانندش را نداشتند پس به اجازه خدا مردگان را زنده کرد و کور مادرزاد و پیس را درمان نمود و حجت را برایشان ثابت کرد. و حضرت محمد (ص) را در زمانى فرستاد که خطبهخوانى و سخنورى- به گمانم شعر را هم فرمود- زیاد شده بود، پس آن حضرت از طرف خدا پندها و دستوراتى شیوا آورد که گفتار آنها را باطل کرد و حجت را برایشان تمام نمود.
ابن سکیت گفت بخدا هرگز مانند تو را ندیدم بفرمائید در این زمان حجت خدا بر مردم چیست فرمود: عقل است که به وسیله آن امام راستگو را میشناسد و تصدیقش میکند و دروغگو را میشناسد و تکذیبش مینماید. ابن سکیت گفت بخدا جواب درست همین است.» «2»
ابن سکیت خوزستانی بود؛ مورخین وی را متولد دورق از آبادی های اطراف اهواز دانسته اند . «3»ابن سکیت در شهر بغداد زندگی می کرد و از آنجا که جزو دانشمندان ادبیات عرب بوده است متوکل وی را برای آموزش و تدریس به دو فرزند خود معتز و مؤید استخدام کرده بود؛ روزی متوکل از ابن سکیت می پرسد دو پسر من معتز و مؤید را بیش تر دوست دارى یا حسن و حسین را ؟
ابن سکیت در جواب متوکل گفت: به خدا «قنبر» خادم امیر مؤمنان على بن ابى طالب (ع) بهتر از تو و پسران تو است، متوکل که ناصبی بود و بغض به علی (ع) و اولاد علی دین وی بود از این سخن بسیار آشفته شد و دستور داد تا زبان ابن سکیت را از قفا بیرون کشند؛ با انجام این عمل وحشیانه ابن سکیت در راه ولایت و دوستی علی و اولاد علی (ع) به شهادت رسید.
شاید برخی با تورق کردن صفحات تاریخ بپندارند که ابن سکیت با دادن این پاسخ جان خود را از دست داده است و اگر در مقابل متوکل تقیه کرده بود عمل خردمندانه تری انجام داده بود. اما نکته بسیار جالبی که درباره ابن سکیت وجود دارد آن است که وی آن قدر اهل سکوت و سخن نگفتن بوده که به ابن سکیت لقب گرفته است. «4»
در حقیقت پاسخ ابن سکیت را با توجه به ویژگی شخصیتی وی و شرایط سیاسی و اعتقادی که متوکل ایجاد کرده بود اگر سنجیده شود متوجه خواهیم شد که جواب ابن سکیت به متوکل نه تنها اشتباه نبوده است بلکه نوعی یاری اهل بیت به زبان و جان بوده است.
سیاست های مذهبی که متوکل بر علیه شیعیان پایه گذاری کرده بود به نحوی شدت و حدت داشت که نباید نامی ازشیعه و اعتقادات وی برجای می ماند؛ متوکل از جنبه اقتصادی و اجتماعی شیعیان را تا آنجا در وضعیت فقر و محرومیت قرار داده بود که در تاریخ معروف است که زنان شیعه برای نماز خواندن تنها یک لباس داشتند و به هم قرض می دادند؛ «5»
شاید این موضوع قدری اغراق برانگیز به نظر بیاید اما واقعیت های تاریخی بیان گر حقایقی بسیار تلخ تری است تا آنجا که اگر کسی شیعیان را مورد حمایت قرار می داد به عنوان مجرم و خیانت کار تحت تعقیب قرار می گرفت.
متوکل به به حاکم خود در مصر دستور داد با علویان بر اساس قواعد زیر برخورد کند:
اول آنکه به هیچ یک از علویان هیچ گونه ملکى داده نشود، همچنینن اجازه اسب سوارى و حرکت از «فسطاط» به شهرهاى دیگر داده نشود؛ دوم به هیچ یک از علویان جواز داشتن بیش از یک برده داده نشود. و از همه مهم تر اگر دعوائى مابین یک علوى و غیر علوى صورت گرفت، قاضى نخست به سخن غیر علوى گوش فرا دهد و پس از آن بدون گفتگو با علوى آن را بپذیرد! «6»
مجالس عیش شبانه متوکل که در آن حضرت علی (ع) مورد تمسخر قرار می دادند و از سوی دیگر متوکل فرمان داده بود که هر کس به یکی از اصحاب پیامبر «ص» اسائه ادب کند، به مجازات مرگ با تازیانه محکوم شود ؛ همه این موارد اعم از گردن زدن شیعیان به جرم محب علی بودن و خراب کردن حرم اباعبدالله الحسین (ع) مظهری از سیاست های مذهبی وی بر علیه شیعیان است.
در حقیقت می توان گفت پاسخ ابن سکیت در مقابل متوکل به مثابه شمشیری بران بود که جوابی بر اهانت ها و بی احترامی هایی بود که متوکل بر علیه شیعه داشت.
«1»رجال نجاشی ص 499 . معجم رجال الحدیث ج 21 ص 138
«2»أصول الکافی / ترجمه مصطفوى ج1 28
«3»تاریخ سامراء ج 2 ص 226 بحارالانوار ج 104 ص 2
«4»هدیه الاحباب ص 89
«5» -ابوالفرج الاصفهانى، مقاتل الطالبین، ص .396
«6» دکتر حسین، جاسم، تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم، ترجمعه دکتر سید محمد تقى آیت اللهى، ص 84