کد خبر:۳۱۳۵۶۵
شعر اختصاصی/ مهدیه انتظاریان

عشق می‌خواهد به دست گریه بسپارد مرا

او که مدت‌هاست مدت‌هاست مهمان من است/ می‌رسد روزی که در یادش نمی‌آرد مرا مشتری! از کافه‌ام بیرون برو... در را ببند/ عشق می‌خواهد به دست گریه بسپارد مرا
عشق می‌خواهد به دست گریه بسپارد مرا
به گزارش خبرنگار حوزه هنر و ادب «خبرگزاری دانشجو»؛ بر اساس روال معمول، در این هفته نیز اشعار برگزیده‌ی نشست ادبی «عصر شعر» به شما علاقمندان شعر و ادب تقدیم می‌گردد. غزل خانم مهدیه انتظاریان که در زیر از نظر می‌گذرانید یکی از شعرهای برگزیده‌ی نشست دیروز است. 
 
دوست دارد در غم و تردید بگذارد مرا
 
پشت میز کافه‌ام هر روز می‌کارد مرا
 
 
عصرها، وقتی می‌آید مثل دختربچه‌ها
 
از خودم می‌پرسم او هم دوست می‌دارد مرا؟
 
 
چشم‌هایش فال نامفهوم فنجان من‌اند
 
این نگاه مبهمش کم‌کم می‌آزارد مرا
 
 
آخ، می‌خواهم برایش سال‌ها صحبت کنم
 
پای میزش می‌روم شاید نگه دارد مرا
 
 
-قهوه...شیرین...با شکر؟   - نه تلخ مثل زهرمار،
 
پاسخش از هر تلاشی باز می‌دارد مرا
 
 
او که مدت‌هاست مدت‌هاست مهمان من است
 
می‌رسد روزی که در یادش نمی‌آرد مرا
 
 
مشتری! از کافه‌ام بیرون برو... در را ببند
 

عشق می‌خواهد به دست گریه بسپارد مرا

 

شایان ذکر است عصر شعر برنامه‌ای است که هر سه‌شنبه در فرهنگسرای فردوس و با حضور شاعران و شعر دوستان برگزار می‌گردد. بر اساس روال معمول خبرگزاری دانشجو، اشعار برگزیده‌ی عصر شعر تقدیم شما علاقمندان می‌گردد.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار