کد خبر:۳۱۸۹۵۰
عرض ارادتی به ساحت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام
مــــا مردم سرزمین ایـــــــران ذاتاً/ نسبت به شما ویژه ارادت داریم...

سرویس فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ با فرار رسیدن سالروز شهادت جانسوز حضرت موسی بن جعفر صلوات الله علیه، عرض ارادتی از شاعران کشور به ساحت آن امام همام را تقدیم خوانندگان گرامی می کنیم...
***
محمد کاظمی نیا
ما عبـــــــد توایم، پس نجابــــت داریم
یعنی که به "کظم غیظ" عادت داریم
مــــا مردم سرزمین ایـــــــران ذاتاً
نسبــت به شمــا ویــژه ارادت داریم...
***
حسن لطفی
کسی بدون دلیل از صدا نمی افتد
لب کلیم ز سوز دعا نمی افتد
کریم در غل و زنجیر هم کریم بُود
به دست بسته شده، از عطا نمی افتد
اگرچه خاک نشسته به روی لب هایت
عقیق، پا بخورد از بها نمی افتد
مگر چه گفته به تو این زبان دراز یهود؟
همیشه از دهنش ناسزا نمی افتد
چه آمده به سرت پنجه میکشی بر خاک؟
به هر نفس، لب تو از ندا نمی افتد
به سینه ای که لگد خورد پشت در سوگند
بدون درد سر این ساق، جا نمی افتد
کسی که در تن او پیرهن شده پاره
به یاد بی کفن کربلا نمی افتد
تو گیر یک نفر افتاده ای چنین شده ای
تن تو در گذر گرگ ها نمی افتد
پس از سه روز تو را عده ای کفن کردند
سر بریده ی تو زیر پا نمی افتد
سنان و شمر به هم با اشاره می گفتند:
مگر که نیزه نخورده ؟ چرا نمی افتد؟
زدور حرمله میگفت گودی حنجر
حسین نحر نگردد زپا نمی افتد
***
رضا رسول زاده
احوالِ من از این تنِ تب دار روشن است
زندانِ من به چشمِ گُهربار روشن است
از صبح تا غروب که حَبسم به زیرِ خاک
تا صبح حالم از دمِ افطار روشن است
این سال ها که سخت گذشته برای من
هر لحظه اش زِ آه شرربار روشن است
یکجا بلای شیعه به جانم خریده ام
آثارِ آن به جسمِ منِ زار روشن است
معلوم تا شود به سرِ من چه آمده
از صورتم که خورده به دیوار روشن است
حرفی زِ استخوانِ صبورم نمی زنم
از ساقِ پام شدّتِ آزار روشن است
جسمم کبود هست ، ولی غیر عادی است !
حتّی به زیرِ سایه ی دیوار روشن است !
زنجیر را که عضوِ جدیدِ تنم شده
پنهان نکرده ام ، همه اَسرار روشن است
من دیده بسته ام به همه جز رضای خود
چشمم فقط به دیدنِ دلدار روشن است
***
محسن حنیفی
چشم هایش همه را یاد خدا می انداخت
لرزه بر جان و دل تک تک ما می انداخت
پا برهنه همه بر بُشر شدن محتاجیم
نظری کاش که بر ما، گذرا می انداخت
دست بسته فقط او بود که شد دست به خیر
سکّه نه، ماه به کشکول گدا می انداخت
آن همه زخم به روی بدنش بود ولی
زَهر هم بر جگرش چنگ، جدا می انداخت
چشم خود بست ولی دختر او چشم به راه
روی شانه پسرش شال عزا می انداخت
او پر از درد شد امّا به خداوند او را
روضه ی کوچه و گودال ز پا می انداخت
پیکرش زخم شد امّا سر او دست نخورد
شد خراشیده ولی حنجر او دست نخورد...
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
فداي غربتتان...
ما شيعيان مکتب موسي بـــــن جعفريم
فيضش به گوشه گوشه ايران رسيده است
يعني گداي هرشب موسي بن جعفريـم
______
آن در گهي که پايه اش از عرش برتر است … دولت سراي حضرت موسي بن جعفر است
پوستر باب الحوائج
سلام بر امام غريب و مهرباني که بلاي شيعيانش را به جان خريد.
سلام بر باب الحوائج و بر فرزندان رئوفش.
تسليت باد اين ايام بر صاحب عزاي اصلي حضرت سلطان علي ابن موسي الرضا و خواهر کريمه اش فاطمه معصومه سلام الله عليها.
زير دِين حضرت موسَيبنجعفر بيشتر
گردنم در زير ديِن آن امامي هست که
داده در ايران ما طوباي او بر، بيشتر