گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ در این روزها که هوا گرم شده است، بازار مقاله و گفت و شنود نیز در خصوص حجاب داغ است.هر فرد و گروهی به شکلی به این مسأله می پردازد. اما گاهی میحثی غیر اصولی و نامناسب ارائه می شود که به نظر می رسد برخی اظهار نظر ها تنها برای رفع رجوع و به قولی «از سر بازکردن» است. به همین دلیل «خبرگزاری دانشجو» سلسله مصاحبه هایی با برخی افراد عمیق تر در این حوزه شکل داده است.
اولین مصاحبه با عاطفه سمائی، مسؤل پژوهشکده مجازی عفاف و حجاب است. وی با نگرشی عمیق و سبقه فعالیت های گوناگونی که در زمان دانشجویی و پس از آن داشته، نگاه دیگری به حجاب دارد. وی مظاهر بد حجابی که در این روزهای شاهد هستیم را مدلول پیشینه ای عمیق در نظر می گیرد و فعالیت های کوتاه مدت و سطحی در این زمینه را بسیار ناکافی می داند.
بخش اول این مصاحبه به شرح ذیل است:
«خبرگزاری دانشجو»- سرکار خانم سمائی! قدری از اهداف و برنامه های پژوهشکده بفرمایید.
سمائی: پژوهشکده مجازی عفاف یکی از 21 پژوهشکده ای است که سال 1388 در سازمان بسیج مستضعفین تشکیل شد تا بتواند نگاهی بنیادی به مباحث حوزه زنان داشته باشه؛ به این دلیل که مهم ترین مسئله به زعم مسئولین وقت مقولۀ عفاف و حجاب در جامعه بود؛ عنوان عفاف را بر این پژوهشکده اطلاق کردند. در کنار این مسئله سایر اقشار هم پژوهشکده های دیگری را تشکیل دادند؛ مثلا پژوهشکده حقوق ذیل بسیج حقوق دانان، پژوهشکدۀ تربیت ذیل بسیج طلاب و یک سری پژوهشکده های فنی و در واقع تولیدی در مورد حوزه های اقشاری چون بسیج مهندسین، پزشکان تاسیس شده بود. نگاه و دغدغه مسئولین بالا دستی خاصه ریاست سازمان این بود که پژوهشکده ها بتوانند هجمه و هیمنۀ قدرت مجازی را در فضای اینترنت ایجاد کنند. که از این تک صدایی که به نفع جریان های ضد ارزشی است؛ قدری کاسته شود.
دومین هدفشان این بود که پژوهشکده بستری برای تسهیل ارتباط علمی کسانی که نیازمند متون ناب اسلامی هستند در خصوص حوزه ای که مبتلابه پژوهشکده است فراهم کند. این دو هدف برای تمام پژوهشکده ها مصداق داشت. آن چیزی که خاصۀ پژوهشکدۀ عفاف بود این است که ما بتوانیم در حوزۀ شناسایی نخبگان و کارشناسان ویژۀ عرصۀ زنان، عفاف، حجاب، خانواده، سبک زندگی ، حقوق زنان و غیره جریان سازی داشته باشیم و همچنین پژوهش هایی را هم در این راستا شکل دهیم.
این کلیتی از سیاست های اولیه ما بود. اما آن چیزی که ما در پژوهشکده از ابتدا پی گیری کردیم این بود که بتوانیم این منابع را خودمان هم تولید کنیم. این امر به خصوص با توجه به خلائی که ما در حوزۀ متون و منابع اسلامی داشتیم و غالب این آثار حتی اگر در حوزه مسایل زنان مثلا هم رشته ای هم تاسیس شده بیشتر متون فمنیستی دیکته و آموزش داده می شود احساس می شد. بیش از همه دغدغه این بود که از این قشری نگری که در حوزۀ زنان وجود دارد فاصله بگیریم و قدری عمقی تر به مسئله نگاه کنیم. همان طوری که حضرت آقا هم در دیدار اخیرشان فرموده بودند از این متنون و کلیشه های مرسوم غربی دور شویم و مقوله را از خود دین مبین اسلام استخراج کنیم.
اهدافمان هم در این حوزه ها شکل گرفت که ما سه گام را بتوانیم طی کنیم. یعنی تلاشمان در جهت گفتمان سازی عفاف و حجاب در جامعه بود و این هدف غائی سه تا گام را در خودش داشت؛ اولاً تبیین سبک زندگی عفت بنیان در تمام جامعه، یعنی خودمان این مسأله را بشناسیم وبشناسانیم؛ مسئله دوم تشریع مبادی و مبانی شرعی این مسئله یعنی تشریع آن سبک زندگی عفت بنیان و نهایتا تغنیم وتئوری ریزه کردن این مسئله که از مقام حرف و پژوهش به مقام عمل هم تسهیل شود.
تعیین شد طی ده سال اول گام تبیینی طی شود. به طور مثال در سه سال ابتدائی ما تلاش کردیم از این تعریف ناقص، مخدوش و سطحی که از مقولۀ عفاف وجود دارد و آن را فقط به مسئله حجاب نسبت می دهند فاصله بگیریم. بنابراین برای همین گام هم ما ناگزیریم تعریفمان را یک تعریف ارگانیک و سیستماتیک از عفت قرار دهیم. یعنی عفاف را فقط حجاب نبینیم و آن چیزی که در خود دین و قران کریم یا در منابع و متون برجای مانده از احادیث ائمه اطهار علیهم السلام آمده، همان را استخراج کنیم. به این شکل ناگزیر هستیم یک سطح بندی متفاوت داشته باشیم.
سطوح یا وجوه ارگانیک عفت همین وجوهی است که همه می دانند مثل عفت چشم، عفت گوش، عفت کلام، عفت رفتار و خاصه عفت شکم و دامن. خداوند متعال هم در آیه شریفه از «غض و غمز بصر» در زنان و مردان مومن می آغازد ونهایتا به عفت دامن در جامعه منتهی می شود. ممکن است بگوییم همه این مباحث را می دانند، اما مسأله این است که جامعه مصادیق عفت چشم یا گوش را در خودشان نمی دانند و همین مسئله باعث می شود که قبح زدایی و حساسیت زدایی فردی و اجتماعی تسهیل شود و راهش را به برخی رفتارهای در واقع بیمارگونه در جامعه ختم کند. این مسئله ای بود که در ساحت فردی ما باید به آن می رسیدیم. یعنی هر فرد به یک نیروی نگاه دارنده در حوزۀ گمرکات وجود خودش برسد؛ یعنی گمرک چشم، گمرگ گوش وغیره.
اما در ساحت اجتماعی تکلیف ما به تبیین وجوه و ابعاد سیستماتیک عفت بر می گشت. اگر به طبقه بندی کلاسیک قدرت در جامعه برگردیم که قدرت را به پنج طبقۀ اقتصادی ،سیاسی ،فرهنگی، اجتماعی و نظامی تقسیم می کند، ما نیز باید در پنج حوزه عفت را تعریف کنیم. عفت سیاسی چیست؟ چگونه مورد تهدید قرار می گیرد، چگونه می شود آن را نهادینه و تثبیتش کرد و چگونه می توان آن را بسط داد؟ عفت فرهنگی سیاسی، نظامی و قص علی هذا. زمانی که این امر در ساحت اجتماعی محقق شد و با حوزه عفت ارگانیک جمع شد به آن عفتی که باید در خانواده وجود داشته باشه و در واقع مقدمه ای برای تحکیم بنیان خانوادهشود رسیده ایم.
چرا ما این نگاه رو داشته ایم؟ این امر از چند بعد قابل بحث بود. اولاً تعریف دین از عفت، خودداری از گناه در موقف گناه است. یعنی زنان و مردان جامعه به نیروی بازدارنده ای برسند که در موقف گناه، خوشان را از آن دور بدارند. پس مسئله عفت به نوعی برای انسان مرزبندی ای را ایجاد می کند که حافظ حدود الله بشود. این یک نکته بود. نکته در قدم دوم پس از این تعریف دنبال این امر بودیم که عفت به یک ملاک تبدیل شود. یعنی همه جامعه به این درجه برسند که عفت را یک ملاک اساسی و مهم برای سنجش سلامت جامعه بدانند. به عبارت دیگر میزان سلامت جامعه را بر اساس میزان تقید و یا نقض عفت در وجودشان بشناسند.
این اهدافی که به اجمال عرض کردم در حوزه های مختلفی نمود پیدا می کند. یک حوزه پژوهش است که ما در مقام پژوهش باید خودمان را بشناسیم؛ سپس آموزش، پس از آن بسط این آموزش ها و پژوهش ها در فضای مجازی و حتی فضای حقیقی و نهایتا سامان دهی و مدیریت کمپین هایی که در این حوزه باید صورت گیرد.
«خبرگزاری دانشجو»- یک نکته مهم این است که به نظر می رسد بحث حجاب آنقدر که شما تعریف کردید معرفت شناختی نیست. یعنی مسأله ای مانند سبک زندگی مطرح می شود. یعنی بحث بحث آزادی، بحث راحتی و بحث دنیاگرایی است. بنابراین فقط مساله این افراد این نیست که بخواهند حدود الهی را نقض کننه، و یا به مباحثی کلان فکر کنند.
سمائی: همین طور است. ببینید مشکل ما از چه چیز نشأت میگیرد؟ همواره مفهومی عالی و غایی در دین یا هر مکتب و هر نگاه فلسفی وجود دارد و بعد اسیر رفتارهای مرسوم ومالوف در جامعه می شود که از هیچ مکتب و هیچ فلسفه ای ارتزاق نکرده است. سپس زمانی که مسئولین وارد این داستان می شوند یا کسانی که می خواهند برنامه سازی یا برنامه نویسی کنند، در این حوزه دچار افراط یا تفریط می شوند. یا در همان بعد پیچیده و غامض مفهومی می مانند و اساسا حرف هایی که می گویند، نه با جامعه مأنوس است و نه با ادبیات ملموس بیان می شوند. از این سو نیز عده ای آنقدر سراسیمه و عجولانه تصمیم می گیرند که فقط حرف ها، نظریات و برنامه هاشیشان مقطعی است.
خط واصل و حد واسط این دو چیست؟ من مقدمه ای عرض کنم. زیرا فکر می کنم همیشه خط جدال و چالش در بحث های عفاف و حجاب در همین بخش است. یعنی فردی مثل من آسمان و ریسمان می بافد و سپس فردی که سوال می پرسد، آنقدر نگران وضع موجود است که دوست دارد سریع به این برنامه که «الان فصل گرما شروع شده چی کار باید کرد» برسد. بدبختی ما همین است که فقط فصل گرما همه دغدغه شروع می شود؟ ببینید مسئلۀ پوشش یکی از وجوه اساسی سبک زندگی و ظاهر و تابلوی سبک زندگی است. همۀ ما خوانیدم که انسان سه نیاز اصلی پوشاک، مسکن و خوراک دارد. این سه نیاز اصلی بشر صورت و تابلوی سبک زندگی است و باطن و سیرت سبک زندگی همین شعائر، باورها، ارزش ها، فرهنگ و ... است. در باب پوشش همه مکاتب فلسفی و غیر فلسفی و همچنین دینی و غیره دینی نظریه دارند. بالاخره یک فلسفه و یا مکتب زمانی جامع است که بتواند برای ریز تا درشت زندگی انسان برنامه ریزی کند، حرف داشته و دست تابعین و پیروانش را خالی نگذارد. در باب پوشش هم همین شکل است.
در حال حاضر در خود ادبیات غربی در باب پوشش چند نگاه داریم. آنها می گویند ما چیزی به اسم فشن داریم چیزی داریم به اسم کلاسیک فشن. لباس های فشن آن قسمتی است که آبشخور آن نظریات فلسفی است. یعنی می گوید پوششی که من ارائه می کنم، باید مبتنی بر نگاه و نظریه ای خاص باشد. کلاسیک فشن همین است که مردم در جامعه می بینند و بهاره، تابستانه، زمستانه، مردانه، زنانه، لباس ویژه ورزش، تفریح، مهمانی و ... دارد. مردم همین شکل کلاسیک فشن را می بینند. زیرا تعریف فشن «ارائه مدل و الگوی رفتاری که توسط جمعیتی الینه به جامعه دیکته می شود» است. یعنی فشن بر خلاف آن تعرفی که مد دارد، اصلا برخاسته از فرهنگ و تمایلات جامعه نیست. مد واژه ای فرانسوی است که می گوید «استخراج یک مدل زیبایی شناسانه از پوشش که از دل فرهنگ جامعه برای خود جامعه احصا می شود». پس چیزی را به جامعه تحمیل نمی کند. این کلاسیک فشن را همه می بینند. یعنی زن جامعه به خوبی می بیند امسال در جامعه رنگ بنفش یا سبز مد شده است. او به این دلیل که تمام فروشگاه ها آن رنگ ها را عرضه می کنند، آن را می خرد غافل از این که چه کسی این رنگ را دیکته می کند. در واقع این امر که امسال باید بنفش بپوشی یا سبز از موسسه ای استخراج یا دیکته می شود به اسم پاوتن؛ پاوتن انستیتو می گوید من هر ساله بر اساس نظر سنجی یک مدل ارائه می کنم. در حالی که این نیست؛ این موسسه بر اساس سیاست های کلی که از انیسیتوهای بزرگ اقتادی جهان مثل ایشتن انیستیو یا کارنگی ارتزاق می شود، می فهمد که امثال چه رنگی باید باشه.
بنابراین می بینیم آن پوشش آرام آرام مقدماتی را طی می کند و از این جا به بعدش را مردم می بینند. یعنی مردم آن عقبه را نمی بینند. در اسلام نیز همین است. در اسلام ما پوشش برتر داریم و این پوشش برتر را ما می گوییم چادراست؛ به دلیل که زن چادری به جامعه می گوید من مثلا زن پاک دامن و عفیفه ای هستم، مسلمانم، در باب فرهنگ، اجتماع، ازدواج و غیره این گونه فکر می کنم و خط قرمز های من این است. پس اگر زن پوششی اتخاذ کرد یا حتی مرد جامعه به پوششی تاسی داشت که همه گفتند خوب و به برخی آداب پایبند است، درواقع اعتقادات خود را عرضه کرده است. مثلا اگر شما یک خانم چادری ببینید به قطع یقیین می گویید این خانم به نماز قائل است. یا اگر یک آقایی را ببینید که آن حدود پوشش را رعایت کرده مطمئن می شوید وی در بسیاری مسائل قابل اعتماد. بنابراین پوشش برتر پوششی است که در واقع عقاید و مسائل پنهان ذهن شما و باورهایی که ناگفته است را عیان می کند. حالا یک پوشش مرسوم داریم پوششی که بسیاری به آن می گویند پوششی که حداقل های حجاب و حد و حدودها را رعایت کند.
مسئلۀ جامعۀ ما چیست؟ این است که عده ای به خاطردامن زدن و باز گذاشتن حد سلیقه و تنوع طلبی کار را به جایی رساندند که پوشش برتر به انزوا برود و سپس پوشش مرسوم آرام آرام حدود الهی رو نقض کند. و باز این امر خیلی تصادفی نیست که مثلا یه خانم شب خوابیده باشد صبح به این نتیجه برسد که تنوعش رو به رسمیت بشناسد. حداقل چهار پنج انقلاب فلسفی در غرب رخ داده که زن را به اینجا برساند.
تا قبل از دورۀ مدرن در دورۀ کلاسیک، غرب معتقد بود پوشش نیاز اصلی بشر است و چیزی است که عیوب را می پوشاند وزیبایی را عیان می کند. در همین ابتدای بحث باید بگویم فرق ما با غرب این است که ما نیز در اسلام می گوییم لباس ستر عیوب می کند، اما زیبایی رو هم باید بپوشاند. زیرا دین مبین اسلام حدمدار، حریم مدار و عفیف مدار است. عفت یعنی حریم ها را برای انسان تعریف کردن. اینکه حضرت علی علیه السلام می فرمایند: اعینونی بورعٍ و اجتهادٍ و عفتٍ وسدادٍ؛ یعنی عفت آن حصن حصینی است که کشیده می شود. حال خانم خانه دار برای خودش و خانواده اش و یک زن اجتماعی برای اجتماع و در دفاع از حریم ولایت از این حصن استفاده می کند. غرب این نگاه را تا دوره کلاسیک به رسمیت می شناخت. در دورۀ مدرن با خلق تفکرات فلسفی مثل آن چیزی که نیچه اعتقاد داشت، نگاه تغییر کرد. غرب تا پیش از نیچه اعتقاد به پیروزی خدای آپولون داشتند، اما نیچه این اعتقاد را تغییر داد و تفکر پیروزی دیونیزوس یعنی خدای پستی و شراب بر خدای آپولون غالب شد. نیچه اعتقاد داشت اصلا چیز زیبایی در خلقت وجود ندارد که تو بخواهی آن را بنمایانی.همه چیز زشت است، بنابراین زشتی را بنمایان و خدای دییونیزییوس به کمک تو خواهد آمد. به این دلیل که دیدن زشتی قرین با رنج است، برای کاستن از این رنج، خدای پستی و شراب و موسیقی برای تو مفید خواهد بود. لذا زمانی که نیچه این را گفت، دیگر همه چی زشت بود. از اینجا به بعد این انقلاب فلسفی که نیچه رقم زد باعث شد که ما شاهد مدهای جدید شویم. همۀ آن چیزی که بشر تا مدت ها زشت می دانست و سعی می کرد آن را پنهان کند، عیان شد، مثل مد شدن شلوارهای فاق کوتاه. آیا یک پسر وقتی خرید می رود به این فکر می کند که مثلا نیچه این قصه را دامن می زند؟ نه؛ زیرا از اینکه آن نگاه فلسفی بیاد بشود رفتاره و فرهنگ عمومی جامعه یک مقدماتی لازم است که متاسفانه ما در ایران اسلامی غفلت می کنیم فکر می کنیم اگر کسی برود بالای منبر همه رو ارشاد کند، منجر به تغییر رفتار می شود. این که حضرت آقا سالیان سال است داد می زند پیوست فرهنگی یعنی همین که شما باید آنقدر در غالب فیلم، سریال، انیمیشن، کتاب و ... این امر رو تبلیغ بکنید که طرف بداند عفیفه بودن یا پوشش عفیف داشتن یعنی چه و سپس این سلیقه ها را نیز بتواند پوشش دهد. اینجا چی شد انقلاب فلسفی باعث شد انسان همه اون چیز هایی که زشت می پنداشت رو عیان کرد.
بعد از این انقلاب دوم آغاز شد. انقلاب فمینیستی که در غرب انقلاب جنسی بود. امثال سیمون دوبوار آمدند گفتند آزادی زنان از اون خصایص زنانه شون هست و مباحث دیگری که مثلا چهره اش را در آزادی یواشکی می بینیم که من به این قصه نیز خواهم پرداخت.
سپس انقلاب سوم انقلاب فرهنگی بود که فوکویاما گفت ما برای آن که بتوانیم در این جنگ تمدن ها پیروز شویم، در آن نظریه ای که هانتینگتن گفته، باید همه دنیا از لاسوگاس تا تانزانیا مانند هم لباس بپوشند و این یکسان سازی باعث می شود شما وقتی که زنی رو می بینید ندانید این زن بالاخره امریکایی است ایرانی است و ... .
در نهایت انقلاب آخر انقلاب اقتصادی بود بحران اقتصادی چی گفت؟ پارچه کمتر، هزینه های کمتر سود بیشتر. پارچه ای که قرار بود تبدیل به یک لباس شود الان برای پنج لباس استفاده می شود. لذا چیزی که تو جامعه می بینید؛ حاصل این چهار انقلاب است. خیلی عذرخواهی می کنم اما مسخره و مضحک است که ما فقط برون داد آن را ببینیم.
پس ایران اسلامی هم اگر می خواهد این پوشش عفیف را محقق کند ناگزیر است در وجوه مختلف انقلاب کند؛ انقلاب اول را حضرت امام (ره) رقم زد و تعریف کرد حدودالله چیست. سپس ساختارهایی همچون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را ایجاد کرد که حافظ حدود الله شود. بعد بسیج مستضعفین برای آنکه این حدود الله را در جامعه بسط داده و تثبیت کند تأسیس شد. اما ما در دورۀ اصلاحات و نزدیک به اصلاحات چه کردیم؟ آن امر به معروف و نهی از منکر و تذکر لسانی رو از بسیج گرفتیم و گشت ارشاد شد که با این شیوه هجوآمیزی در مقابله با بی عفتی تو جامعه اقدام کند.
کاری که نیچه کرد چه بود؟ این بود که دیگر پوشش نیاز اصلی بشر نیست؛ نیاز فرعی بشر است. پس انسان برای حفظ حیات و بقای خودش نیاز به پوشش ندارد که از گزند باد و باران در امان باشه؛ نیازه فرعی او است. خوب من می توانمبه دنبال این نیاز فرعی نروم. اما غرب میخواهد که به دنبال آن بورم. زیرا بنگاه ها و سرویس های اقتصادی اش را از این مسئله تامین می کند؛ این رو چگونه محقق کرد؟ نیازسازی کرد؛ نیاز فرعی برای انسان خلق کرد و سپس گفت بالاخره یک چیز از این نیاز فرعی باید به من برسد. برای این هدف به تنوع طلبی انسان دامن زد و کثرت را در جامعه اشاعه داد. در حالی که که اسلام میگوید پوشش باید کثرت را به سمت وحدت بکشاند. این که مثلا یک تک رنگ مشکی را برای زنان انتخاب می کند برای این است که این کثرت ها در یک وحدت، به آن آرمش روانی که باید در جامعه جاری و ساری باشد منتج شود.