درک مجموعه شرایط امنیتی که منجر به قدرت گرفتن انفجاری داعش در عراق شده، مستلزم توجه همزمان به 5 پدیده سازمانیافتگی، مداخله خارجی، ریشههای ایدئولوژیک، پیروزهایهای نظامی (بویژه در سوریه) و دولتسازی در عراق است.
گروه بین الملل«خبرگزاری دانشجو» ـ مهدی محمدی؛ درک مجموعه شرایط امنیتی که منجر به قدرت گرفتن انفجاری داعش در عراق شده، مستلزم توجه همزمان به 5 پدیده سازمانیافتگی، مداخله خارجی، ریشههای ایدئولوژیک، پیروزهایهای نظامی (بویژه در سوریه) و دولتسازی در عراق است.
به لحاظ امنیتی تهدید جدید شکلگرفته در عراق که خشونت بالا، گسترش سریع، پیشبینیناپذیری و نداشتن رهبر قابلمذاکره جزو مهمترین ویژگیهای آن است، احتمالا از دل ملاحظات تاکتیکی و راهبردی زیر بیرون آمده است.
1-در تحلیل نخستین، برخی شواهد نشان میدهد گروه داعش وارد عراق شده تا از این کشور پول، امکانات و تجهیزات جمعآوری کند و به سوریه بازگردد. از این منظر، ورود داعش به عراق یک پیروزی نیست بلکه نتیجه تاکتیکی شکست آن در سوریه است و مرزهای غربی عراق به عنوان راه تنفس آن عمل کرده است. غارت بانکها در موصل و شهرهای دیگر و انتقال سریع تجهیزات نظامی و غیرنظامی که داعش در عراق به غنیمت گرفته (بویژه تجهیزات به جا مانده از لشکرکشی آمریکا به عراق) این فرضیه را تقویت میکند. با این حال، روشن است این بازگشت هرگز یک بازگشت کامل نخواهد بود و داعش از طریق ائتلاف عملیاتی با منافقین و بقایای حزب بعث– که برخی از آنها هنوز هم در ارتش و دستگاههای امنیتی حضوری موثر دارند- و محاسبه روی همراهی بخشهایی از مردم و عشایر اهلسنت در عراق، برنامهای بلندمدت برای حضور در این کشور دارد.
2-دومین مساله این است که میتوان به فتنه داعش به مثابه روشی برای تغییر آرایش سیاسی در عراق نگاه کرد. ائتلاف آمریکا، اسرائیل و سعودی در ماههای گذشته همه تلاش خود را کرد تا اولا شیعه برای انتخابات به یکپارچگی نرسد، ثانیا حزب مالکی برنده انتخابات نشود و ثالثا شخص مالکی از کاندیداتوری برای پست نخستوزیری صرفنظر کند اما در هر سه این اهداف شکست خورد. شیعه کم و بیش یکپارچه ظاهر شد، ائتلاف قانون انتخابات را برد و مالکی هماکنون کاندیدای نخستوزیری است. یکی از شیوههای تحلیل امنیتی فتنه داعش این است که اینگونه به مساله نگاه کنیم که آمریکا، اسرائیل و عربستان میخواهند حال که در محیط سیاسی قادر به شکست شیعه نبودهاند با ابزارهای امنیتی از آن امتیازهای سیاسی بگیرند. به همین دلیل است میبینیم آمریکاییها خیلی زود استفاده از ادبیات «ضرورت گفت وگوی دولت با مخالفان» را شروع کردهاند، تقریبا هیچ کمک نظامی به دولت عراق ارائه نکردهاند و میتوان حدس زد بزودی به عنوان فرشته نجات وارد میدان میشوند و از مالکی میخواهند یا کاندیدای نخستوزیری نشود یا امتیازهای بزرگ به اهلسنت واگذار کند.
3-نشانههایی وجود دارد مبنی بر اینکه زمانی که همه توجهات به سمت سوریه بوده، آمریکاییها ائتلافی از 5 گروه ایجاد کردهاند: 1- بقایای گروه القاعده در عراق 2- داعش در سوریه (که عمدتا تشکیلشده از جنگجویان خارجی است) 3- بقایای حزب بعث در میان مردم، ارتش و دستگاه اطلاعاتی عراق 4- منافقین و 5- برخی جریانهای کُرد (عمدتا نزدیک به مسعود بارزانی). فتنه فعلی عراق به نوعی تست این شبکهسازی جدید است. بقایای گروه توحید و جهاد به رهبری ابومصعب زرقاوی (معدوم) اکنون رهبری ابوبکر بغدادی را به طور کامل پذیرفتهاند، جنگجویان خارجی کاملا با بقایای حزب بعث شبکه شدهاند، منافقین مشورتهای ضدشیعی و اطلاعاتی به این گروهها میدهند (در واقع آنها واسطه اصلی اسرائیل در صحنه هستند) و بخشی از جریان کرد هم در غیاب جلال طالبانی سعی میکند با تحت فشار قرار دادن بغداد امتیازهای اقتصادی و ژئوپلتیک بیشتر بگیرد. اگر همراهیهای مردمی حتی جزئی با این تحرکات در استانهایی چون صلاحالدین و نینوا مشاهده شود، ممکن است آمریکاییها به این جمعبندی برسند که حتی سناریوی تجزیه عراق هم قابل سرمایهگذاری است.که اکنون تقریبا به طور کامل از آن ناامید شدهاند- مطرح شده است. برخی ارزیابیها نشان میدهد داعش قصد دارد یک پایتخت را اشغال و آن را به عنوان مرکز دولت خود اعلام کند. پیشفرض چنین سناریویی این است که داعش باید بتواند نیروی خود را میان سوریه و عراق تقسیم کند و این به نوبه خود یعنی به این گروه وعده ارائه امکانات و تجهیزات بیشتر داده شده است.
4- برخی ارزیابیها نشان میدهد داعش درصدد است تمرکز حملات خود را روی بغداد قرار دهد. این امر به عنوان جایگزینی برای تصرف دمشق
بر این اساس، سناریوی محتمل در روزهای آینده این است که بخشی از داعش متمرکز بر بغداد شود و بخشی دیگر به سوریه بازگردد.
5-از منظر ارزیابی فرصتمحور، البته مزایایی هم در ورود داعش به عراق نهفته است. فرصت اول این است که با ورود داعش به عراق، امکان ایران برای ضربه زدن به آن بسیار بیشتر میشود. آسیبپذیری داعش وقتی صرفا در سوریه متمرکز بود، با وضعیت فعلی که در نزدیکی مرزهای ایران پهن شده بههیچوجه قابل مقایسه نیست. فرصت دوم، تقسیم نیروی داعش میان عراق و سوریه است که بهطور طبیعی به کاهش توان آن در سوریه و در نتیجه ضربهپذیرتر شدن آن در مقابل حملات نیروهای دولتی و مردمی حامی اسد منجر خواهد شد. هر چه پیروزیها در سوریه جدیتر شود، سوریها و محور مقاومت بیشتر در موقعیتی خواهند بود که تکلیف داعش را در عراق یکسره کنند.