گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، هنوز هم پس از گذشت 37 سال از درگذشت دکتر شریعتی ابهامات و دیدگاههای متفاوتی در خصوص نحوه مرگ او وجود دارد. اما شاید مهمتر از نحوه مرگ دکتر شریعتی، دیدگاهها و اعتقادات او باشد که در این مورد هم نظرات بسیار متفاوت و بعضا متضادی وجود دارد. به گونهای که هنوز هم که هنوز است شریعتی و دیدگاههای او مورد تفسیر و تأویل قرار میگیرند. در این گزارش نگاهی داریم به دیدگاه امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری در خصوص دکتر شریعتی.
پاسخ امام به سوالی درباره تعالیم دکتر شریعتی
حامد الگار استاد دانشگاه برکلی کالیفرنیا میگوید: یک بار آیت ا... خمینی با اشراف خاص خویش در جواب یکی از دوستان من که به دیدار ایشان در نجف رفته بود تا مشخصا در مورد نفوذ اندیشه و تاثیر کار دکتر شریعتی در ایران سوال کند پاسخ جالبی داده بودند.
می پرسد: آیا فکر نمیکنید کار مرحوم شریعتی نیز در انقلاب ایران تاثیر عظیمی داشته است؟
ایشان پاسخ میدهند: تعالیم شریعتی برخی بحثها و اختلافات را در میان علما برانگیخت، ولی در عین حال نقش بزرگی در هدایت جوانان و روشنفکران به سوی اسلام ایفا کرد. پیروان شریعتی باید از آنچه دکتر شریعتی عرضه داشته فراتر روند و در اسلام سنتی نیز تحقیق کنند و به همین ترتیب پیروان علمای سنتی نیز باید این حقیقت را دریابند که آنچه علما مطرح کردهاند کلام آخر نیست، پس نیاز به مرور و ارزیابی دقیق مباحثی که دکتر شریعتی مطرح کرده است، احساس میشود. (1)
پاسخ امام به کسانی که کتاب «اسلام شناسی» شریعتی را منحرف کننده میدانستند
حجه الاسلام سید محمود دعایی درباره دیدگاه امام در خصوص دکتر شریعتی میگوید: روزی خدمت امام بودم، ایشان فرمودند از تهران فردی هزینه پرداخت کرده و آمده تا نظر من را نسبت به دو شخصیت عوض کند؛ کتاب حجاب مطهری را گذاشته و گفته این کتاب جنوب تهران را بیحجاب کرده و اسلامشناسی شریعتی را نشان داده و گفته این کتاب جوانان را از دین منحرف کرده است. ... امام خواستار قسمتهایی شده بودند که آن فرد معتقد بود باعث انحراف جوانان است و پس از آن گفته بودند برخی قولهای شاذ و نادر هست ولی این قولهای نادر باعث انحراف نمیشود.
محمود دعایی تصریح میکند: امام خمینی(ره) به این دلیل که مطمئن نبودند شریعتی به شهادت رسیده و یا این که به مرگ طبیعی درگذشته است درباره مرگ وی کلمه فقدان را به کار بردند.
واکنش امام به درگذشت شریعتی
مدیر مسئول روزنامه اطلاعات درباره واکنش امام به مرگ دکتر شریعتی میگوید: امام گفتند من از سه جهت متاسف هستم. یکی عدم توفیقی که این مرد در جمع بین قشر جوان و قشر مذهبی سنتی داشته،ای کاش تمام نیروی خود را مصروف قشر جوان و تحصیلکرده نمیکرد و با یک درک واقع بینانه تری از مسائل مذهبی و اجتماعی، تبلیغاتش را برای جمع این دو قشر جوان و سنتی دنبال میکرد. و دوم تاسف بردند از برخوردها و درگیریهای تعصب آمیز که باعث شد خدمتش به نسل دانشگاهی توفیق کمتری داشته باشد. و سوم تاسف خوردند از کوتاه بودن عمر این مرد که اگر حیاتش طولانی بود، با تجربه گذشته اش میتوانست راهش را بهتر ادامه دهد. (2)
دکتر شریعتی از منظر آیتالله خامنهای
به نظر من شریعتی برخلاف آنچه که همگان تصور میکنند یک چهره همچنان مظلوم است و این به دلیل طرفداران و مخالفان اوست. یعنی از شگفتیهای زمان و شاید از شگفتیهای شریعتی این است که هم طرفدارانش و هم مخالفانش نوعی همدستی با هم کردهاند تا این انسان دردمند و پرشور را ناشناخته نگه دارند و این ظلمی به اوست. مخالفان او به اشتباهات دکتر شریعتی تمسک میکنند و این موجب میشود که نقاط مثبتی که در او بود را نبینند.
تاثیر سخنان امام در کاهش اختلافات پیرامون شریعتی
بی گمان شریعتی اشتباهاتی داشت و من هرگز ادعا نمیکنم که این اشتباهات کوچک بود اما ادعا میکنم که در کنار آنچه که ما اشتباهات شریعتی میتوانیم نام بگذاریم چهره شریعتی از برجستگیها و زیباییهایی هم برخوردار بود. پس ظلم است اگر به خاطر اشتباهات او برجستگیهای او را نبینیم. من فراموش نمیکنم که در اوج مبارزات که میتوان گفت که مراحل پایانی قال و قیلهای مربوط به شریعتی محسوب میشد امام در ضمن صحبتی (در مراسم چهلم فرزندش) بدون اینکه نام از کسی ببرند اشارهای کردند به وضع شریعتی و مخالفت هایی که در اطراف او هست. نوار این سخن همان وقت از نجف آمد و در فرونشاندن آتش اختلافات موثر بود. در آنجا امام بدون آنکه اسم شریعتی را بیاورند این جور بیان کرده بودند:
«گله من از آقایان علما این است که کسانی که الان برای اسلام کاری میکنند، قلم به دست گرفتهاند و از شیعه ترویج میکنند، مسایل اسلام را، مسایل دینی را مورد بحث قرار میدهند، مینویسند و منتشر میکنند، اینها از خودشان طرد نکنند. در زمانی که همه قلمها و همه تبلیغات ضد ما است، در زمانی که دستهامان بسته است و کاری از ما ساخته نیست، در این زمان ما هر فردی را لازم داریم. فرض کنید خطایی هم کردند، چهارتا غلط هم دارند، شما که عالماید، خطاها و غلطها را رفع کنید، طرد نکنید، بیرون نکنید، شما این دانشگاهیها را از خودتان دور نکنید...».
ظلم طرفداران شریعتی به او
اما ظلم طرفداران دکتر به او کمتر از ظلم مخالفانش نبود بلکه حتی کوبندهتر و شدیدتر هم بود. طرفداران او به جای آنکه نقاط مثبت شریعتی را مطرح کنند و آنها را تبیین کنند در مقابل مخالفان صفآرایی کردند و در اظهاراتی نسبت به شریعتی سعی کردند او را یک موجود مطلق جلوه بدهند. سعی کردند حتی کوچکترین اشتباهی را از او نپذیرند. سعی کردند هرگونه اختلافی را که با روحانیون یا با متفکران بنیانی و فلسفی اسلام دارند در پوشش حمایت و دفاع از دکتر بیان کنند. در حقیقت شریعتی را سنگری کردند برای کوبیدن روحانیت و یا کلا متفکران اندیشه بنیانی و فلسفی اسلام. خود این منش و موضعگیری کافی است که عکسالعملها را در مقابل شریعتی شدیدتر و تندتر کند و مخالفان او را در مخالفت حریصتر کند.
بنابراین من امروز میبینم کسانی که به نام شریعتی و به عنوان دفاع از او درباره شریعتی حرف میزنند کمک میکنند تا شریعتی را هر چه بیشتر منزوی کنند. متاسفانه به نام رساندن اندیشههای یا به نام نشر آثار او یا به عنوان پیگیری خط و راه او فجایعی در کشور ما صورت میگیرد فراموش نکردهایم که یک مشت قاتل و تروریست به نام «فرقانی»ها خودشان را دنبالهرو خط شریعتی میدانستند.
آیا شریعتی به راستی کسی بود که طرفدار ترور شخصیت عظیمی مثل شهید مطهری باشد؟ او که خود را همواره علاقمند به مرحوم مطهری و بلکه مرید او معرفی میکرد. من خودم این مطلب را از او شنیدم. مخالفان را میشود با تبیین و توضیح روشن کرد. میشود با بیان برجستگیهای شریعتی اگر در میان مخالفان معاندی وجود دارد او را منزوی کرد اما این گونه موافقان را به هیچ وسیلهای نمیشود از جان شریعتی و از سر شریعتی دور کرد. بنابراین من معتقدم چهره شریعتی در میان این موافقان و این مخالفان چهره مظلومی است و اگر من بتوانم در این باره یک رفع ظلمی بکنم به مقتضای دوستی و برادری دیرینهای که با او داشتم حتما ابائی ندارم.
دیدگاه دکتر شریعتی درباره روحانیت
در سال 1339 در مشهد در یک مجمعی از طلاب و فضلای مشهد من درس تفسیر میگفتم، همان اوقاتی بود که تازه زمزمههایی علیه دکتر بلند شده بود و گفته میشد که دکتر شریعتی راجع به افکار شیعی کم عقیده است یا بی عقیده است یا نسبت به روحانیت علاقهای ندارد و از این قبیل تعبیرات. جلسهای داشتیم همان روز با دکتر شریعتی! من برای او نقل کردم که من در جلسه درسمان این مطلب را بیان کردم با علاقه فراوانی گوش میداد.
برایش گفتم - گفتم بله یکی اینکه نفی روحانیت به کلی که گفت این غلط است! دوم اثبات همین روحانیت موجود به کلی که هیچ تغییری در او وارد نکنیم. این هم که غلط است. سوم اینکه تبدیل کنیم روحانیت را باز به کلی یعنی این روحانیت را کلا برداریم یک روحانیت دیگر جای او بگذاریم با شرایط لازم. تا این شق سوم را گفتم شریعتی ناگهان گفت: اوه! اوه! این از همه بدتر است!
توجه میکنید گفت این از همه بدتر است. از همه خطرناکتر است از همه استعماریتر است و رسیدیم به نظر چهارم که آن اصلاح روحانیت موجود بود. گفت بله این نظر خوبی است. شریعتی برخلاف آنچه گفته میشود درباره او و هنوز هم عدهای خیال میکنند، نه فقط ضد روحانی نبود بلکه عمیقا مومن و معتقد به رسالت روحانیت بود.
او میگفت: روحانیت یک ضرورت است. یک نهاد اصیل و عمیق و غیر قابل خدشه است، و اگر کسی با او مخالفت کند، به یقین از یک آبشخور استعماری تغذیه میشود. اینها اعتقادات او بود. این از چیزهایی بود که جزء معارف قطعی شریعتی بود. اما در مورد روحانیت تصورش این بود که که روحانیون به رسالتی که روحانیت بر دوش دارد به طور کامل عمل نمیکنند (3).
منابع:
1. شریعتی در جهان، مجله راه زینب، شماره 41.
2. همان.
3. روزنامه جمهوری اسلامی، 30 خرداد 1360، مصاحبه با آیتالله خامنهای در مورد دکتر علی شریعتی.