گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ ماه رمضان، ماه پر خیر و برکت است، ماه راز و نیاز و ماه استجابت است. جوانان ایران نیز در نیمه های شب این یک ماه چنان به دعا و راز و نیاز می پردازند که مردمان تمام اعصار در شگفت از خلوص آنانند. اشعار زیر در طلیعه ماه مبارک، تحفه ای تقدیمی است به جوانان کشورمان که روی ملتمان را در این یک ماه در تمام جهان سفید کردند:
ژولیده نیشابوری
آنکه از فرط گنه ناله کند زار کجاست؟
آنکه زاغیار برد شکوه بر یار کجاست
باز ماه رمضان آمد و بر بام فلک
می زند بانگ منادی که گنه کار کجاست
سفره رنگین و خدا چشم به راه من و توست
تاکه معلوم شود طالب دیدار کجاست
بار عام است خدا را به ضیافت بشتاب
تا نگوئی که در رحمت دادار کجاست
مرغ شب نیمه شب دیده به ره می گوید
سوز دل ساز بود دیده بیدار کجاست
ماه رحمت بود ای ابر خطاپوش ببار
تا نگویند که آن وعده ایثار کجاست
حق به کان کرمش طرفه متاعی دارد
در و دیوار زند داد خریدار کجاست
آن خدائی که رحیم است و کریم است و غفور
گوید ای سوته دلان عاشق دلدار کجاست
من ژولیده به آوای جلی می گویم
آنکه با توبه ستاند سپر نار کجاست
رضا اسماعیلی
1
آمد رمضان و آسمان آبی شد
شبهای زمین ، دوباره مهتابی شد
هستی ، به نماز عاشقی قامت بست
عالَم ، غزل خجسته نابی شد
2
آمد رمضان و تا خدا ما را برد
تا چشمه روشن دعا ما را برد
ما را ز لباس عافیت عریان کرد
تا سبزترین ِ سجدهها ، ما را برد
3
آمد رمضان و کاش میدانستی
ای ُکشته آب و آش! میدانستی
دنیاست که میخورد تو را با شهوت
کاش ای دل آش و لاش! میدانستی
4
آمد رمضان و دست شیطان بسته ست
درهای زمین به روی انسان بسته ست
وقت ست ز سمت معصیت برگردی
چون راه گناه ، ای مسلمان بسته ست!
5
ماه رمضان و جان تو در خواب ست
رخوت زدهای ، جهان تو در خواب ست
هنگام سحر ، لبان جسمت بازست
اما دل شب نشان تو ، در خواب ست
6
ماه رمضان و سفره افطاری
هنگام سحر، َنفَس َنفَس ، بیداری
از روزه اگر همین َقدَر میفهمی
مصداق ریاضت است و خود آزاری!
7
ماه رمضان و روزهای ...؟ معلوم ست !
در حسرت آب و کوزهای! معلوم ست
بسته ست لب تنت، ولی جانت نه
غم میخوری و ُرفوزهای! معلوم ست
8
آمد رمضان، ز خواب غفلت برخیز
گل کرد سپیده سعادت، برخیز
بشکاف فلک را و چو حافظ ، سرمست
طرحی دگر انداز و ز عادت برخیز
محمد فردوسی
ماه رحمت شده پیدا لکَ لبّیک خدا
«استجابت» شده معنا لکَ لبّیک خدا
ماه ها در پی ماه رمضانت بودیم
شد روا حاجت ماها لکَ لبّیک خدا
تا شود روزی ما لقمه ی نان سحری
پهن شد سفره ی نجوا لکَ لبّیک خدا
لایق این همه اکرام نبودیم اصلاً
این چه سرّی است خدایا لکَ لبّیک خدا
با وجودی که خطاکاری ما را دیدی
باز آغوش کنی وا لکَ لبّیک خدا
گرمی دست نوازشگر تو باعث شد
دل مرده شود احیا لکَ لبّیک خدا
وقت آن است کمی خانه تکانی بکنیم
تا شوی در دل ما جا لکَ لبّیک خدا
قطره ای بیش نبودیم که یک موج دعا
وصلمان کرد به دریا لکَ لبّیک خدا
تا که گفتیم «حسین» فاطمه هم گفت «حسین»
چه بساطی است مهیّا لکَ لبّیک خدا
نمک سفره ی امشب شده با اذن حسین
روضه ی حضرت زهرا لکَ لبّیک خدا