گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»، مرتضی جمشیدی؛ ساعت ده و نیم صبح است که با صدای پیامک گوشی ام به خودم می آیم. " جهت دریافت کارت ورود از ساعت 13 به ساختمان امام خمینی (ره) مراجعه کنید". بلند می شوم و سعی می کنم یکی از بهترین لباس هایم را انتخاب کنم . کت و شلوار مشکی رنگ و پیراهن سفید راه راهی را بر می دارم و می پوشم و سعی می کنم چیز اضافی با خود نبرم . آخر این بار دومین تجربه ی مراسم افطاری دانشجویی است که در آن شرکت می کنم و بعضی از فوت و خم هایش را یاد گرفتم . کارت عابر بانک ، کارت مترو ، مدادنوکی ، خودکار آبی ، برگه آ چهار، کارت ملی ، کارت دانشجویی، کمی هم پول نقد . ساعت از 12 گذشته است که از خانه به سمت سازمان بسیج دانشجویی حرکت می کنم . بعد از اینکه یک لنگه از کفش هایم را می پوشم یادم می افتد چیز مهمی جا گذاشته ام . "چفیه ام" که تبرک به پرچم حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) است و یادگار یکی از بچه های مدافع حرم.
ساعت 13 و ده دقیقه به ایستگاه طالقانی می رسم . در همین حال پیامکی از سامانه سازمان دریافت می کنم "بلافاصله بعد از نماز ، خوابگاه کنار خبرگزاری دانشجو ، نهار داخل ظرف یکبار مصرف و بعد از آن هم ... " نهار ؛ از آنجایی که غریزه ی انسان گرسنه میل به شنیدن اسم غذا و نهار و ... دارد خوشحال می شوم و انگار باور می کنم که من هم مثل دانشجویان شهرستانی می توانم روزه ام را بخورم ولی با شنیدن صدای "بیب" درب قطار ، یادم می افتد که روزه ام و از نهار خبری نیست.
از درب جنوبی سازمان وارد می شوم . صدای اذان با صدای پرندگان باغ اسبق لانه ی آمریکایی ها در هم می پیچد ، خودم را به وضوخانه ی ضلع غربی می رسانم و بعد از وضو گرفتن به طرف نمازخانه می روم . رکعت آخر نماز اول به جماعت ملحق می شوم .
نماز که تمام می شود روحانی در حال بیان احکام است ولی من باید بروم تا به جلسه شورای تبیین کشوری برسم . گفته اند در سالن جلسات ریاست برگزار می شود ، ولی اول باید کارت ورود به جلسه را تحویل بگیرم.
وارد اتاق جلسات که می شوم ؛ کنار درب روی صندلی ردیف دوم می نشینم. دبیر جلسه از راهپیمایی ای که قرار است قبل از ورود به بیت داشته باشیم خبر می دهند و البته حرف های نیمی از اعضا هم به جهت رسیدن اتوبوس ها نیمه کاره می ماند.
بیرون محوطه انتظار دیدن اتوبوس های رنگارنگ ولو و اسکانیا را دارم که دو بنز صحرایی مرا مبهوت می کنند . به هر صورتیکه بود گذشتیم (یعنی از خیر اسکانیای کولر دار گذشتیم) و سوار همان بنز شدیم.
در طول مسیر شماره های بچه های سایر استان ها را هم میگیرم تا شبکه سازی دانشجویی را بعد از دیدار هم داشته باشیم. وقتی به میدان پاستور رسیدیم ، در ضلع شرقی میدان پیاده می شویم تا راهپیمایی در حمایت از مردم مظلوم غزه داشته باشیم. نزدیک به یکی دو کیلومتر پیاده روی همراه با شعارهای ضد استعماری تا بیت رهبری .
و اما در خیابان بیت جمعیت مشتاق تر از ما زودتر رسیده اند و صدای بلندگوی دستی به صدا در می آید که : " وسایل اضافی را تحویل دهید" موبایلم را خاموش می کنم تا تحویل بخش امانات دهم . به صف حفاظت فیزیکی اول می رسم ، بروی پله می ایستم تا برادر پاسدار وارسی ام کند . با چهره ای خندان نام مرا می پرسد و اینکه از کجا آمده ام . همین که در حال خالی کردن جیبم هستم نامم را می گویم و به صحت و سلامت از گیت اول می گذرم . کفشم را به کفشداری تحویل می دهم. در خیالم حال و هوای داخل حسینیه را می گذرانم و از طرفی هول این را دارم که زودتر به جلوی جایگاه برسم . حفاظت فیزیکی دوم و سوم را هم ... و البته در عبور از هر کدام از آنها "وجعلنای" من شده بود پاسخ به این سوال که " بچه کجا هستی ؟ " ؛ " شاه عبدالعظیم (علیه السلام) " صدقه سری آقا سیدالکریم به خیر و خوشی 8 خوان را رد می کنم و از آن راهروی ورودی حیاط به داخل حسینیه ، به فضایی بزرگتر و آرام تر می رسم . سقفی بلند با چراغ ها و نورافکن هایی در اطراف همراه با موکتی آبی و سفید که در عکس ها دیده ام و ستون هایی تا کمر آجر سه سانتی شده. سرم را به طرف سقف، بالا می برم و تکه های نمور گچ سقف را می بینم . در ابتدای ورود برگه آ شش ای تحویلم می دهند که برویش سرود دسته جمعی نوشته شده است . حسینیه تا نیمه پر شده . به محض ورودم به مرکز حسینیه دوربین یکی از فیلمبردارها به طرفم می چرخد . جایی در نیمه دو سوم میانی می نشینم تا درست روبروی جایگاه باشم . چفیه ام را زیر کت ام مرتب می کنم و دکمه ی بالای پیراهن راه راهم را می بندم تا آنکادر بماند .جمعیت دانشجویان کم کم در حال اضافه شدن هستند . فیلمبرداران و نیروهای حراست و سایر خادمین بیت در حال انجام امورات مقدماتی و آماده سازی برنامه هستند . در میان صحبت های دانشجویان با هم گاه گاهی اما صدای شعارهای صلوات بلند می شود که بعضی از آنها در خور تأمل است : " نابودی اسلام آمریکایی بلند صلوات" که همهمه ی جمعیت را بیشتر می کند . 6 دوربین فیلمبرداری دورتادور جمعیت را گرفته اند تا سوژه ای از نگاه دوربین ها جا نماند . دانشجویان با لهجه های گوناگون و از شهرهای مختلف و با اندیشه های ضد و نقیض هم در کنار هم نشسته اند و به اصرار خادمان باید اینقدر به هم نزدیک شوند و بچسبند تا جا برای بقیه هم باشد و خلاصه از حسن زیادی جمعیت همه با افکار و عقاید گوناگون شانه به شانه هم می نشینند . میهمانان ویژه هم به جمع اضافه می شوند و من به دنبال پیدا کردن وزیر علوم در قسمت جلویی جایگاه هستم .
صدای بلندگو تمرین دسته جمعی سرود را طنین انداز می کند و همه با هم شروع به خواندن سرود دسته جمعی می کنند.
در همین حال و هوا هستم که صدای جمعیت با دادن شعارهای " ای رهبر آزاده آماده ایم آماده " بلند می شود و ... ولی امر مسلمین جهان از پشت پرده ی آبی رنگ وارد می شوند .
ولی من ؛ اما هنوز سر بر نیاوردم تا او را نگاه کنم . شاید می خواهم با حضور قلب بیشتری رخ در رخ او شوم . همه می نشینند و سرود دسته جمعی شروع می شود و سپس قاری قرآن به تلاوت می پردازد و لی من ؛ اما هنوز سر بر نیاوردم تا ...
تا قاری به آیه ی : " و ابشروا بالجنه التی کنتم توعدون..." می رسد با شنیدن این آیه سر بالا می آورم ... ای وصی امام عشق ؛ سر ما و قدمتان ... و من در این هنگام با ولی امر مسلمین جهان کمتر از 10 متر فقط فاصله دارم .
کمتر از ده متر ولی انگار زانو به زانو نشسته ام و به او نگاه می کنم . اشک از چشمانم جاری می شود و پیش خود زمزمه ای عاشاقانه دارم و البته مبهوت چهره ی حبیب ایرانیان .
و مدام جمله سید مرتضی را زمزمه می کنم که : " ... ای وصی امام عشق سر ما و قدمتان ... "
مجری پس از شروع مقدمه می گوید : "آقای خامنه ای سلام " و از اولین نماینده دانشجویان دعوت می کند .
اولین نماینده از جامعه ی اسلامی است و سخنانش را در خصوص نظام آموزشی ، دیپلماسی دولت ، بیداری اسلامی ، سیستم آموزشی تجربه گرایانه ی فعلی ، وحدت حوزه و دانشگاه، فارغ التحصیلان دانشگاهی که بدلیل عدم ارتباط صنعت و دانشگاه قادر به استفاده از معلوماتشان نیستند و سرانجام این جمله که با همهمه و احسنت احسنت حضار مواجهه می شود : " بعضی از مسئولین به جای پرداختن به امر به معروف و نهی از منکر به رفع فیلتر فیس بوک گیر داده اند " و ایشان پس از سخنانشان به طرف صندلی حضرت آقا می روند و ادای احترام می کنند.
نفر بعدی از دفتر تحکیم وحدت است . "اسرائیل باید از بین برود" با این سخن نماینده دفتر تحکیم صدای تکبیر جمع بلند می شود. تحقق دانشگاه اسلامی، تبیین تئوری ولایت فقیه توسط مسئولین ذیربط ، تحزب و شکل گیری تحزب اسلامی در نظام ، برخی از نمایندگان ولی فقیه پاسخگو نیستند (وایشان به نماینده آقا در آستان قدس رضوی اشاره می کنند) -وقتی به این قسمت از سخنان می رسد دوباره با تکبیر حضار جمع به وجد می آید - ، نماز جمعه و استفاده نکردن از ظرفیت آن ، مصونیت آقازاده ها و فتنه گران ، تئوریزه کردن اشرافی گری و دنیا طلبی هم از سایر عراض این نماینده دانشجویی بود.
احسان چنارانی نماینده جنبش عدالتخواه دانشجویی نفر بعدی است که به جایگاه می رود و با هدیه صلواتی به قربانیان غزه صحبت خود را شروع می کند . اقتصاد مقاومتی ، مردمی کردن اقتصاد و تعاونی نمودن آن ، مدیریت جهادی و قربانی شدن آن در مقابل سیاست های اقتصاد لیبرال ، تحولات فرهنگی متأثر از تحولات اقتصادی ، کارکرد بانکی و تفاوت نداشتن بانکهای ارزشی با سایر بانکها ، تقلیل ولایت مداری به شعار مداری و احساس گرایی ، مسأله جمعیت و مدت زمان سربازی – که دوباره با احسنت احسنت برادران جمعیت به ولوله می افتد- از جمله مطالبی بودند که ایشان مطرح نمودند.
سید محسن میرحاجی نماینده بسیج دانشجویی چهارمین نفری بود که پشت تریبون رفت . او از بیداری اسلامی ، مسأله فلسطین ، شرایط دردناک مردم غزه ، سیاست اعتماد سازی غرب ، بحث هسته ای و کاهش فعالیت های غنی سازی و از دست دادن فرصت ها ، عمل رهبری و عمل دانشجویان و درخواست تبیین این قضیه توسط حضرت آقا ، بکارگیری فتنه گران در وزارت علوم ، درخواست اشد مجازات برای فتنه گران -که با تکبیر حضار مواجهه شد-، حرکت سینوسی فرهنگ ، کم رنگ شدن امر به معروف و نهی از منکر و کاهش نزدیکی مسئولین به مردم ازدیگر صحبتهای ایشان بود.
و البته در میان صحبتهای نمایندگان ، مجری هم به خواندن اشعاری از لیلی و مجنون و دیگر مضامین می پرداخت.
نماینده انجمن مستقل ، علیرضا کریمی نفر بعدی بود که صحبت هایش را با گفتمان پیشرفت درون زا شروع کرد .تکفیری ها ، غزه ، تبدیل شدن جهان به ویترین شکست های آمریکا ، سیاست خارجه ، قضیه 5 بعلاوه یک ، بازبینی نوارهای انتخاباتی و وعده های آقای رئیس جمهور ، بخش سلامت و وعملکرد درخشان دولت ، عملکرد بانک مرکزی و فساد اقتصادی ، فساد آقازاده ها – که با تکبیر حضار همراه بود- تشکیل وزارت علوم در سایه ، مقوله فرهنگ و یادی از شهید علی خلیل ، هنرمند ارزشی و غیر ارزشی ، مصرف سیاسی داشتن طرح مسائل فرهنگی ، واین مطلب که اگر آقای کری هم در ایران بود نمی توانست به خوبی برخی روزنامه های ایرانی از آمریکا دفاع کند که این بخش از سخنان این نماینده دانشجویی هم با احسنت احسنت حضار مواجه شد.
اخرین نماینده ، نماینده جهادوران دانشگاه ها ، آقای وحید غریبی بود . حرکت های جهادی که مقدمه فرهنگ سازی مدیریت جهادی است ، طرح های جهادی و محسنات آن ، فقدان اعتبار و بودجه مشخص ، لزوم حمایت مجلس از جهادگران و حرکت های جهادی و حمایت رسانه ای از تفکر جهادی همه و همه از جمله مسایلی بود که اقای غریبی بدان اشاره کردند.و ایشان نیز به مانند همه ی نمایندگان دانشجویی به خدمت حضرت اقا رسیدند و عرض ادب و احترام کردند.
و با خاتمه صحبتهای دانشجویان ، مجری این بیت شعر را خواند که لبخند حضرت آقا را در پی داشت :
هر کس که به هر کجای دنیاست /روزی خور آستان زهرا(سلام الله علیها) ست
اما در میان صحبتهای رهبر مسلمین جهان چند جایی خنده ایشان و حضار بدلیل بیان نکات نغزی فضای حسینیه را مالامال از ارتباط عاطفی رهبر و جوانان دانشجو کرد.
یکی از این صحنه ها مربوط به بیان مسأله ازدواج بود که باز هم همه ی جوانان احسنت احسنت گفتند و حضرت آقا هم فرمودند که "بله ، انتظار هم داشتیم چنین عکس العملی نشان دهید"
جای دیگر بیان مسأله سربازی بود و بخش دیگری از صحبتهای حضرت آقا که اشاره به جمله یکی از نمایندگان دانشجویی مبنی بر "خواب از چشم دانشجویان ربوده شده است" بود که ایشان به مزاح فرمودند :" البته امیدواریم خوابتون را مراقب باشید به اندازه کافی "
چند جای دیگر از فرمایشات حضرت آقا با تکبیرهای حضار همراه بود ، یکی از آن ها این فرمایش ایشان بود :"کرانه باختری هم باید مسلح شود"
واما در میان همه ی این صحبتها و گفت و شنود ها من کمتر از 10 متر با ولی امر مسلمین جهان فاصله داشتم ، کمتر از 10 متر ...
پس از پایان فرمایشات رهبر معظم انقلاب ، دانشجویان نماز جماعت را به امامت ایشان اقامه و با صرف افطاری دیدار دانشجویی سال 93 نیز به اتمام رسید.
کاش من هم میتوانستم به ارزویم برسم .
اصلا چطوری میشه به خدمت اقا رسید؟؟
باشد روزی فاصله 10 متری ام را با رهبر و ولی امرم ب رختان بکشم جناب خبرنگار : (