به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ بانوی آب و آیینه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در روز اول ذيقعده سال 173 هجري، در شهر مدينه چشم به جهان گشوده و حهان را با قدوم مبارکشان منور کردند. اين بانوي بزرگوار، از همان آغاز، در محيطي پرورش يافتند که پدر و مادر و فرزندان، همه به فضايل اخلاقي آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسايي و تقوا، راستگويي و بردباري، استقامت در برابر ناملايمات، بخشندگي و پاکدامني و نيز ياد خدا، از صفات برجسته اين خاندان پاک سيرت و نيکو سرشت به شمار مي رفت. پدران اين خاندان، همه برگزيدگان و پيشوايان هدايت، گوهرهاي تابناک امامت و سکان داران کشتي انسانيت بودند.
در شان و مقام علمی ایشان نقل شده که روزي جمعي از شيعيان، به قصد ديدار حضرت موسي بن جعفر (ع) و پرسيدن پرسش هايي از ايشان، به مدينه منوره مشرف شدند. چون امام کاظم (ع) در مسافرت بود، پرسش هاي خود را به حضرت معصومه (س) که در آن هنگام کودکي خردسال بيش نبود، تحويل دادند. فرداي آن روز براي بار ديگر به منزل امام رفتند، ولي هنوز ايشان از سفر برنگشته بود. پس به ناچار، پرسش هاي خود را باز خواستند تا در مسافرت بعدي به خدمت امام برسند، غافل از اين که حضرت معصومه (س) جواب پرسش ها را نگاشته است. وقتي پاسخ ها را ملاحظه کردند، بسيار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاري فراوان، شهر مدينه را ترک گفتند. از قضاي روزگار در بين راه با امام موسي بن جعفر (ع) مواجه شده، ماجراي خويش را باز گفتند. وقتي امام پاسخ پرسش ها را مطالعه کردند، سه بار فرمود: پدرش به فدايش...
گوشه ای از دریای بیکران فضائل آن حضرت این است که امام صادق عليه السلام سالها قبل از ولادت حضرت معصومه عليها سلام در توصيف قم سخن گفته و آن مكان را حرم خاندان رسالت خوانده بود. آنگاه فرمود: به زودي بانويي از فرزندانم به سوي آن كوچ كند كه نامش فاطمه دختر موسي بن جعفر است و با شفاعت او همه شيعيانم وارد بهشت مي شوند.
روز میلاد حضرت معصومه را روز دختر نام نهاده اند تا آن سیره ی آن حضرت الگوی دختران جهان و خصوصا دختران مسلمان قرار گیرد و جایگاه و شان آن حضرت نشان دهنده ی شانیّت و جایگاه دختر نزد خداوند متعال است.
در ادامه چند شعر در مدح آن بانوی باکرامت را ملاحظه خواهید کرد...
سائل لطف نوشتند بني آدم را
سرِ اين سفره نشاندند همه عالم را
صبح فردا عجبي نيست اگر بنشانند
يك طرف آسيه را، يك طرفت مريم را
حسِ معراج نشينيِ من اين است فقط
گوشه اي از حرمت پهن كنم بالم را
در ضريحت شرف آدميت ريخته اند
پس محال است كه آدم نكند آدم را
همه بالفعل مسيح اند اگر پخش كنند
نفسِ دختر موسايِ مسيحا دم را
مثل يك عرش براي تو حرم ساخته اند
كاش مي شد حرم حضرت زهرا هم را...
با گداييِ حرم فخر به دنيا داريم
هر چه داريم از اين دختر موسي داريم
علی اکبر لطیفیان
****
ازشب میلاد تو این گونه حاصل می شود
ماه روز اوّل ذی القعده کامل می شود
بارها سر در می آرد از شب میلاد تو
تا که جبرائیل از خورشید غافل می شود
گوئیا شأن نزولش می شود ایران ما
هرچه بر "موسی بن جعفر" سوره نازل می شود
پای او "شاه چراغ" و دست ها "عبدالعظیم"
چشم ایران چون که مشهدگشت ، قم دل می شود
خاک مشهد نسخه ی ایرانی کرب و بلاست
حضرت معصومه زینب را معادل می شود
هرچه قابل تر در این مجموعه ناقابل تر است
هرچه ناقابل در این مجموعه قابل می شود
هرکسی از خویش داخل گشت خارج می شود
هرکسی از خویش خارج گشت داخل می شود
هرکسی در شهر عاقل گشت عاشق هم نشد
هرکسی در صحن عاشق گشت عاقل می شود
رتبه ها بر عکس دنیا می دهد اینجا جواب
شاه با ترفیع در صحن تو سائل می شود
در حریمت شعر گفتن کار خود را می کند
"شاطر عباس قمی" هم گاه "دعبل "می شود
اشک وقتی واقعی شد در حرم هم سرگرفت
پس به جای مُهر پیشانی من گل می شود
هر کسی طرز ارادت را به تو توضیح داد
صاحب یک جلد توضیح المسائل می شود
گوشه ای از لطف پنهان تو که معلوم نیست
گوشه ای از لطف معلوم تو "فاضل" می شود
تاچهل شهر مجاور وسعت اکرام توست
پس من همسایه ات را نیز شامل می شود
مشکلات سختم آسان شد ولی کاری بکن
دل بریدن از تو دارد باز مشکل می شود
مهدی رحیمی
****
هوای دیدن خورشید درسرم افتاد
که ناگهان به دلم جذبه ی حرم افتاد
کسی میان دلم ((اشفعی لنا ))میخواند
کسی که خاک ترین بودو از طلا میخواند
تویی سرودن شعرم تویی ترانه ی من
بهانه ای به غزل های عاشقانه ی من
درخت بی ثمری را به بار آوردی
دراین زمین کویری بهار آوردی
نداشت فاطمه در شهر خود مزار اما
برای فاطمه در قم مزار آوردی
نگه ندار زما سایه ی پناهت را
وقدر یک مژه بر هم زدن نگاهت را
دوباره بال گشودم شبیه پروانه
وبا اجازه سرودم شبیه پروانه
کسی که پای ضریحت دخیل می بندد
دخیل را به پر جبرئیل می بندد
طلا زخاک در کوی تو محک خورده است
کنار سفره ی توآب هم نمک خورده است
برای وصف قم از رود نیل باید گفت
غزل،قصیده نه بحر طویل باید گفت
به چشم می خورد اینجا زیارت مریم
سمیه، آسیه ،حاجر،خدیجه،حوا هم
زمین همیشه تو را با برادرت می دید
تو ماه بودی و نام برادرت خورشید
چقدر در حرمت بوی عشق می آید
خیال می کنم عطر دمشق می آید
شبی که فال بجز عشق را نمی آورد
دلم برای زیارت بهانه می آورد
کسی میان دلم ((اشفعی لنا))می خواند
صدا صدای خودم بود از شما می خواند
مجید تال