گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو» ـ سهراب صلاحی؛ ضمن تشکر از دولت محترم به خصوص زحمات شبانه روزی تیم محترم مذاکره کننده، پرونده هستهای ایران ماهیتی کاملاً سیاسی دارد که با اهداف سیاست خارجی آمریکا و همچنین اقتدار نظام جمهوری اسلامی ایران در منطقه و تأثیرگذاری این نظام بر بسیاری از مسائل بینالمللی گره خورده است.
با عنایت به اقرار همه آگاهان سیاسی مبنی بر شکست گسترده آمریکا در منطقه از جمهوری اسلامی، به خصوص در صحنه عراق که ایران با کمک دوستان خود در عراق اجازه نداد دیکتاتوری جهانی آمریکا از طریق تسلط بر عراق عملیاتی گردد و بدین وسیله سربازان انقلاب اسلامی در تبعیت از فرامین مقام معظم رهبری سنگینترین شکست تاریخ سیاست خارجی آمریکا را بر این کشور تحمیل کرده و ابهت نظامی و سیاسی آمریکا در جهان به صورت بیسابقهای زیر سئوال رفت.
پس از آن نیز اوباما که با سیاست تغییر در پی ترمیم حیثیت سیاسی آمریکا در جهان بود، همچنان در بسیاری از پروندههای بین المللی که در این زمینه باز کرد از جمله سوریه، غزه، داعش، اکراین و اخیراً نیز یمن شکست های مفتضحانه دیگری بر تاریخ سیاست خارجی آمریکا افزوده شد، از اینرو دولت آمریکا در پی آن است که با پیروزی در این مذاکرات و تحمیل محدودیت های شدید علمی، نظامی و اقتصادی رفتار آینده جمهوری اسلامی ایران را برای تغییر نظام کنترل کند.
همانطور که با تحمیل قطعنامه 687 در 1991 رفتار عراق را کنترل و سرانجام برخلاف همه معاهدات بین المللی از جمله منشور سازمان ملل در 2003 به این کشور تجاوز نظامی کرد تا به عنوان تک ابرقدرت هژمون در عرصه بین الملل ظهور یابد، از این رو اوباما منافقانه و بر عکس سلف خود باب نامه نوشتن به نظام و درخواست مذاکره برای حل مسائل فی مابین را مرتباً تقاضا کرد.
متاسفانه به نظر میرسد رفتار منافقانه اوباما از جمله عوامل تغییر نگرش بعضی از دوستان و مسئولین نظام به آمریکا گردید که با ساده انگاری و خوشبینی پا به عرصه این مذاکرات گذاشتند تا بحران عظیم سیاسی، نظامی و اقتصادی در قالب توافقنامه لوزان بر جمهوری اسلامی تحمیل گردد که بی تردید در صورت عملیاتی شدن این توافقنامه بحران اجتماعی نیز پدید در پی خواهد داشت. از آنجا که متاسفانه کما فی السابق هیات مذاکره کننده از ترس عکس العملهای داخلی متن توافقنامه را منتشر نکرده، اما میتوان از طریق اظهار نظرهای هیأت های ایرانی و طرفهای مقابل و همچنین متن منتشر شده از سوی آمریکاییها که آنهم علیالظاهر همه متن توافقنامه نیست، به طور خلاصه به چهار مشکل اساسی این توافقنامه اشاره کرد.
1- بیخاصیت شدن ظرفیت هستهای ایران
اقدام جمهوری اسلامی برای دست یابی به صنعت صلح آمیز هسته ای که بدون پشتیبانی خارجی و به خصوص اعضای شورای امنیت که بر اساس NPT موظف به کمک به کشورهای عضو این پیمان بودند حاصل شد، برای رفع نیازهای علمی و صنعتی کشور بود.
یکی از این نیازها تأمین سوخت رآکتور هستهای تولید برق است. علاوه بر اینکه مجلس شورای اسلامی دولت را موظف به ساخت 13 رآکتور جدید و مشابه بوشهر نموده، رفع نیاز سوخت هستهای تنها رآکتور تولید انرژی ایران در بوشهر نیازمند به گردش 190 هزار سانتریفیوژ است.
در حالی که ایران به تصدیق اعضای هیأت مذاکره کننده به داشتن تنها 5040 سانتریفیوژ آن هم از نوع اول که امروزه تقریباً در جهان کنار گذاشته شده و در لسان دانشمندان هسته ای کشور شبیه موتور پیکان است تن داده است، در حالی که اگر روسیه قرارداد تحویل سوخت به رآکتور بوشهر در 2021 را تمدید نکند، تنها رآکتور ایران نیز خاموش خواهد شد.
نگران کنندهتر اینکه بر اساس متن منتشر شده از سوی آمریکایی ها پس از 10 سال نیز گسترش برنامه سانتریفوژهای ایران مشروط به موافقت 1+5 است. جان کری نیز تاکید داشت که هیچ پایانی برای شفاف سازی ایران در این توافق نامه وجود ندارد.
البته به نظر میرسد اکنون که اعضای محترم تیم مذاکره کننده بیش از گذشته به اشتباهات راهبردی خود پی بردهاند، مرتباً اصرار دارند که حرف آمریکایی ها را گوش نکنید، اما تجربه نشان داده که آمریکا در این مسائل آنچه میخواهد و به زبان هم میآورد عمل میکند و کلید قفل توافقنامه لوزان نیز در دست اوست و نه در دست دولت تدبیر و امید.
بارها کری نیز تأکید کرد که آمریکا هرگز با برچیده شدن این محدودیتها موافقت نخواهد کرد. سئوال این است که دادن این همه امتیاز که از توافق ژنو شروع و اکسید کردن اورانیومهای 20 درصد که خون سرخ شهید شهریاری آن را غنی سازی کرده بود تا امروز که قرار است استقلال ایران در توافقنامه لوزان به بهانه بازرسی های سرزده و بسیار بیشتر از پروتکل مخدوش گردد در ازای کدام ظرفیت هستهای داده شده است.
ظرفیتی که نه تنها قادر است سوخت تنها رآکتور هستهای بوشهر را تأمین کند بلکه دیگر از اورانیوم 20 درصد برای تأمین مصارف پزشکی خبری نیست و هر صنعتی که به سوخت بالای 3/76 نیاز دارد، ایران قادر به تأمین آن نخواهد بود.
البته در هر صورت دولتمردان محترم میتوانند بگویند که چرخ تعدادی از سانتریفیوژها میچرخد. آمریکاییها که با این توافقنامه تحمیلی به بیخاصیت کردن ظرفیت هستهای ایران میدانند که صنعت هستهای ایران ظرفیت بحران سازی برای کشور را ندارد، در این توافقنامه بحران سازی را به حوزه دیگری انتقال دادند.
2- انتقال بحران از سازمان انرژی هستهای به وزارت دفاع و نیروهای مسلح
متن منتشر شده از سوی آمریکاییها مدعی است که پرونده PMD همچنان مفتوح و ایران متعهد شده است مجموعهای از اقدامات را برای رفع نگرانیهای آژانس در این باره انجام دهد. PMD همان مطالعات ادعایی آمریکاییها پیرامون وجوه تسلیحاتی برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران است که طبق ادعای آنها در 2011 برای اولین بار از لب تاب یک کارمند فراری سابق ایران به دست آوردند و آن را در اختیار اعضای آژانس گذاشتند و از آنها خواستند که در این باره از ایران سئوال کنند بدون اینکه آمریکایی ها هیچ گونه مدرکی ارائه دهند که این ادعا را ثابت نماید.
در عین حال ایران برای رفع ابهامات درباره PMD همکاریهایی را با آژانس در قالب «مُدالیته» انجام داده بود که در نهایت از سوی آژانس به شکست کشیده شد.
مطابق ادعای آمریکا لغو قطعنامههای شورای امنیت مشروط به رفع نگرانیهای آژانس در PMD شده است. بیانیه مشترک هم این را تأیید میکند آنجا که گفته است دسترسی های فراپروتکلی آژانس از جمله برای رسیدگی به مسائل حال و گذشته است.
منظور از گذشته، موضوع PMD است زیرا همه میدانند بین ایران و آژانس مسئله لاینحل دیگری باقی نمانده بود. در واقع باز بودن PMD به معنای انتقال بحران از سازمان انرژی هسته ای -که با بیاثر کردن ظرفیت آن در این توافقنامه دیگر جایی برای بحران سازی ندارد- به وزارت دفاع و از بخش هستهای به بخش نظامی است.
آمریکا در بخشی از متن منتشره خود تأکید داشته که در قطعنامه شورای امنیت که قرار است صادر شود محدودیتهایی در حوزههای نظامی و موشکی بر ایران تحمیل خواهد شد. در عین حال با تحمیل این همه محدودیت ها بر ایران، مطابق ادعای آمریکایی ها که متن منتشره شده آنها نیز تأیید می نماید تحریم ها به طور پلکانی لغو خواهد شد.
3- استفاده از تحریم به عنوان شمشیر دموکلس برای پیشبرد اهداف آمریکا در جمهوری اسلامی
آمریکاییها تا روز آخر به طور مکرر از احتمال 50-50 برای دستیابی به توافق سخن میگفتند. در حالی که این احتمال در نزد بسیاری از اعضای دولت و از جمله رئیس جمهور حتمی بود. دولت در یک اشتباه راهبردی مشروعیت و موفقیت دولت خود را به دست یابی به توافق در بحث هسته ای با طرف مقابل ایران پیوند زد و شاید به همین جهت بود که برخلاف واقع و برخلاف تدبیر، رئیس جمهور محترم در ابتدای سال 92 و در دانشگاه تهران از صفر بودن ذخایر ارزی کشور سخن گفت.
در حالیکه بسیاری از تحلیلگران خارجی و داخلی و همچنین مقام معظم رهبری بارها و از جمله در سخنرانی اول فروردین امسال در مشهد مقدس فرمودند که نیاز آمریکا به این توافق بسیار بیشتر از جمهوری اسلامی ایران است. در هر صورت رفتار 18 ماهه دولت در بحث مذاکرات هسته ای نشان داد که اولویت اول و شاید هم تنها اولویت برای دولت محترم رفع تحریم هاست.
به همین دلیل نیز تقریباً دستاورد هستهای کشور که زحمات، هزینههای بسیار و شهدای گرانقدری تقدیم آن شده بود برای رفع این تحریم ها یا از بین رفتند، یا تعطیل شدند و یا باید برچیده شود و آنچه نیز قرار است در نطنز که از چتر امنیتی مهمی مانند فردو برخوردار نیست بچرخد، علیالظاهر برای این است که دل بعضیها خوش باشد که بالاخره چرخ حدود 5000 سو از 19000 سویی که در ابتدا تحویل این دولت شد خواهد چرخید البته آنهم با موتورهایی شبیه پیکان.
در هرحال این راهبرد باعث شد که دولت حاضر شود امتیازهایی به آمریکایی ها بدهد که حتی «ریچارد هاس» رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا را نیز به حیرت وا دارد. با این حال متاسفانه و به رغم اینکه لغو یکجا و یکپارچه تحریم ها بلافاصله پس از امضای توافقنامه به عنوان خط قرمزهای نظام تعیین شده بود، هیچ پاراگرافی در متن منتشره شده از سوی آمریکایی ها موجود نیست که مبین تأیید چنین بحث مهمی باشد.
آمریکاییها مرتباً اعلام کردند که در ازای راستی آزمایی برنامه هستهای ایران، آمریکا و شرکای بینالمللی خود به طور مرحلهای تحریمهایی که اقتصاد ایران را تحت تأثیر قرار داده تسکین خواهند داد و اگر ما (طرف ایران) در هر نقطهای متوجه شویم میلیمتری انحراف وجود دارد، به سرعت تحریم ها باز خواهد گشت.
کری اعلام کرد که یکی از ملزومات لغو تحریم ها برچیده شدن شماری از سانتریفیوژهاست که علی الظاهر حداقل یک سال طول خواهد کشید. یکی دیگر از ملزومات رفع تحریم حل پرونده PMD است که معلوم نیست تا چه زمانی طول خواهد کشید و یا اساساً چون آمریکایی ها موضوعات لاینحل بسیار زیادی با ایران دارند به تعبیر «لس آنجلس تایمز» (15 فروردین) این تحریم ها تا سال ها ادامه خواهد داشت.
ضمناً کری نیز اعلام کرد که آمریکا هیچ تعهدی برای لغو قطعنامه های شورای امنیت نداده بلکه تاکید کرد که قطعنامهای در شورای امنیت برای ایجاد محدودیت های لازم تسلیحات نظامی متعارف ایران صادر خواهد شد که بی تردید در راستای تغییر رفتار و تغییر نظام جمهوری اسلامی است که آخرین نکته این یادداشت خواهد بود.
4- کنترل رفتار و سرانجام تغییر نظام جمهوری اسلامی از طریق تحمیل نظام بازرسی بیسابقه جهانی
در بخشی از این توافقنامه که منتشر شده است آمده است که ایران ملزم خواهد بود به آژانس دسترسی های لازم برای تحقیق در باره تأسیسات مشکوک این کشور یا تحقیق در باره ادعاهای وجود تأسیسات غنی سازی پنهان، تأسیسات تبدیل (اورانیوم) تأسیسات تولید سانتریفیوژ یا تأسیسات تولید کیک زرد در هر نقطه از آن کشور را فراهم کند.
براین اساس دولت در این توافقنامه پذیرش رژیم بازرسی اضافی 15 ساله فراتر از پروتکل را تعهد کرده است. اوباما نیز در سخنرانی خود گفت بازرسی های ایران طوری است که در هیچ کشور دیگری نمونه ندارد.
راست می گوید، حتی اگر با متن بازرسی هایی که در قطعنامه 687 پس از جنگ 1991 آمریکا و هم پیمانانش به رژیم بعث عراق تحمیل کردند، مقایسه گردد که به تعبیر پطروس غالی دبیرکل وقت سازمان ملل پیچده ترین و مطول ترین قطعنامه سازمان ملل بود که تا آن زمان صادر شده بود و هدف آمریکا از صدور آن قطعنامه کنترل رفتار دولت عراق برای ایجاد تغییرات لازم در این کشور در راستای طرح نظم نوین آمریکایی و بعداً طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا بود و سرانجام نیز از طریق جاسوسان خود در تیم های بازرسی انرژی هستهای تواناییهای نظامی دولت عراق را بررسی و در نهایت نیز به اشغال این کشور اقدام کرد، هم به احتمال قوی، نظام بازرسی های پیش بینی شده توافقنامه لوزان پیچیده تر است.
بدیهی است که با چنین بازرسیهایی یکی از مشکلات اساسی آمریکا برای حمله به جمهوری اسلامی ایران مرتفع خواهد شد و آن مسئلهای است که بارها ازسوی راهبرد نویسان آمریکایی مورد گوشزد قرار گرفت که یکی از موانع مهم آمریکا برای حمله به ایران این است که از توانمندیهای نظامی این کشور برآورد درستی در دست ندارد.
نهایت اینکه دولت در حالی اجرای پروتکل الحاقی و همچنین بازرسی های فراتر از پروتکل را پذیرفته است که پروتکل یک معاهده بین المللی است و حتما اجرای آن نیاز به تصویب مجلس دارد و بر اساس قانون مصوب 1385، هرگونه اقدام داوطلبانه ازسوی ایران نیز ممنوع است ولی بیانیه طرف ایرانی می گوید پروتکل بدون تصویب در مجلس شورای اسلامی اجرا خواهد شد.
خلاصه حداقل در چهار مورد دو مرحله ای شدن توافق، رضایت ایران به پلکانی بودن رفع تحریمها، پذیرش محدودیت بر توانمندیهای نظامی و همچنین پذیرش اجرای پروتکل الحاقی بدون مصوبه مجلس، هیأت مذاکره کننده که مسئولیت آن به عهده وزیر محترم خارجه است از خطوط قرمز نظام در این رابطه تخطی و تجاوز کرده است.
اینجانب معتقدم که این بار نیز چون دفعات گذشته مقام معظم رهبری افسوس شیرینی طعم یک پیروزی بزرگ و شاید بزرگترین پیروزی آمریکا پس از جنگ سرد یعنی پذیرش و عملیاتی شدن توافقنامه لوزان را بر دل دولتمردان جنایتکار آمریکا که دست آنها تا به مرفق به خون آزادیخواهان جهان و به خصوص مسلمان آلوده است، خواهد گذاشت.
اما مسئولیت خطیر مجلس شورای اسلامی ایجاب میکند کسانی که خطوط قرمز نظام را در این توافقنامه رعایت نکرده و با این کار دشمن را برای فشار بیشتر به جمهوری اسلامی تشجیع کردهاند به پاسخ گویی به مجلس کشانده و به این مرحله اکتفا نکند بلکه در چهارچوب قانون برخورد و اقدامات قانونی لازم را در باره آنها پی گیری تا پایانی بر این سنت سیئه باشد که کسی نتواند به رأی خویش بر سیاست های اعلامی و مستحکم نظام خدشه وارد نماید.
مطالب مستدل و علمی جنابعالی بسیار زیبا و مدون بیان گردید. ای کاش مجلس شورای اسلامی و سایر مسؤولانه مرتبط با اقدامی مسؤولانه، به وظیفه انقلابی و میهنی خویش عمل کنند و همیشه نیاز نباشد مقام معظم رهبری وارد عمل شده و کاری انجام دهند. نباید این گونه راحت از جناب ایشان هزینه گردد.
موفق باشید.