گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»، سال 1990 در اوج قتل، ترس و ناامنیِ شهر نیویورک نظریه ای به نام «پنجره های شکسته» مطرح شد. در زمانه ای که هیچکس نمی توانست جرایم را کنترل کند و آنها را از پیشانی شهر پاک نماید. محققان با همکاری گسترده پلیس، ورودی مترو را کنترل کردند و به «دریافت بلیت» از 170 هزارنفری پرداختند که از ارائه بلیت، فرار می کردند! همچنین با تمیز کردن مداوم واگن هایی که بچه ها روی آنها «نقاشی» می کشیدند و «جلوگیری از نابود کردن صندلی های قطار» به نتایج جالبی رسیدند. میزان جرم و جنایت در نیویورک کاهش یافت. این کاهش جرم را به سایر فرآیندهای اجتماعی نیز می توانیم تعمیم دهیم. اگرچه این تعمیم ممکن است به مذاق بعضی ها خوش نیاید.
شیشه هایی که سیاسیون شکستند
وقتی جریانی در بین مردم شکل می گیرد، باید برای رفع، درمان یا واکسینه کردن مردم به سراغ علت برویم. علتی که در بسیاری از ماجراها فراموش می شود. اگر دروغگویی مذموم است که هست و با کمال تاسف برخی از ناظران آن را در بین مردم به صورت صعودی ارزیابی می کنند، نشانگر این است که پنجره هایی در حال شکسته شدن است. قول و قرارهایی که مسئولان می دهند و امیدهایی که بی نتیجه می مانند یکی از همان سنگ هایی به شمار می رود که پنجره های اخلاق را هدف گرفته اند.
راسکولنیکُف در «جنایت و مکافات» زمانی که می خواهد آلیونا ایوانونا، همان پیرزنِ نزولخور را به قتل برساند، ابتدا خود را توجیه می کند و سپس با لقب دادن او به «شپش بی فایده در اجتماع» او را می کُشد. برچسب زدن و دعواهای بی فایده درست کردن در اجتماع تاثیرگذارترین عاملی است که می تواند ناامنی و بی اعتمادی را در جامعه دامن بزند. در این میان حتی ممکن است عده ای بی گناه مثل لیزاوتا ایوانونا، خواهرِ پیرزنِ نزولخور نیز تصادفا کشته شوند! برای جلوگیری از اینطور ماجراهایی باید از سرچشمه اقدام کرد. قبل از طوفان باید به فکر پنجره های شکسته بیفتیم.
پوزیشن اپوزوسیون در دولت!
فایده ی این که مدام نقد کنیم و دیگرانی را مقصر بدانیم که اصلا معلوم نیست، چه کسانی هستند، چیست؟! وقتی عده ای تمام عمر خود را در قامت اپوزوسیون زیستند و مدام دیگران را مقصر دانسته، کنار گود نشسته اند و می گویند «لِنگش کن»، پس از به قدرت رسیدن هم همان شیوه را در پی می گیرند. این که مسئول اجرایی کشور، اتفاقات منفی در کشور را محکوم کند، اگرچه امر مبارکی است ولی نتیجه این محکومیت و اعتراض چه زمانی قرار است تحقق یابد؟! اصلا مگر وظیفه قوه مجریه، اجرا نیست؛ پس اگر هم انتقادی وجود دارد باید از بالاترین مسئول اجرایی کشور صورت گیرد. با احساسی کردن بحث و این که دختران و پسران برابر هستند تنها دعوا به کف کوچه و بازار می آید. دعوا بین خواهر و برادری درمی گیرد که احتمالا، پسر خود را مُحِق می داند و دختر نیز می گوید من در اولویت هستم! در حالی که اصلا شغلی نیست که حالا این اول بخواهد برود، یا آن!
رییس جمهور در سفری که چند روز پیش به غرب تهران داشت، «بی کاری جوانان تحصیلکرده پس از 3 سال» را غیرقابل پذیرش عنوان کرد. روحانی همچنین اولویت پسران در رسیدن به شغل را «سخن باطلی» دانست و گفت: «شما فکر می کنید دختران مهندس ما از نظر علمی از پسران مهندس ما کمترند؟!» متاسفانه این رفتارها و سخنان نمایشی رئیس جمهور درحالی صورت می گیرد که خود ایشان به عنوان رئیس قوه ی اجرائی دولت مسئولیت ایجاد اشتغال برای مردم را بر عهده دارند و به همان نسبت انگشت اتهام در موضوع سیل بیکاری فراگیر جوانان که اتفاقا بر اساس آمارها در 2 سال گذشته روند پرشتاب تری یافته نیز متوجه ایشان است. شاید از دید رئیس جمهور اظهار این سخنان طلبکارانه بهترین راه فرار از پاسخگویی و بازخواست در این خصوص باشد.
دولت و رسانه ها به چه می اندیشند؟!
حاضر شدن معاون رییس جمهور در جمع «مدافعان حقوق حیوانات» که چندی پیش صورت گرفت، چه دردی را درمان کرد؟! اعتراض ها به این که چند سگ به روشی غیراخلاقی کشته شدند ایرادی ندارد. بلکه اگر وجه سیاسی آن را کنار بگذاریم، امری پسندیده نیز محسوب می شود. قوت جامعه مدنی و مشارکت اجتماعی یک اقدام موثر در پیشرفت جامعه است. اما این که مدام بر روی مسائل غیرضرور از طرف دولتی ها تاکید شود کمی نگران کننده است. در حالی که خانم ابتکار در جمع «حامیان حقوق سگ ها» سخنرانی می کرد، مسئله گرد و غبار به صورت آزاردهنده ای اهالی خوزستان و استان های غربی را تحت فشار قرار داده بود.
در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز تا مدت ها فیس بوک، تک خوانی زنان و مسائلی از این دست مهم ترین موضوع گفتگوی وزیر و مسئولان آن وزارتخانه محسوب می شد. رییس جمهور هم دغدغه ی ایجاد اشتغالش، عقب نیفتادن دختران از پسران در تامین شغل است! البته در این میان رسانه ها نیز مقصر هستند. پیگیری نکردن صحیح، نشناختن درد اصلی جامعه و بازی پینگ پونگی سایت ها با یکدیگر، باعث شده است که دولتمردان نیز با طرح مسائل فرعی، به حاشیه بروند. یکی از فعالان فرهنگی تعریف می کرد که 40 سایت و خبرگزاری معتبر مطلبی برای یک فراخوان کار کرده اند و در طی چند روز فقط یک تماس از طرف مخاطبان صورت گرفته است. اما شیوه های دیگر اطلاع رسانی مثل یک پخش 30 ثانیه ای در تلویزیون و گفتگوی رو در رو با مردم، باعث شده است ده ها تماس و درخواست برای آن امر، صورت بگیرد!
برخی رسانه ها به گمان این که پرکلیک ترین مطالب، پر تاثیرترین یا بهترین مطالب هستند، سعی می کنند هر روز مطالب بیشتری از این دست، طرح کنند. مطالبی مثل: اخم فلانی در بازدید از مترو، عکس دیده نشده از کودکی سیاستمداران، غیبت شخصیت های مطرح در ضیافت شام، آخرین خبر از فیس بوک آقای وزیر و... . از آنجا که زمان زیادی از روز خبرنگار نگذشته است، عنوان کردن این مسائل به جای تبریک و تهنیت، شاید موثرتر باشد. خبرنگاران چنانچه وضعیت دقیق مردم، نیازها و خواسته هایشان را بشناسند، تبریک واقعی خود را از آنان خواهند گرفت. سخنرانی، پیام مسئولان و حتی هدایای آنان، ارزش چندانی ندارد.
آرای خاموش
از آنچه گفته شد می توان به این نتیجه رسید که انگار دولت قصد دارد با جذب اقشار کمتر دیده شده صرفا با سخنرانی های بدون عمل، در انتخابات پیش روی مجلس، گوی سبقت را از رقبا برباید. اقلیت های قومی و مذهبی، زنان و دختران، حامیان حقوق حیوانات، فیس بوک بازان! و... گروه هایی هستند که به «آرای خاموش» مشهورند. داستان پر سر و صدای فیس بوک که بی نتیجه به حال خود رها شد و حتی به رفع فیلتر نیز نیانجامید یکی از نمونه های بارز این جنجال آفرینی هاست. این بار نیز رییس جمهور با طرح مسئله ای کاملا فرعی، سعی دارد به ترمیم محبوبیت دولت و وفادار کردن عده ای از اقشار مردم به خود اقدام نماید؛ ولی در نهایت به خاطر برآورده نکردن خواسته های این اقشار به سرخوردگی آنان منجر می شود. کاش آقای رییس جمهور ابتدا اشتغال ایجاد می کردند و سپس درصدد تقسیم آن بین دختران و پسران برمی آمدند!
کسی مدام دعا می کرد که برنده جایزه بزرگ بانک شود. هرشب به روحانی محله شان مراجعه می کرد و از او می خواست که برایش دعا کند. سال ها به همین منوال گذشت و او هر روز از روحانی می خواست برایش دعا بخواند! روزی روحانی محل از او پرسید تو اصلا در بانک حساب باز کرده ای؟! او جواب داد: هنوز نه! بعضی ها حساب باز نکرده اند، جایزه را هم نبرده اند و مدام در حال تقسیم آن هستند.
کاشتن باد
در این که ایجاد اشتغال کار سخت، پیچیده و بلندمدتی است، شکی نیست. اکثر اقتصاددانان برای رفع تورم در جامعه و از بین بردن رکود، ایجاد اشتغال را پیشنهاد می دهند. این بدان معناست که اشتغال از پایه ای ترین و اساسی ترین عوامل پیشرفت یک جامعه به شمار می رود. اگر این بخش حیاتی از رشد را نادیده بگیریم و به صورت شعاری و تئوریک با آن برخورد کنیم و به جای از بین بردن موانع زیرساختی به جنجال های بی فایده دست بزنیم، نتیجه ای جز عقب ماندن از قافله ی توسعه ندارد. اگر امروز به افکار عمومی آدرس غلط دادیم و آنها را از مسائل ضروری به مسائل نالازم و فرعی هدایت کردیم، نباید منتظر حمایت های آنان از خود باشیم. نتیجه ی زشتی های کوچک، زشتی های بزرگ است. کسی که باد می کارد، طوفان درو خواهد کرد.
خلاصه ی تئوری پنجره های شکسته این است که اگر یک پنجره شکست، نه تنها پنجره های دیگر هم شکسته خواهند شد، بلکه ممکن است آن خانه به آتش کشیده شود. بنابراین باید به محض شکستن یک پنجره با خاطی برخورد کرد و سریعا پنجره را مرمت کنیم تا کسی به فکرش نرسد بقیه پنجره ها را هم بشکند.
علم و عمل ای دوست به مایی و منی نیست
هر کس به برش خرقه اویس قرنی نیست
هر شیشه گلرنگ عقیق یمنی نیست
خوبی به خوش اندامی و سیمین زقنی نیست
حسن آیت روح اس به نازک بدنی نیست...
حق باشما بود. واقعا عالییییییییییییییییییییییییییییییی بود.
الویت برای مردان هست که کار داشته باشند نه دختران نمیدانم آقای روحانی چرا اینطور بیان کردند!! روحانی همچنین اولویت پسران در رسیدن به شغل را «سخن باطلی» دانست و گفت: «شما فکر می کنید دختران مهندس ما از نظر علمی از پسران مهندس ما کمترند؟!»
اول اینکه لا یغیروا ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم
دوم اینکه متاسفانه گوش اگر گوش تو وناله اگر ناله ماست/انکه البته به جایی نرسد فریاد است
یاعلی
خود مردم انتخابش کردن! یعنی چی ؟ یعنی که خود مردم دوست داشتن کسی بیاد رو کار که هیچ کاری انجام نده ! یعنی چی؟ یعنی همه بدبخت شیم بیچاره شیم کارمون تموم بشه همه دنیا از دست ما راحت بشن
در نتیجه انتقاد کنید از روحانی یعنی از شعور مردم انتقاد کردید
خود دانید
کی بود این نویسنده ی خوش ذوق....
ممنون
این دولت دارد به کجا میرود؟؟؟؟؟
ممنون از این مقاله خوبتان
سوپرمن در خدمت شما
تو ایران هم اصول گرا داریم و اصلاح طلب به نظر من ما نباید به دنبال حزب بریم تو قرآن هم آمده "کل حزب بما لدیهم فرحون"
ما باید به دنبال افرادی باشیم که طعم فقر را چشیده باشند و خواهان عدالت باشند نه اینکه دست تو دست قدرت ها به دنبال استکبار
به امید ظهورش
اینجا شیعه خانه امام زمان است نه نیویورک که نسخه های اون وری برا مردم میپیچید...