به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجو از ایلام، سردار حسین یکتا، فرمانده قرارگاه خاتم الوصیاء در جمع دانشجویان بسیجی دانشگاه ایلام با سرودن غزلی در وصف وقایع کربلا، به بیان شرح حال حضرت زینب (س) پس از بازگشت به این صحرا در روز اربعین پرداخت.
بالم شکسته از پرم چیزی نگویم/ از کوچ پر دردسرم چیزی نگویم
طوفان سختی باغمان را زیر و رو کرد/ از لاله های پرپرم چیزی نگویم
حق می دهم نشناسیم اما برادر/ از آنچه آمد بر سرم چیزی نگویم
وقت وداع آخرت عالم به هم ریخت/ از شیون اهل حرم چیزی نگویم
آتش گرفتن گرچه رسم و سنت ماست/ از دامن شعله ورم چیزی نگویم
بگذار سر بسته بماند روضه هایم/ از ماجرای معجرم چیزی نگویم
کم سوتر از چشمان من چشمان زهراست/ از گریه های مادرم چیزی نگویم
آن صحنه های سهمگین یادم نرفته/ افتادنت از روی زین یادم نرفته
از نعل اسب و بوریا چیزی نگویم/ از آن غروب پربلا چیزی نگویم
در عصر عاشورا النگوها گم شد/ از غارت خلخال ها چیزی نگویم
گفتم به تو انگشترت را دربیاور/ از ساربان بی حیا چیزی نگویم
در کوچه های کوفه ناموست زمین خورد/ اصلا شبیه مجتبی چیزی نگویم
شهر علی نشناخت بانوی خودش را/ از جامه های نخ نما چیزی نگویم
شاگردهایم سنگبارانم نمودند/ از چهره های آشنا چیزی نگویم
بی آبروها چادرم را پس ندادند/ از این به بعد روضه را چیزی نگویم
ای خیزان خورده لبم بی حس تر از توست/ از خاک برخیز و بگو که این سر از توست؟
از خاطراتم، همسفر چیزی نگویم/ حتی کمی هم مختصر چیزی نگویم
منزل به منزل محملم در تیررس بود/ از سنگ های خیره سر چیزی نگویم
از درد پهلو لحظه ای خوابم نمی برد/ از گریه هایم تا سحر چیزی نگویم
من در مدینه تشت دیدم سر ندیدم/ از کاخ شام و تشت سر چیزی نگویم
طفلک سکینه داشت جان می داد از ترس/ دق می کنم این بار اگر چیزی نگویم
شرمنده که درددل کردم برادر/ بی تو چگونه خانه برگردم برادر؟