به گزارش گروه بين الملل خبرگزاري دانشجو، به نقل از شبکه المنار، جنبش حزب الله مراسم بزرگداشتی برای علامه مجاهد شیخ محمد خاتون برگزار کرده است.
در ابتدای این مراسم، کلیپی درباره شیخ محمد خاتون پخش شد.سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان به عنوان سخنران اصلی این مراسم، درباره ابعاد شخصیتی و مبارزاتی شیخ محمد خاتون سخنان خود را آغاز کرد.
مرحوم علامه شیخ محمد علی خاتون عضو شورای مرکزی جنبش حزب الله و از بنیانگذاران اولین هستههای این جنبش در جنوب لبنان بود.
سید حسن نصرالله سخنان خود را با سلام و صلوات بر پیامبر اسلام و اهل بیت پاک و مطهرش علیهم السلام آغاز کرد و به حضار خیر مقدم گفت.
نصرالله در ادامه با ذکر آیه "مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا "(سوره احزاب ؛ آیه 23) از مومنان مردانی هستند که به پیمانی که با خدا بسته بودند وفا کردند،بعضی بر سر پیمان خویش جان باختند و بعضی چشم به راهند و هیچ پیمان خود دگرگون نکرده اند. "یاد علامه مجاهد شیخ محمد خاتون را گرامی داشت.
دبیرکل حزب الله گفت بار دیگر همدردی و همبستگی خود را با خانواده علامه مجاهد شیخ محمد خاتون و بستگان و دوستدارانش در مسیر جهادی مبارک اعلام میکنم.
وی همچنین با تبریک و تسلیت به خانواده شهید نمر باقر النمر روحانی انقلابی عربستانی به مناسبت شهادت وی، جنایت آل سعود را محکوم کرد و گفت ما به برادران خود در منطقه قطیف و الاحساء و منطقه شرقی عربستان و تمام مسلمانان و تمام مراجع دینیمان و تمام کسانی که خواستار احقاق حقوق ملتها هستند، و میخواهند واقعیتها مشخص شود، شهادت این شهید مظلوم و روحانی جلیل القدر و شجاع را تسلیت میگویم، همچنین لازم میدانم این مناسبت را تبریک بگویم چرا که شهادت میراث پیامبران و اوصیا و اولیای الهی و حاصل مکتب کربلاست که شهید النمر به آن وابسته بود.
شناخت من از برادرم شیخ جلیل القدر، محمد خاتون به سال 1977 میلادی برمیگردد، در آن سال ما گروهی از جوانان کم سن و سال بودیم، در آن زمان در حوزه علمیه نجف اشرف گردهم آمدیم و با هم دیدار کردیم، در آن روزگار ما خیلی از یکدیگر شناختی نداشتیم، ما را حوزه علمیه نجف اشرف و طلب علم گردهم آورد.خداوند باریتعالی بر من منت نهاد تا در آن روزگار با انسانی مومن، مخلص، باتقوا و مجاهد و پدر و معلم و استاد و راهنمای خود که همانا سید ما و استاد ما شهید عباس الموسوی بود، دیدار کنم.
از این گروه، شماری از مردان به دیدار حق شتافتند و با شیخ خاتون، ما دوستان همکلاس بودیم، ولی در عین حال با هم برادر و دوست بودیم و تنها طالب علم نبودیم. به اتفاق هم در شهر نجف اشرف زندگی میکردیم پس از بازگشت به لبنان، گروهی از افرادی شده بودیم که روح و جان واحد آنها را گردهم آورده بود و همه در روح و جان سید عباس الموسوی جمع شدیم و پس از آن این مسیر را با هم پیمودیم.
شیخ خاتون در آن زمان مثال و نمونه بارز یک طالب علم عامل و جدی بود. دیندار و باتقوا و بسیار تلاش میکرد تا تابع هوای نفس خود نباشد و از خدای خود سرپیچی نکند.از این رو حلال و حرام و واجب در نزد او بسیار قوی و مورد توجه بود در سال 1978 میلادی، صدام(معدوم) بر طلاب علوم دینی لبنانی در شهر نجف اشرف حملهور شد، برخی دستگیر شدند و برخی بدون اینکه بازداشت شوند، از عراق خارج شدند.
شیخ خاتون از جمله افرادی بود که بازداشت شدند، و اتهامی که به وی نسبت داده شده بود عضویت در حزب الدعوه اسلامی بود که در آن زمان، هیچ یک از آنها در آن حزب عضویت نداشتند. اتهام دومی که به این گروه داده شده بود، جاسوسی به نفع نظام سوریه بود، هنوز در آن زمان انقلاب اسلامی ایران به پیروزی نرسیده بود، و گرنه در آن صورت، اتهام، همکاری با سازمان اطلاعاتی ایران بود. به هر ترتیب، خاتون و گروه همراه وی آزاد شدند و این گروه بار دیگر برای دیدار با یکدیگر در بعلبلک جمع شدند و پس از آن، حوزه دینی در بعلبلک با حمایت سید عباس الموسوی تاسیس شد.
شیخ خاتون در صف نخست طلاب و اساتید در آن حوزه علمیه بود و برای تبلیغ به روستاهای بقاع میشتافت.
شیخ خاتون از نخستین علمایی بود که به پایگاههای آموزشی شتافتند و عضو آن شدند،چرا که ما در آن زمان ما وارد مرحله جدیدی از مراحل مقاومت نظامی شده بودیم.
وی همواره آماده بود تا به میادین نبرد بشتابد و همواره مقاومت نیز نیازمند کسانی بود که در میادین فرهنگی و بسیج و تشویق مردم برای مبارزه حاضر باشند.در آغاز راه، این کار یک وظیفه طاقت فرسا بود. در آن زمان، سیاست فرار بر همه چیز حاکم شده بود و برخی به تمسخر به ما میگفتند که شما گروهی دیوانه هستید.
در آن مرحله، مقاومت حتی در سطح مقبولیت مردمی و ایمان مردمی هم نبود و همواره به آن بر اساس یک پروژه غیر عقلانی نگریسته میشد. از جمله کسانی که به او وظیفه ایستادگی در میدان واگذار شد،شیخ خاتون بود، او چارچوب سازماندهی و اداری مقاومت را پایهریزی کرد.از این رو شیخ خاتون از همان ابتدا از مسئولان نخست در این راه بود و مسئولیتهای بسیار مهمی را هم عهدهدار شده بود.
از ویژگیهای شیخ خاتون میتوان به ایمان، دینداری، تقوا و فرهنگ و صداقت، خلوص و اخلاق حسنه و معاشرت زیبا و تواضع و فروتنی در برابر دیگران، خوش خلقی و پاکیزگی و تحمل مسئولیت اشاره کرد.
شیخ خاتون، شخصیت، گنگ و پیچیدهای نداشت، از این رو هرگز در حد مواجه شدن با خطر شخصی حاضر نبود از میادین دوری کند لذا تاکید داشت که همواره حاضر باشد و به همین دلیل میتوانیم بگوییم وی همان مکتب شهید عباس الموسوی و شهید راغب حرب را پیگیری میکرد.
با شیخ خاتون، باید نسل نخست از برادران و خواهران مقاومت را به یاد آوریم، کسانی که عمر خود را در این راه سپری کردند، برخی از آنها به شهادت رسیدندو برخی درگذشتند، ولی ایشان از عاشقان شهادت بودند و هستند کسانی که در بین آنها هنوز منتظر شهادت هستند و پیمان الهی را تغییر ندادند و به برکت همین نسل اول که نمیتوانیم شمار شهدای آنها را بشماریم یا چه تعدادی از آنها درگذشتند، راه و مسیر مقاومت پیموده شد، مسیری که از همان ابتدا بر اساس تقوا تا به امروز پایه ریزی شد و به لطف خداوند این مسیر تا به امروز ادامه یافته است.
در میان نسل نخست،ما هیچ کسی را سراغ نداریم که در جهت به دست آوردن ویرانههای دنیای فانی حرکت کرده باشد، آنها هر لحظه انتظار مرگ را داشتند و در هر مکان ممکن بود این مرگ به سراغشان بیاید از این رو همواره عاشقانه ادای تکلیف میکردند و با اشتیاق فراوان در جستوجوی شهادت بودند. خداوند متعال آنها را استوار گردانید و به پیروزی رساند تا اینکه بسیاری از آنها تا امروز در این مسیر بزرگ گام مینهند.
دلیل این مسئله، شهدا هستند یعنی کسانی که خود فرزندان و نوادگان نسل نخست به شمار میآیند، کسانی که در پیروزیهای سال 2000 و شکلگیری پیروزی سال 2006 نقش بارزی داشتند. آنها وظیفه مقابله با بزرگترین پروژه صهیونیستی تکفیری را برعهده داشتند و ما نیز وظیفه داریم تا از این روحیه هدفمند که از طریق جنگهای پراکنده در تمام سطوح دنبال میشود،محافظت کنیم.
جنگی که همواره بر مقاومت تحمیل شده، جنگی بوده است که قلب وعقل و روحیه مقاومت را نشانه رفته است، اما با این وجود این مقاومت پایدار و پیشرو بوده است. ما امروز به برکت این نسلها و خون و مجاهدت شهدا و مجاهدان کنونی به مسیر خود ادامه میدهیم.این راه را ما با اطمینان و یقین و ایمان کامل ادامه میدهیم و هرگز کسی نمیتواند ما را از مسیر مقاومت اسلامی در لبنان منصرف کند.
همچنین کسی نمیتواند در برابر مسیر حزب الله و در برابر پیروزیها و کرامت و بزرگی و ایستادگی و قدرت عزم و اراده و یقین آن، بایستد و نمیتواند ما را از تصمیم قاطع خود برای حضور در تمام میادین نبرد منصرف کند.
در سرزمین شبه جزیره عربی که در آن، حکومتی پایهگذاری شده و ظالمانه و از روی باطل، پادشاهی عربستان سعودی نامگذاری شده در حالی که سرزمین حرمین شریفین و اهل بیت(ع) و یاران پیامبر(ص) شناخته شده است، سرزمین مجاهدان نخستین، سرزمینی که باید آن را سرزمین اسلام خواند، میبینیم ظالمانه به نام خانوادهای نامگذاری شده که آن خاندان آل سعود هستند. این خاندان خود را به شبه جزیره عربی با توسل به جنایت و قتل عام و ایجاد رعب و وحشت تحمیل کردند. این مسائل را همه میتوانید در کتابهای تاریخی بخوانید. اینها بخشی از پروژه استعماری در سرزمین ما هستند.
آل سعود همان خاندانی است که در آن واحد تلاش میکرد، رژیمی دیگر را که اسرائیل خوانده میشود در فلسطین اشغالی پایهگذاری کند. در چنین پادشاهیای، جایی برای روحانیون یا اعتراض یا گفتوگو وجود ندارد، اعدام شیخ النمر یک حادثه ساده نیست که بخواهیم به سادگی از کنار آن بگذریم.
آیا نهادهای قضایی سعودی توانستند ثابت کنند که شیخ النمر با سلاح جنگیده است؟ تمام راه شیخ النمر، راه صلح آمیز بود،همچون مسیر تمام علمای منطقه شرقی عربستان و بحرین بوده است. شیخ النمر، مردی بسیار شجاع بود، او تنها سخن میگفت و هرگز سلاح به دست نگرفت،وی همواره خواستار احقاق حقوق جزیره عربیای بود که اکنون به زور آن را پادشاهی عربستان سعودی میخوانند.
شیخ النمر، همواره خواهان آن بود تا ملت بتوانند حقوق و آزادیهای طبیعی خود را به دست آورند. آزادیهای طبیعی که هر انسان در جهان میتواند از آن برخوردار باشد. او تنها گناه و جرمش این بود که با وضوح و شجاعت این مسائل را مطالبه میکرد، هر کس در این باره در عربستان سعودی حرف بزند، اعدام میشود. این همان عربستان سعودی است که مدعی گسترش آزادیها و دموکراسی در منطقه است، امروز روز محکومیت بسیار گسترده آل سعود است.
چرا در چنین زمان به خصوصی، اعدام او را زمان بندی کردند؟ با وجود اینکه پیامهای بسیاری برای شاه سعودی ارسال شده بود تا اجرای حکم اعدام وی را متوقف کند یا وی را عفو کند. میتوانستند او را در زندان باقی نگه دارند،اما چرا اصرار داشتند دقیقا در همین زمان اعدام شود؟ در شرایطی که در منطقه حاکم است، همواره این امید وجود داشت که سعودیها رو به اعتدال آورند یا اینکه با گفتوگوهای سیاسی، باب خروج از بحران را باز کنند، چرا که این بحرانهای ویرانگر در منطقه میتوانست از طریق گفتوگوهای مثبت برطرف شود، از این رو اعدام شیخ النمر بسیار غافلگیر کننده و شوکآور بود.
این اعدام، به مثابه نامه با خون نوشته شده نظام سعودی است که بیانگر این واقعیت است که سعودیها به خواست افکارعمومی عربی و اسلامی و بین المللی اعتنایی ندارند و توجهی هم به احساسات دوستان یا خواستههای صدها میلیون مسلمانی که در نتیجه این اقدام ممکن است قلبهایشان جریحه دار شود، ندارد.
نظام آل سعود میگوید هر کس با آل سعود مخالفت کند، خونش ریخته خواهد شد. آنها میگویند که ما نظامی هستیم که هیچ انتقادی را تحمل نمیکنیم،آنها میگویند یا همچون گوسفندانی در کشور ما زندگی کنید یا اینکه همچون گوسفند سرهایتان بریده میشود.
این رژیم از طریق این قتل و اعدام درصدد ایجاد فتنه است واین فتنه را به سمت میدانهای خطرناکی سوق میدهد. پیام این اعدام به تمام عقلا و صابران که سعی میکردند گفتوگو را جایگزین همه چیز کنند، این است که این نظام، اعتدال و گفتوگو را نمیشناسد بلکه تنها و تنها، قتل و جنگهای ویرانگر را میشناسد.
همچنین این اقدام سعودیها بیش از هر زمان دیگری، چهره واقعی تکفیری و تروریستی و جنایتکار آل سعود را نشان میدهد. هدف عربستان سعودی از جنگی که بر ضد یمن به راه انداخته است، ویران کردن این کشور و سلطه بر ملت یمن و انتقام از آنهاست.
نظام سعودی بر ادامه راه قتل و خونریزی و خودداری از گفتوگو و تعقل اصرار میورزد. آل سعود به دنبال فتنه سنی شیعی است، آنها خود این فتنه را سالهای طولانی برافروختهاند، از این رو اکنون تلاش میکنند این فتنه را در هر کجای جهان شعلهور کنند.هر کجا مشکلی میان شیعه و سنی دیدید به دنبال عربستان سعودی و پولهایش باشید(رد پای سعودیها را ببینید)
شیعیان را دعوت به هوشیاری میکنم و از آنها میخواهم مسئله را به موضوع شیعی سنی تبدیل نکنند، آل سعود خود شیخ نمر النمر را کشتند و جایز نیست در مسیر فتنه شیعی سنی حرکت کنیم، چرا که این مسئله خدمت به آل سعود است، از این رو اجازه نداریم، از اعدام شیخ نمر النمر در این جهت استفاده شود.
آیا زمان آن فرا نرسیده است که شجاعانه بگوییم و بدون اینکه از تمام جهانیان واهمه داشته باشیم، این واقعیت را بیان کنیم که اساس و مبدا و سرآغاز اندیشه تکفیریای که جهان را نابود کرده و جهانیان را میکشد و باعث این جنایات شده، همه و همه همین خاندان آل سعود و همین مکتب موجود در عربستان(وهابیت) است. کتابهایی که داعش اکنون آنها را تدریس میکند دقیقا همان کتابهای مدارس آل سعود هستند از این رو میبینیم که مسیر همان مسیر است(مسیر آل سعود و داعش یکی است)، آیا زمان آن فرا نرسیده است که بگوییم گروههای تروریستی، تنها ابزاری هستند و حامیان مالی و کسانی که از آنها همه گونه حمایتی را به عمل میآورند سعودی ها هستند.
آیا زمان آن فرا نرسیده است که این واقعیت را به جهانیان اعلام کنیم که در آنجا سرزمینی است که نامش شبه جزیره عربی است و به زور آن را پادشاهی عربستان سعودی نامیدهاند و در این سرزمین، ملتی مظلوم هستند که گروهی فاسد، راهزن و قاتل در آن حکومت میکنند.
آیا زمان آن فرا نرسیده است تا خاندان آل سعود را از سازمانهای مدعی دفاع از حقوق بشر بیرون برانیم، چرا که کشورهای تروریستی و خود خاندان آل سعود در واقع پدر و مادر سازمانهای تروریستی هستند.