گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو، یادداشت دانشجویی* مسئله برای من این است که بچه های هم نسلیم، انقلاب را چگونه می فهمند و چه رنگی می بینند. شکسته باد قلمی که بخواهد طوری بنویسد که توی مخاطب را قانع کند، و درک درست از انقلاب این ست و جز این نیست!
موافق انقلاب بودن می تواند یک گزاره بله و خیر ی باشد مثل رفراندوم سال ۵۸ که پدران ما حرف شان را زدند و شد آنچه شد. اما درک از انقلاب، قطعاً یک گزاره بله و خیر ی نیست! هر کسی یک درک و فهمی از انقلاب دارد. از آن موافقِ جان برکفِ کفن پوشِ حاضر در میدان تا آن مخالفِ دو آتشهیِ معاندی که می خواهد سر به تن نظام نباشد، فهم های خاص خودشان را از انقلاب دارند.
امروز خیلی از مشکلات ما در جامعه به این برمی گردد که نسبت به فهم های هم در خصوص انقلابمان تا حدی بیگانه ایم. نمی دانیم دقیقاً نگاه مان به انقلاب چگونه است. همین جمله "انقلاب ما انفجار نور بود" را کلی تکرار می کنیم و در و دیوار را پر می کنیم از پوستر و بنر؛ بی آنکه به معنای آن توجه کنیم که این انقلاب چه بود و نور چیست و ما چه کردیم و چه ها شد و ... .
با انقلاب نمی شود شعاری برخورد کرد. آنانی که انقلاب را شعاری قبول کردند و با موج انقلابگر، انقلاب کردند هر کدام تا قسمتی از راه آمدند و سپس جا زدند. از جبهه ملی و نهضت آزادی در اوایل انقلاب گرفته تا حزب مشارکت و اصحاب فتنه در این اواخر. یک آفت خطرناک تر این که عده ای بی آنکه بدانند حقیقت انقلاب ۵۷ چه بود و چه می خواست و به چه می خواهد برسد، برای حیات سیاسی شان پشت سر آرمان ها و بعضاً اشخاص بزرگی مثل امام خمینی(ره) پنهان می شوند؛ پیروان خط امام ی که بعضاً هیچ نسبتی به راه امام ندارند. این ها به این دلیل است که فهم های درستی نسبت به انقلاب موجود نیست و این فهم های گوناگون شنیده نمی شود.
ما دهه هفتادی ها تازه سر از تخم درآورده ایم جسارتاً! تازه داریم دور و بر خودمان را خوب می بینیم و تازه داریم نرم نرمک توان تأثیرگذاری بر جامعه مان را پیدا می کنیم.
خیلی از ماها اولین چیزی که با آمدن اسم انقلاب برایمان تداعی می شود جشن های دهه فجر مدرسه مان است!! خوب یا بدش کار ندارم. کاغذ رنگی ها و روزنامه دیواری ها و سرودها و ... . اما یحتمل برای نسل انقلابگر اولین چیزهایی که تداعی می شود تظاهرات، ساواک، حکومت نظامی، شاه و امام باشد؛ یا حتی بدون حجاب قدم زدن زنان در خیابان ها و مشروب فروشی ها و کاباره ها و ...! یا شاید شلوار دم پا گشاد و موی بلند و حتی نسل های اول پیکان! این ها همه تداعی اولیه ما از انقلاب است که همه ظاهری اند. اما سطحی ترین لایه انقلاب، انقلاب در ظاهرها است و اگر انقلابی بخواهد شناخته شود باید انگیزه ها و اهداف و دستاوردهایش بررسی گردد.
حال سوال اساسی این جاست که نسل ما چقدر مجال پیدا کرده به انگیزه ها و اهداف و دستاوردها فکر کند؟! یا اصلاً چقدر برایش فضا ایجاد کرده اند که درباره انقلاب بیندیشد؟!
نسلی که درباره هویت واقعی جامعه اش بی نظر و بی ایده باشد و نسبت به آن بی تفاوت باشد نمی تواند برای آینده جامعه اش فکر و برنامه ریزی کند و در بزنگاه ها و معرکه ها تصمیم درست و صحیح را بگیرد. نمی تواند هندسه پیشرفت برای مملکتش ترسیم کند و برای خودش نقش فعالی متصور شود. دست بالا می شود یک مصرف کننده صرف که فقط بلد است نق بزند.
اگر تحلیل درست از انقلاب برای جوان هم نسلی ما شکل نگیرد نمی تواند نسبت پیشرفت های هسته ای و نسبت تحریم ها را ارزیابی و قضاوت کند. نمی تواند نسبت سه هزارمیلیارد ها و بابک زنجانی و خاوری ها را با روحیه حمایت از مستضعفین و کوخ نشینان و عدالت را بفهمد. نمی تواند نسبت قاسم سلیمانی ها و غزه و سوریه و عراق را با "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" درک کند. نمی تواند نسبت تولید علوم بومی و علوم ترجمه ای را بشناسد. نمی تواند نسبت اقتصاد وابسته را با اقتصاد مقاومتی تمیز دهد. نمی تواند نسبت روحیه جهادی و رفاه زدگی را هضم کند. حال هرچه قدر هم همایش و سمینار گذاشته شود و فریاد زده شود بی اثر خواهد بود.
البته زیادند از بچه های همین نسل که دارای تحلیل و دیدگاه عمیق با منطق و استدلال هستند. اما برای حرکت های بزرگ در جامعه نیازمند ایجاد درک و فهم واقعی نسبت به انقلاب ۵۷ در همه آحاد ملت هستیم. از نسل انقلابگر تا خصوصاً این آخری ها یعنی دهه هفتادی ها.
اگر در چشم انداز جمهوری اسلامی، طلیعه تمدن اسلامی است می بایست درک صحیحی از ابتدا و نقطه شروع تمدن اسلامی، یعنی انقلاب اسلامی داشته باشیم. اگر درک صحیح ایجاد شد این نسل دهه هفتادی ها نیز به ایفای نقش در رسالت تاریخی خویش خواهد رسید.
{اگر امروز پسران و دختران، مردان و زنان مسلمان در جامعه ما، احساس كنند كه گويا دارند در يك محيط ناآشناى نامساعد تلاش و كار مىكنند؛ اگر آهنگ حركت و تلاش اجتماعى در اين جهت قرار نگيرد كه جوان و نوجوان ما در درون خودش، قوم و خويشى و پيوند آشنايى و برانگيزاننده با محيط اجتماعى و نظام اجتماعىاش حس نكند، سرعت حركت و سازندگى حركت افت پيدا مىكند؛ مىشود شبيه ماههاى قبل از پيروزى انقلاب؛ آن هم نه سال آخر و دو سال آخر و سه سال آخر؛ مىشود شبيه ايام عسرت. شهید بهشتی(ره) }
* محمد طاهری – فعال دانشجویی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.
مثل همیشه نکته سنجانه و عمیق
تا زمانی که تاریخ نداشته باشیم درکی از حال نداریم. تا زمانی که درکی از حال نداریم قطعا برنامه ریزی و سیاست گذاری نخواهیم داشت