گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو، حسین افراخته؛ نظر به تحولات یک سال گذشته در روابط ایران و عربستان سعودی و بازیگری فوق منفی رژیم سعودی در تمامی پرونده های منطقه از سوریه و عراق گرفته تا تجاوز تحمیلی ظالمانه به مردم مظلوم یمن و همچنین عملکرد فاجعه بار در حادثه منا و علنی کردن دشمنی دیرینه با انقلاب اسلامی و محور مقاومت در منطقه که همگی موجب شد تا نظام سعودی و عربستان به سوژه اول در محافل سیاسی و حتی اجتماعی در ایران بدل گردد، در این راستا پرسش های بسیاری درباره شکل گیری رژیم سعودی و چگونگی تقسیم بندی قدرت و اجزای این نظام و سیستم تصمیم گیری و تصمیم سازی در این کشور شبه جزیره در ذهن مخاطبان شکل گرفت که پژوهش حاضر سعی دارد تا پاسخ بسیاری از این پرسش ها را به صورت دقیق و موجز برای مخاطبان بیان نموده و مسائل مهم و حائز اهمیت دیگری که از ذهن مخاطبان باز مانده را مطرح نماید. این پژوهش از امروز در چهار عنوان و گزارش مجزا در اختیار قرار می گیرد و اولین آن به بررسی تاریخچه شکل گیری عربستان سعودی و بررسی هرم سیاسی آن می پردازد.
عربستان در سال 1932 از سلطه انگلستان خارج شد. لذا تاریخ استقلال آن به 84 سال قبل باز می گردد.
عربستان دارای رژیم سلطنتی است که قدرت کامل را در اختیار پادشاه قرار می دهد.
شاه از سوی شورای سلطنتی مرکب از شاهزادگان و افراد خانواده سلطنتی انتخاب می شود و او نسبت به شورای سلطنتی دارای مسئولیت است.
حکومت عربستان یک پادشاهی قبیله ای است که شخص پادشاه از وفاداری قبایل گوناگون برخوردار است و رؤسای قبایل همواره از دستوراتش اطاعت می کنند.
حکومت در عربستان وراثتی است که به موجب سنت، حق ویژه مربوط به پسر ارشد «ملک عبدالعزیز» از خاندان ابن سعود است. «ملک عبدالعزیز» همان موسس عربستان سعودی است.
عبدالعزیز در سال 1332 ق (1953م) درگذشت و فرزند ارشد وی «سعود الفیصل» به سلطنت رسید و برادرش فیصل ولیعهد شد.
بعد از یک دوره رقابت در سال 1342 ق (1964 م) «سعود الفیصل» توسط شورای سلطنت خلع و فیصل پادشاه شد.
در سال 1354ق (1975م) فیصل به قتل رسید و برادرش «خالد» پادشاه شد و پسر دیگر «ملک عبدالعزیز» «فهد ابن عبدالعزیز» ولیعهد عربستان شد.
با مرگ خالد در سال 1361 ق (1982 م) «فهد ابن عبدالعزیز» به پادشاهی رسید.
پس می توان در یک نمودار خطی سیر پادشاهان سعودی را در دوره اول به صورت زیر نشان داد:
عبدالعزیز ، سعود الفیصل ، فیصل ، خالد ، فهد، عبدالله ، سلمان
در ساختار قدرت در عربستان و بررسی نقش بازیگران و میزان تأثیر آنها شخص پادشاه اصلی ترین و تعیین کننده ترین کانون قدرت در عربستان است.
براساس تحلیل جامعه شناسی ماکس وبر در زمینه طبقه بندی حکومت ها حکومت عربستان غیرکاریزما است، و نوعی از نخبگان سنتی کار اداره دولت را به عهده دارند. (مانند بقیه دولت های خلیج فارس)
در این کشور گروه ها یا نخبگان قدرت با نیروی عصبیت و همبستگی های خانوادگی، قبیله ای، عشیره ای، ارتباطات خارجی و به خصوص عامل مذهبی (وهابیت) و همچنین استفاده از ابزارهای فشار و سرکوب بر مردم و جامعه حکومت می کنند. بر این اساس در عربستان حکومت و سلطنت از یکدیگر تفکیک ناپذیرند.
همه تصمیمات توسط ملک(پادشاه) گرفته می شود و قوای سه گانه در وجود او متمرکز است.
نظام سیاسی عربستان براساس تقسیم بندی «جان بلاندل» نظام سیاسی محافظه کار است، یعنی در آن شاه هم سلطنت و هم حکومت می کند. مشروعیت نظام نیز به حقوق الهی پادشاه باز می گردد و دارای ریشهای مذهبی است.
سیستم سیاسی عربستان از نظر مشارکت سیاسی بسیار محدود و اقتدارگرا است.
نظام پادشاهی عربستان منحصر به فرد است. یعنی از پدر به پسر نیست بلکه براساس برادر ارشد پسران عبدالعزیز (بنیانگذار عربستان) است که به ترتیب ارشدیت شاه می شوند.
این نوع حکومت همواره موجب تحقیر از سوی مردم به ویژه نخبگان در غرب تحصیل کرده می شود.
با توجه به موقعیت شاه در رأس هرم قدرت اکثر توجهات نسبت به وی معطوف است، چنانکه اخبار بیماری وی و احتمال بر سر قدرت بودنش از جمله اخبار مهم منطقه است که همواره توسط کشورهای منطقه پیگیری می شود.
نمودار هرم حکومتی را می توان به صورت مخروطی ترسیم کرد که در رأس آن پادشاه و خانواده سلطنتی، در طبقات دیگر هرم علما، ثروتمندان و تکنوکرات های غرب رفته و در قاعده آن نیز مردم حضور دارند.
طبقه حاکم نیز دارای دسته بندی است که در ادامه ذکر می شود :
۱. در صدر سیستم حکومتی عربستان مجلس خانوادگی شیوخ (مجلس الاسرة المملکة السعودیه) قرار دارد. این مجلس تمامی خطوط سیاست داخلی و خارجی عربستان را تعیین می کند و بر انتخاب و نحوه کار هیأت وزیران نظارت دارد. قدرت این مجلس تا بدان جاست که می تواند شخص شاه را نیز تغییر دهد. نمونه اعمال قدرت توسط این مجلس همان طور که در ابتدا اشاره شد مربوط به ماجرای جا به جایی فیصل با سعود در سال 1964 میلادی است.
اعضای آن طبق سنت، بزرگان قوم، علمای وهابی، ثروتمندان و متنفذان سعودی هستند که مورد تأیید و حمایت سایر اعضای آل سعود می باشند.
اندیشه تشکیل این مجلس به 1924میلادی و زمانی باز می گردد که «ملک عبدالعزیز» برای استقرار و تثبیت پایه های حکومت خود برای بهره مندی از حمایت سران قبایل قول تشکیل این مجلس را به سران قبایل داد. بعدها مجلسی ضعیف شکل گرفت ولی تا دو الی سه دهه جنبه تشریفاتی داشت.
بعد از قیام خونین مکه در 1979میلادی که قیام کنندگان خواستار تشکیل مجلسی از نمایندگان منتخب مردم بودند، «ملک فهد» مجلس شیوخ را به عنوان نماد مشورتی حکومت معرفی کرد و بعد از وقایع ناشی از بحران خلیج فارس که کلیه نظام های منطقه را به چالش کشید، مجلس شیوخ نقش فعال تری به خود گرفت.
۲. بعد از مجلس شیوخ شخص پادشاه قرار دارد که حدود اختیارات و اقتدارش بستگی به قدرت، درایت، کیاست، سیاست و تسلط و جاذبه وی دارد.
به طور مثال «عبدالعزیز» شخصی قدرتمند و متنفذ بود و سعود فردی خودمحور و خالد ضعیف و بی کفایت و فهد قدرتمند بود .
۳. بعد از شاه ولیعهد قرار دارد که جایگاه ویژه ای نسبت به بقیه دارد و دارای مشاغلی مهمی چون معاون اول نخست وزیر و فرمانده گارد ملی یا ارتش است.
ولیعهد برای ایجاد زمینه و آماده سازی برای حکومت خویش دیوان سالاری عریض و طویلی ایجاد می کند و همواره مراقب رقبای احتمالی و دشمنان خود است.
۴. بعد از ولیعهد گروه انبوه شاهزادگان قرار دارند که بر اساس آخرین تخمین ها آماری بین 4 تا 7 هزار نفر!! را شامل می شود.
آنها در ساختار قدرت و چگونگی اعمال قدرت و اداره امور سیاسی نقش ویژه ای دارند. در حکومت عربستان اعطای مقامات کلیدی براساس خون قبیله ای است.
بر این اساس در عربستان با گستردگی جمعیت و پراکندگی جغرافیایی این شاهزادگان هستند که در مقام فرمانداران ولایت ها و ایالات بهترین و وفادارترین افراد نسبت به قبیله ها و عشیره ها نسبت به حکومت سعودی هستند.
در این جا به عنوان اشاره اسامی فرزندان ذکور ملک عبدالعزیز بیان می شود: سعود، فیصل، خالد، سلطان، بندر، سلام، عبدالمحسن، فواز، عبدالمجید نایف، ترکی، متعب، حمود، محمد، فهد، طلال، هذلول، ماجد، مشعل، عبدا...، مشهور، عبدالرحمن، ناصر، شاری، مقرن، احمد، عبد ا... و نواف.
بر اساس اسناد تاریخی بنیانگذار عربستان 47 پسر از 22 زن داشته است!
این تعداد چند هزار نفری شاهزادگان فرزندان همین 47 پسر می باشند.
با توجه به اینکه خانواده سعودی براساس سنت های قبیله ای پایه ریزی شده داخل خود خانواده سلطنتی نیز جناح های قدرت براساس روابط سببی و نسبی شکل گرفته است.
عبدالعزیز به دلیل تحکیم حکومت خود ازدواج های متعددی با قبایل مختلف عربستان انجام داد که این مسئله موجب شکل گیری روابط سببی در میان خانواده بزرگ سعودی با تقسیم بندی های قدرت در بین برادران تنی و ناتنی شد. هم اکنون فرزندان و نوادگان عبدالعزیز در دو قبیله آل سلیمان و سدیری تشکل یافته اند. فهد و 6 برادر تنی اش که مادرشان حساء السدیری است در گروه دوم هستند.
در حال حاضر سه گروه عمده در خاندان سعودی وجود دارند:
۱. گروه فهد ۲. گروه امیر عبد الله ۳. گروه آل فیصل
۱.گروه فهد: فهد و 6 برادر تنی اش از دهه 60 میلادی گروه غالب در خاندان سعودی هستند و صاحب نیروهای خصوصی انتظامی است .(که از ابداعات فیصل در زمان تصدی وزارت کشورش بود) گروه فهد از زمان فیصل به اریکه قدرت تکیه زده و خواستار رابطه نزدیک با آمریکاست حتی اگر این مسئله بر رابطه با دولت های عربی تأثیر بگذارد.
۲.گروه امیر عبدالله: رهبری این گروه با امیر عبد الله پادشاه اسبق عربستان است. شاهزاده سعود الفیصل وزیر خارجه اسبق به این گروه گرایش دارد. همچنین شاهزاده طلال از اصلاحطلبان دوره فیصل که در نهایت مغضوب شد از این گروه جانبداری می کنند.
۳.گروه آل فیصل: ملک فیصل برادر تنی نداشت. مادرش دختر قاضی شهر ریاض بود که نسبتش به محمد بن عبدالوهاب می رسد. پسران فیصل در جریان به قدرت رسیدن فهد از سدیری ها حمایت کردند ولی در میان خود هسته مستقلی تشکیل دادند تا اگر پادشاهی به نوادگان عبدالعزیز رسید بتوانند نقش ایفا کنند. این گروه بر سازمان های امنیت عمومی و وزارت خارجه تسلط دارد. اداره چند ایالت از جمله عسیر به عهده آنهاست.
در آخر ذکر این نکته مهم و اساسی که به طور جدی می تواند در فهم روابط و تصمیم گیری ها در آل سعود به ما کمک کند این مقوله ظریف است که خانواده سعودی علی رغم این دسته بندی ها به تجربه نشان داده در زمان احساس خطر از ناحیه داخلی یا خارجی با هم متحد می شوند و به همگرایی کامل می رسند.